خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

رمان چطوره؟

  • خوب

  • عالی

  • متوسط

  • خوشم نمیاد


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت ۹۱

حتی روزگار هم سر ناسازگاری با او داشت...درست زمانی که می‌خواست زندگی‌اش را با او از نو بسازد...درست زمانی که می‌خواست به او خبر پدر شدنش را بدهد همه چیز خراب شد...یک انفجار بزرگ رخ داد.

اگر دیاکو می‌فهمید که برای چه چیزی با آراس حرف می‌زد شاید هرگز چنین روزی را یادش نمی‌رفت...شاید هرگز خودش را نمیبخشید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، Tabassoum و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستانش در دستان نرگس فشرده شد و در آ*غو*ش او پناه گرفت...
این زن برخلاف پسرش سراسر آرامش بود...حس زندگی را در رگ‌هایت تزریق میکرد و با لبخند‌های بی نظیرش میگفت هنوز معنای زندگی فراموش نشده است...میگفت گوشه به گوشه این جهان زندگی‌ای را فریاد میزنند که با جبرِ انسان‌ها له شده است.

نرگس دستی به موهایش کشید و زمزمه کرد؛
- چته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، Tabassoum و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت93

لبخند روی‌ لـ*ـبش از همان‌هایی بود که سالی یک بار روی لبانش نقش می‌بست...زیبا شده بود و او همین را میخواست...
اگر یک درصد نوشین راست می‌گفت و کامران به این عروسی می‌آمد باید زیباترین می‌بود...

لبخند واقعی روی لـ*ـبش با این فکر طعم تلخی گرفت که جانش را سوزاند...
چه غم‌انگیز که هنوز هم به عشق او امید داشت...)

کیف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، Tabassoum و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت94

برای آخرین بار به خودش در آیینه نگاه کرد و قلبی که مشتی غصه را با خود حمل میکرد از اتاق بیرون رفت.

کارت هدیه‌ای که آماده کرده بود تا سر سفره عقد به نوشین دهد را در کیفش گذاشت و سرش را بالا گرفت.

اگر کسی از دور تماشایش میکرد به هیچ وجه متوجه نمی‌شد که او چند دقیقه پیش در اتاق برای یک عشق هدر رفته اشک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، Tabassoum و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت95

دامن لباسش را مرتب کرد و وارد سالن شد...کت مشکی‌اش را به دست خدمتکار داد و کیف دستی‌اش را روی شانه انداخت...چشمانش را دور تا دور سالن چرخاند و با ندیدن نوشیم نفسش را کلافه وار بیرون داد...می‌خواست به طرف سرویس بهداشتی برود که صدایی خش دار و نازک توجهش را جلب کرد.

ابدا فوضول نبود اما نمی‌دانست چرا امروز حس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، Tabassoum و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۹۶

ناخن های لاک زده‌اش را می‌جوید و با پاهایش روی زمین ضرب گرفته بود...

با دستی که روی‌ شانه‌اش قرار گرفت ناخودآگاه جیغ خفیفی کشید که توجه جمعی را به سمت خود جلب کرد...لبخندی روی لـ*ـب آورد و عذر خواهی کوتاهی کرد و سپس سرش را به عقب چرخاند و با دیدن نوشین در آن لباس عروس پف پفی‌ لبخند زد

- چرا انقدر خوشگل شدی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، Tabassoum و 7 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۹۷

ای کاش جای نوشین بود...هرچند او هم اسیرِ عشقی یک طرفه شده بود اما حداقلش رسید به آرزویش...رسید به مردی که هنگام نگاه کردن بهش انواع و اقسام ستاره ها در چشمانش نورافشانی می‌کردند.

اما این را می‌دانست که آنها هرگز رنگ خوشبختی را نمی‌بینند...او هیچگاه از خون پدرش نمی‌گذشت.

حتی اگر به قیمت جانش میشد...حتی اگر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، Tabassoum و 7 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۹۸

- دلم واسه این نفس نفس زدنات تنگ‌ شده بود
- ولم کن...

حلقه دستان او محکم‌تر شد و زمزمه کرد؛
- ولت نکنم چیکار میکنی شهرزاد ارجمند؟
- گفتم ولم کن

پوزخندی که روی لبانش نشسته بود به شدت اعصاب خوردکن بود..انگار در دلش داشت می‌خندید و با خود میگفت این دختر احمق هنوز که هنوزه مرا در قلب خود نگه داشته است...هنوز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، MĀŘÝM و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۹۹

سرش را روی سـ*ـینه او گذاشت و این حجم از آرامشی که از او می‌گرفت طبیعی بود؟

زهی خیال باطل...مثلا با خودش قرار گذاشته بود دیگر مانند آن دختر احمقی که در گذشته‌ها جا مانده بود رفتار نکند اما انگار در برابر او دختری که با بدی‌های روزگار غرور و صلابت پیدا کرده بود دنده عقب می‌گرفت و دوباره تبدیل به کسی میشد که جانش رت فدای تار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، MĀŘÝM و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۱۰۰

چراغ سالن روشن شد و دست‌های او هم از دور کمرش باز شد...

جرعت نداشت به چشمان او نگاه کند...سرش را پایین انداخت و انگشت‌هایش را در هم قفل کرد

- آقا کامران؟

با شنیدن صدای نازکی به سرعت سرش را بالا آورد...این زن همانی بود که داشت پشت تلفن درباره کشتن یک فرد حرف می‌زد.
خوب به خاطر داشت که میگفت باید همین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA، MĀŘÝM و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا