خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سطح رمان از نظر شما؟

  • عالی

    رای: 8 88.9%
  • خوب

    رای: 1 11.1%
  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه شما؟

    رای: 0 0.0%
  • آیین

    رای: 1 11.1%
  • سوگند

    رای: 1 11.1%
  • مهدی

    رای: 1 11.1%

  • مجموع رای دهندگان
    9
وضعیت
موضوع بسته شده است.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرباز سری تکان داد و نامه را گرفت. بی اختیار خمیازه ای کشید و با زمزمه ای اعتراض آمیز، به سمت بازداشتگاهِ زنانه رفت:
-حالا اگه به خاطر همین تیمور، اضافه خدمت نخوردم.
کلاهش را به سختی تنظیم کرد و رو به ستوان ملکی که روزنامه به دست، پشت میزِ کوچکی نشسته بود و ریاست میکرد، احترام گذاشت و نامه را به طرفش گرفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
با ناامیدی به صندلی تکیه داد و صلاح دید تا دوباره با ستوان صداقت تماس بگیرد. بلافاصله تماس را برقرار کرد و منتظر ماند.
-بگو ملکی!
-قربان، میتونم به اتاقتون بیام؟
ستوان صداقت مشکوک پرسید:
-اتفاقی افتاده؟
نفس عمیقی کشید:
-اگه اجازه بدید، این گفتگو تلفنی نباشه!
و بلافاصله صدای محکمی به گوشش رسید:
- بسیارخب،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سعی کرد ذهنش را از اتفاقات این روزها، پاک کند. غرق شده بود بود و ساختمان های تجاریِ روبه رویش را با ولع نگاه می کرد که ناگهان در به شدت باز شد؛ هم زمان با پخش شدن صدایِ در و دیوار، صدای هاشم هم به گوش سودابه رسید:
-شنیدم می خوای با اون بدبخت چیکار کنی!
سودابه همان طور که به ساختمان‌های سر به فلک کشیده خیره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیین
سه روز منتظر بودیم تا دکتر مدنی آلمان رو ترک کنند و به ایران برگردند. امیدوار بودیم که بتونیم در این جلسه، به نتایج مطلوب و قابل قبولی برسیم. من در این امر مشتاق تر بودم؛ چون در غیر این صورت باید با هزار دردسر، اطلاعات رو از زیر زبون تیمور و فریدون می کشیدم.
با لبخندی که نشان گر قدرت بود، از اتاقم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
به یکی از سربازها اطلاع دادم که مهدی رو به اتاق من بفرسته؛ اما با اینکه 15 دقیقه گذشته، خبری ازش نشده. نفس عمیقی کشیدم و پنجره اتاق رو باز کردم. تا یک هفته دیگه، ماهِ تیر جایگزین خرداد می شد و ما هم باید به این هوای گرم عادت می کردیم. به حیاط کلانتری نگاه می کردم که متوجه مهدی
شدم، انگار نه انگار که دستور...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
رو به تیمور و فریدون گفتم:
_شماها دیگه چرا ازش می ترسید؟ شماها که با همین اسباب بازی روزی چند نفر رو می کشتید.
پاکت مواد رو هم روی میز انداختم:
-این پاکت رو می بینید؟ این همون پاکتیِ که شما دو تا، به خوردِ جوون های مردم می دادید.
عصبی شده بودم، دست خودم نبود. به تیمور نزدیک شدم و با عصبانیت غریدم:
-میخوام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
به همراه سروان رشادت، وارد اتاق شدیم. از این پیروزی واقعا خوشحال بودم. پرونده ها رو روی میز گذاشتم و روی صندلی نشستم:
-با این حساب کارمون سخت تر شد؛ و هم چنین قطعی.
سروان رشادت حرفم رو تأیید کرد:
-درسته، حالا همه چی برعکس شد؛ سوگند زمانی آزاد خواهد شد و فریدون و تیمور راهی دادگاه!
پا رو پا انداختم:
-و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفس عمیقی کشیدم، با ترس گفتم:
-امکان نداره این پاکت برای سوگند زمانی باشه؛ چی هست حالا؟
پاکت به دست، به طرفم اومد:
-خودتون ملاحظه کنید قربان.
شیشه بود! نفس عمیقی کشیدم:
-چند گِرَمه؟
ناراحتی از صورتش می بارید:
- 30 گرم.
نمیدونم بغض کرده بودم یا گلوم سنگین شده بود! به صندلی تکیه دادم و نفس نفس زنان به پاکت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماشینم رو کنار جاده متوقف کردم، پیاده شدم و محکم در رو بستم. دست به جیب جلو رفتم، جدی بودم؛ اما اخم نداشتم. به آسمون زل زدم، حرف نمی زدم، انگار می خواستم خودِ خدا حرف هام رو از قلبم بخونه. می خواستم از سکوتم بفهمه ازش گله دارم!
به ستاره ها خیره شدم؛ ستاره های بزرگ و کوچک؛ پرنور و کم نور!
پوزخندی روی صورتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست هاش رو جلوی دهانش گرفت:
-باورم نمیشه، باور نمی کنم. دخترِ من این کاره نیست!
م خواستم ادای مشاورها رو دربیارم و با قلبی که برای دخترش می زنه، باهاش ابراز همدردی کنم؛ اما نه! من با خودم قرار گذاشته بودم که با سرنوشتم بجنگم؛ پس این کار رو هم میکنم.
به یک آن جدی شدم و پاکت رو بهش نشون دادم:
-این هم پاکتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 4 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا