خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

رمان چطوره؟

  • خوب

  • عالی

  • متوسط

  • خوشم نمیاد


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت یازدهم
گل‌های رز را پر پر کرد و روی کیک کوچکی که خریده بود شمع گذاشت
تصویر چهره‌اش که روی قبر افتاده بود هیچ تفاوتی با گل‌های پر پر شده نداشت
- بابایی بخشید کادو نخریدم...اما قول میدم سال بعد جبران کنم
باشه؟
در خیالش همایون لبخند میزد و سرش را بـ*ـغل می‌گرفت
- خب بابایی چه آرزویی داری؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 21 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت دوازدهم
سودابه دانه انگوری در دهان گذاشت و پایش را روی میز دراز کرد؛
- الکی نمیخواد دل بسوزونی
- چی میگی سودابه؟چرا میخوای با این انتقام مضخرف آینده شهرزادم مثل خودت پر از کینه کنی؟
سودابه چشمانش را بست و حرف‌های او را نشنیده گرفت؛
- اصن شهرزاد به درک...جلال چه گناهی کرده؟چکار باهات...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 21 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سیزدهم
دستش‌هایش را روی زانویش گذاشت و برای چند دقیقه چشمانش را بست
غرق در گذشته‌ای شده بود که تنها و تنها بوی خون میداد.
مغزش یاد فرزندی را تداعی میکرد که قرار بود همدم شود اما قلم بی‌رحم تقدیر با جوهر سیاه شومش کاری کرد که از آن همدم دوست‌داشتنی تنها یک جنازه و یک قاب عکس به یادگار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 21 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهاردهم
شهرزاد شالش را از سر درآورد روی تـ*ـخت نشست.
هر وقت به مزار پدرش میرفت حس بهتری پیدا میکرد درست مانند همان وقت‌هایی که در کودکی غرق آ*غو*ش پر امنیتش میشد
نگاهش را سوق داد به تابلوی بزرگی که بالای تختش بود.
به آن دو جفت چشم مشکی!
لبخند غمگینی که روی لـ*ـبش نشسته بود گویای یک عشق یک طرفه و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 21 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت پانزدهم
سودابه با شتاب از اتاق بیرون رفت و در را محکم بست
آنچنان که صدایش شانه‌های شهرزاد را پراند
لبخندی که روی لـ*ـبش نشسته بود قصد رفتن نداشت و او بلخره زهرش را ریخته بود
در کمد را باز کرد و چند دست لباس برداشت.
با این حرف‌هایی که زد ماندنش در اینجا پرویی محض بود و چه میشد اگر سودابه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 21 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت شانزدهم
جلوی خانه‌ نوشین پارک کرد و جعبه شیرینی‌ای که در راه خریده بود را برداشت‌.
اگر سودابه خانه پدرش را نمی‌فروخت الان چنین محتاج و بدبخت نمی‌شد
آن‌وقت‌ها بچه بود و چیزی حالی‌اش نمی‌شد
سودابه هم با پرویی تمام از این موقعیت سواستفاده کرد و خانه را فروخت بی آنکه یک پاپاسی به او بدهد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 21 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفدهم

کمی معذب بود و از نگاه‌های گاه و بیگاه اردلان هم حس خوبی نمی‌گرفت
- ببخشید مزاحمت شدم
- نه بابا...این چه حرفیه...چند روز میمونی؟
خب این الان چه سوال مضخرفی بود؟ انگار می‌خواست به شیوه‌ای حالی‌اش کند بیشتر از چند روز نمی‌تواند بماند
- نمیدونم...ولی اگه را
نگذاشت حرفش به اتمام برسد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 20 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هجدهم
شماره سودابه را گرفت و گوشی را چسباند به گوشش
- نرفته دلتنگ شدی؟
- به نظرت خونه نوشین کیو دیدم؟
نفس‌های بلندش حاکی از همان هیجانی بود که هم‌چون موریانه افتاده بود بر جانش.
- کیو دیدی؟
دستی به گردنش کشید و روی تـ*ـخت دراز کشید؛
- یه نفر که حتی نمیتونی حدس بزنی
مطمئن بود که ذهن سودابه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 19 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نوزدهم
روی تستش کره زد و کمی از چایش را نوشید؛
- اردلان دیگه نمیاد؟
نوشین به ضرب سرش را بالا گرفت ؛
- میاد...چرا میپرسی؟
الان اگر میشد سرش را به دیوار می‌کوبید چقدر خوب میشد...لعنت بر زبانش که بلد نبود باید چه بگوید و لعنت بر عقلی که این چند روز بند منطق را پاره کرده بود و ساز‌هایش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 18 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست

انگار باید بار و بندلیش را جمع میکرد و از اینجا میرفت.
ثانیه‌ها با سرعت حرکت می‌کردند و با دست و دلبازی زمان را هدر می‌دادند
اینجا ماندنش فقط وقت تلف کردن بود...باید برای رسیدن به انتقامش مسیر دیگری را انتخاب میکرد
این جاده پر از سنگلاخ بود و امکان داشت علاوه بر زمین زدن اردلان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 18 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا