خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سطح رمان از نظر شما؟

  • عالی

    رای: 8 88.9%
  • خوب

    رای: 1 11.1%
  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه شما؟

    رای: 0 0.0%
  • آیین

    رای: 1 11.1%
  • سوگند

    رای: 1 11.1%
  • مهدی

    رای: 1 11.1%

  • مجموع رای دهندگان
    9
وضعیت
موضوع بسته شده است.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از چند ثانیه از اتاق خارج شدم و سریعاً خودم رو به سالن رسوندم و به طرف خانم افشار رفتم:
-سلام خانم افشار، حالتون خوبه؟
-سلام ستوان، ممنونم.
اخم کردم:
-مشکلی پیش اومده؟
خانم افشار با دودلی گفت:
-حقیقتش اومدم ملاقات سوگند.
نچی کردم و گفتم:
-خانم افشار، شما که خودتون می دونید اینجا ساعت ملاقات داره.
سرش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانای کل
شنید:
-راستی مهدی، به ستوان ملکی اطلاع بده که یک وقتِ آزمایش برای سوگند زمانی بگیره. اگه فردا صبح باشه که دیگه عالیه؛ خداحافظ.
برایش مهم نبود مهدی کیست و ستوان ملکی چه نقشی در این پرونده دارد؟! اما آزمایش برایش مهم بود.آن قدر که میتوانست زندگی اش را تضمین کند. گوشی اش را با دستانش محاصره کرد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، masera، نگین نوروزی و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
-نمی خوای بگی چه نقشه ای داری؟
سودابه با زمزمه "بیا جلو" هاشم را به طرف خود خواند؛ چند ثانیه بعد صدایی بلند شد:
-چی؟ جاسازی؟
سوری خان سرش را آرام تکان داد. هاشم همان طور که عصبی به او نگاه میکرد، پرسید:
-معلوم هست میخوای چیکار کنی؟
سوری خان با پوزخندی پاسخ داد:
-میخوام خودم رو نجات بدم.
هاشم این حرف را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم رو تکون دادم که چشمم به سوگند زمانی افتاد؛ بدون حرف به هم نگاه می کردیم. عجب نگاهی!
با سلامی که شنیدم، به خودم اومدم و جوابش رو دادم. دم و بازدمی کردم و کنار مهدی، روی صندلی نشستم. به جلو خیره شدم؛ ولی نگاه های مهدی آزارم می داد و باعث می شد یک نیمچه نگاهی هم به سمت چپم بندازم. تا حدودی شک نداشتم که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
از پشت پنجره به آسمون نگاه می کردم. با شنیدن صدای استکان چای، زمزمه کردم:
-ممنون تقوی.
شنیدم:
_خواهش می کنم قربان؛ وظیفه ست.
بعد از خروج تقوی، نفس عمیقی کشیدم و پشت میز نشستم. احساس خیلی خاصی داشتم؛ نمیتونستم بفهممش، حس گنگی بود، خیلی گنگ!
پرده سفیدِ اتاقم رو کنار زدم و به محوطه کلانتری نگاه کردم، چه قدر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرفه ها بهم امان صحبت کردن نمی داد؛ خنده های کوتاه و ناگهانیم، سرفه هام رو مختل کرده بود. استکانم رو روی میز گذاشتم و خمیازه ای کشیدم. مهدی هم برگه رو روی میز انداخت و گفت:
-تو نمی خوای بازجویی رو شروع کنی؟
-نه، منتظر نتیجه آزمایش اعتیاد هستم.
-گیریم نتیجه آزمایش تا چند سال دیگه هم نیومد؛ می خوای همین جوری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
تیمور و فریدون دقیقا روبه روی من قرار داشتن و با خونسردی تمام به در و دیوار نگاه می کردن. به حالت آزاد ایستادم که تیمور پرسید:
-چرا این جا ایستادی؟ چیه؟ ارث بابات رو خوردم؟
آروم خندیدم و گفتم:
-نه، ارث پدرم رو نخوردی؛ اومدم که بشنوم.
با عصبانیت جواب داد:
-چی رو؟
نفس عمیقی کشیدم و اخم کردم:
-حقیقت!
خواست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
فریدون سرش رو بالا آورد و رو به تیمور گفت:
-تو همیشه عادت داری بقیه رو سرِ کار بذاری، نه؟
تیمور: یاد ندارم ادای بچه مثبت ها رو دربیارم.
به طرف میز رفتم و هر دو دستم رو روش گذاشتم:
-دوست ندارم وقتم تلف بشه؛ من اومدم تا حقیقت رو بشنوم؛ فقط حقیقت.
تیمور جواب داد:
-گفتم که، من حرفی برای گفتن ندارم.
-تو حرفی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
-چرا خواستی. اون با حرف های صدمن یک غازش می خواست تو رو عصبی کنه که موفق هم شد. تو روانشناسی خوندی ستوان؛ ازت انتظار نداشتم این قدر زود از کوره در بری!
مقاومت کردم:
-آخه واقعا نمیشه بعد از شنیدن حرف هاش، عصبی نشد یا از کوره در نرفت!
سروان با خونسردی قانعم کرد:
-می شه، می شه عصبی نشد، می شه از کوره در نرفت؛...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، * رهــــــا *، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانای کل
دست راست تیمور و دست چپ فریدون توسط یک دستبند به هم وصل شده بود. یک سرباز وظیفه هم آن دو را زیر نظر داشت. تیمور همان طور که به جلو نگاه می کرد، خطاب به فریدون که مدام سرش را میمالید و به قول معروف خمار بود گفت:
-چه مرگته تو؟ تابلو بازی درنیار، سه میشه!
فریدون می لنگید و بدون توجه به حرفِ تیمور،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا