- عضویت
- 27/10/21
- ارسال ها
- 117
- امتیاز واکنش
- 1,613
- امتیاز
- 213
- سن
- 94
- زمان حضور
- 3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۱۰۱
سرش را به دیوار تکیه داد و چشمانش را بست
ترس؟ به هیچ عنوان!
تنها حسی که در وجود یخ زدهاش به جوش و خروش افتاده بود نگرانی بود...نگران بود برای جان نطفهای که روز اول تصمیم به سقطش گرفته بود اما بعد از چند روز چنان حسی به آن نطفه کوچک پیدا کرده بود که تا به حال تجربهاش نکرده بود.
اگر به دیاکو میگفت او...
سرش را به دیوار تکیه داد و چشمانش را بست
ترس؟ به هیچ عنوان!
تنها حسی که در وجود یخ زدهاش به جوش و خروش افتاده بود نگرانی بود...نگران بود برای جان نطفهای که روز اول تصمیم به سقطش گرفته بود اما بعد از چند روز چنان حسی به آن نطفه کوچک پیدا کرده بود که تا به حال تجربهاش نکرده بود.
اگر به دیاکو میگفت او...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: