- عضویت
- 27/10/21
- ارسال ها
- 117
- امتیاز واکنش
- 1,613
- امتیاز
- 213
- سن
- 94
- زمان حضور
- 3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۷۱
دستش را به گردن عرق کردهاش کشید و ادامه داد؛
- بعضی چیزا بدجور دل ادمو میسوزونه جسیکا...
میدونی من برای چی اومدم اینجا؟ برای فرار از گذشته و زنی که تموم عمرمو هدر کرد...زنی که دم از مادری میزد اما هیچ بویی ازش نبرده بود...
دردم اینجا اوج گرفت که دقیقا جادوگر روزای بچگیم ناجی امروزم شده...
کسی نجاتم داده...
دستش را به گردن عرق کردهاش کشید و ادامه داد؛
- بعضی چیزا بدجور دل ادمو میسوزونه جسیکا...
میدونی من برای چی اومدم اینجا؟ برای فرار از گذشته و زنی که تموم عمرمو هدر کرد...زنی که دم از مادری میزد اما هیچ بویی ازش نبرده بود...
دردم اینجا اوج گرفت که دقیقا جادوگر روزای بچگیم ناجی امروزم شده...
کسی نجاتم داده...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: