- عضویت
- 20/8/18
- ارسال ها
- 8,710
- امتیاز واکنش
- 29,620
- امتیاز
- 473
- سن
- 23
- محل سکونت
- کویِ دوست
- زمان حضور
- 207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سوگند
با صورت خیس از پله پایین اومدم؛ ای کاش مادرم این جا بود. ستوان ملکی روبه روی ستوان صداقت ایستاد و با جدیت گفت:
_متهم رو آوردم قربان!
آره، متهم رو آورد، یک متهم که به جرم بی گناهی دستگیر شده. به چشم های مغرورش زل زده بودم، نگاهش رو از روی صورتم برنمی داشت. با اینکه با جدیت و بدون هیچ لبخند و خنده ای...
با صورت خیس از پله پایین اومدم؛ ای کاش مادرم این جا بود. ستوان ملکی روبه روی ستوان صداقت ایستاد و با جدیت گفت:
_متهم رو آوردم قربان!
آره، متهم رو آورد، یک متهم که به جرم بی گناهی دستگیر شده. به چشم های مغرورش زل زده بودم، نگاهش رو از روی صورتم برنمی داشت. با اینکه با جدیت و بدون هیچ لبخند و خنده ای...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: