خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سطح رمان از نظر شما؟

  • عالی

    رای: 8 88.9%
  • خوب

    رای: 1 11.1%
  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه شما؟

    رای: 0 0.0%
  • آیین

    رای: 1 11.1%
  • سوگند

    رای: 1 11.1%
  • مهدی

    رای: 1 11.1%

  • مجموع رای دهندگان
    9
وضعیت
موضوع بسته شده است.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
در حال رانندگی بودم که صدای گوشیِ سیاهم بلند شد، ماشین رو متوقف کردم و نوار اتصال تماس رو لمس کردم.
-بله بفرمایید
-سلام ستوان، خسته نباشید، ستوان یاری هستم از بخش دایره تجسس کلانتری.
-اتفاقی افتاده؟
-اگه براتون امکان داره تشریف بیارید محل عملیات.
-چیزی پیدا کردید؟
-تشریف بیارید؛ خدمتتون عرض می کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 4 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
روی صندلی نشسته بودم و اطراف رو می پاییدم که دادستان وارد شد. با دیدنش لبخندی زدم و خودم رو جمع و جور کردم.
دادستان: خب شما گفته بودید که سوگند زمانی دست راسته، درسته؟
با حالتی کشیده گفتم: کاملا!
-فرم اطلاعات چه طور بود؟
-عالی، با استعلامی که انجام شد متوجه شدیم تمامی اطلاعاتی که در اختیار ما قرار داده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 4 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
به محض ورودم، خانم افشار رو دیدم که روی صندلی نشسته بود و طبق معمول همیشه صلوات می فرستاد. با شنیدن صدای من، سرش رو بلند کرد.
-خانم افشار تشریف بیارید .
حضورش رو احساس می کردم. بعد از لحظاتی وارد اتاق شدم و خطاب به خانم افشار که هنوز جلوی در ایستاده بود گفتم:
-بفرمایید داخل.
بی توجه به دعوتِ من پرسید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 4 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
مریم
هوا تقریبا تاریک شده بود و اثری از روشنایی نبود، نمی توانستم مانع ریختن اشک هایی شوم که روزی برای برآورده شدن حاجت می آمدند و حالا آمده اند تا از طرف مریم افشار از ضامن آهو تشکر کنند. بسته شکلات را باز کردم و همان طور که به سمت رواق امام خمینی (ره) می رفتم، مردم را به خوردن شکلات دعوت می کردم. با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 4 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفسی از سرِ حرص کشیدم و با عصبانیت گفتم:
-مهدی، یه اِهنی یه اوهٌنی چیزی بگی بد نیست ها؛ شاید یکی داره چرت می زنه؛ خوابیده.
با خنده جواب داد:
-آره آره، از اون لبخندت معلوم بود که داری هفت پادشاه رو خواب می بینی.
با حرص گفتم:
-الان تیکه بارم کردی؟
-دقیقا!
سعی کردم جلوش کم نیارم:
-اصلا تو در زدن بلدی؟
روی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 4 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از رفتن مهدی سعی کردم حواسم رو به گزارش ها جمع کنم. با تکمیل شدن گزارش ها، خودکار رو به شدت، با کف دست روی میز نشوندم. برگه و کلاهم رو هم زمان برداشتم و از اتاق خارج شدم. همون طور که با ثبات و محکم به سمت اتاق سروان می رفتم سعی کردم به یک نقطه متمرکز بشم. صورت سوگند زمانی مرتب از جلوی چشم های قهوه ایم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 4 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
به محض بسته شدن در، ستوان ملکی رو دیدم. با تعجب به سمتم اومد.
-دنبالتون می گشتم ستوان.
اخم کردم:
-چیزی شده؟
یک برگه رو به طرفم گرفت، نگاهی مختصر بهش انداختم:
-این چیه؟
-برگه آمار شاکی های خانم زمانی.
با خوشحالی برگه رو گرفتم:
-بسیار عالی!
به دنبال هم وارد اتاق شدیم. پشت میز نشستم و با دقت بیشتری ادامه برگه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 4 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
تیمور چانه اش را خاراند و با همان بی حالیِ چند ثانیه پیش پاسخ داد:
-بفرما.
ستوان سلیمانی وارد خانه شد، یکی از شانه های تیمور را گرفت و دست های او را با دستبند محاصره کرد. تیمور با ترس اعتراض کرد:
-اِ اِ نکن نوکرتم، من که گناهی نکردم.
ستوان با لحنی که به کنایه شباهت داشت، پاسخ داد:
-آره از اون حالت خمارت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 4 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیین
با زیر و رو کردن پرونده های مختلف درگیر بودم که صدای در بلند شد، سرم رو بلند کردم:
-بیا تو.
در باز شد و سرباز رضایی وارد اتاق شد، احترام گذاشت و گفت:
-قربان، ستوان سلیمانی گفتند تشریف بیارید داخل سالن که مجرمین رو آوردند.
به پرونده ها خیره شدم: بسیار خب، تو می تونی بری.
بعد از خروج سرباز رضایی، اسلحه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 4 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
به آرومی داشتم توی سالن قدم می زدم که سروان رشادت به طرفم اومد، احترام که گذاشتم بلافاصله گفت:
-سلیمانی مجرمین رو آورد؟
-بله قربان، گفتم به بازداشتگاه منتقلشون کنه.
با تکون دادن سرش از روبه روم رد شد. وارد اتاق شدم، گوشیم در حال مرگ بود. با خمیازه ای جواب دادم:
-جانم پدر؟
_سلام پسرِ بی معرفت من، کجایی؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 3 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا