خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سطح رمان از نظر شما؟

  • عالی

    رای: 8 88.9%
  • خوب

    رای: 1 11.1%
  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه شما؟

    رای: 0 0.0%
  • آیین

    رای: 1 11.1%
  • سوگند

    رای: 1 11.1%
  • مهدی

    رای: 1 11.1%

  • مجموع رای دهندگان
    9
وضعیت
موضوع بسته شده است.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
60
مهدی خندید و سرش را پایین آورد تا صورتش در دَه سانتی‌متریِ صورت آیین قرار گیرد.
-خانم زمانی یا سوگند؟!
معترض او را پس زد:
-برو خودت رو جمع کن.
هم‌زمان با قهقهه مهدی، روی صندلی نشست و خود را غرق در پرونده نشان داد.
مهدی همان‌طور که می‌خندید، پرسید:
-یعنی الان گم شم دیگه؟
با جدیتی ساختگی پاسخ داد:
-دقیقا!
مهدی هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، ^moon shadow^ و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
61
[HIDE-THANKS]
هنوز یک دقیقه نشده بود که صدای چکمه‌هایش بلند شد.
-در خدمتم قربان!
آیین با تعجب، احسنتِ آرامی به این جدّیت گفت و ادامه داد:
-سریعاً یک دستگاه شنود به همراه رادار برام جور کن.
مهدی با تعجب لـ*ـبش را به وسیله انگشتانِ شصت و اشاره‌اش لمس کرد:
-چیزی شده؟
آیین دستانش را به هم گره زد.
-حتما باید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Mari71، شاهین، نگین نوروزی و 5 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
62
صادقی احترام گذاشت و به کناری رفت. ستوان ملکی هم با دیدن وضعیت او، لبخندی زد و به طرف اتاق ستوان صداقت رفت. همان‌طور که با صلابت، کفش‌های سیاهش را با کاشی های کلانتری آشنا می‌کرد، چادرش را نوازش داد و بعد از در زدن وارد اتاق ستوان شد.
ستوان صداقت نگاهش را از کتاب شعر گرفته و به خانم ملکی خیره شد.
-چیزی شده ملکی؟
لبخندی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
63
و بلافاصله بدون آنکه منتظر پاسخ سرباز و عکس‌العمل شاکی‌ها باشد، از پله‌ها بالا رفت. وارد اتاق شد و با نگاهی به ساعتش که هشت صبح را نشان می‌داد، روی صندلی نشست و کلاهش را روی میز گذاشت. با اخم پرونده صورتی رنگی را باز کرد و خود را غرق در آن نشان داد؛ اما خود خوب می‌دانست که در خیال سوگند است نه در اعماق این جملات!
با ورود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 3 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
64
سرگرد درگیر پرونده‌های مربوط به ایجاد مزاحمت برای نوامیس بود که صدای در بلند شد. چشمانش را از پرونده گرفت و با لبخند کمرنگی به صندلی تکیه داد.
-بیا تو!
با باز شدن در، سروان رشادت وارد شد و احترام گذاشت. همان‌طور که یکی از دست‌هایش روی دستگیره در بود، با آرامش گفت:
-قربان، بخش اطلاعات باهاتون کار دارن.
از جا بلند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
65
به محض ورود به خانه، صدای معترض مریم بلند شد:
-کی بهت اجازه داد وارد این خونه بشی؟
برگه را بالا برد و با خوشحالی گفت:
-این برگه!
مریم دستی به شال تیره‌اش کشید و با عصبانیت اما آرام گفت:
-نگفتم چی! گفتم کی؟
علیرضا با لبخند زیبایی برگه را روی میزِ شیشه‌ای کنار مبل گذاشت و دست به جیب به مریم خیره شد.
دهان مریم به زمزمه‌ای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
66
به قصد زیارتِ ضامن آهو (ع)، در قهوه‌ای رنگِ حیاط را بست و لبخند زنان به طرف مریم و دخترش رفت. خوشبختی را با گوشت و پوست خود احساس می‌کردند؛ آن خوشبختی که 26 سال از آن محروم بودند و خداوند چه‌قدر رحمان بود که این فراق را پایان بخشید. باد ملایمی می‌وزید و چادرهای سیاه و رنگیِ خیابان را با خود همراه می‌کرد. الحق که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
67
صدای زنگ گوشیِ علیرضا، مانع ادامه این گفتگویِ جانانه شد. با نفس عمیقی پاسخ داد:
-بگو صداقت.
زمزمه آرامی از دهان سوگند خارج شد:
-آیین...!
انگار صدایش را می‌شنید!
-قربان، دادگاهِ فریدون و تیمور تمام شد.
و دوباره زمزمه سوگند:
-چه صدایی!
علیرضا نفس عمیقی کشید:
-شیری یا روباه؟
-من همیشه شیرم قربان.
او هم سرش را تکان داد و با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
68
بعد از چند دقیقه وارد سالن شد. شلوغی آن، سرِ آدم را به درد می‌آورد. با دیدن پسری که لباسِ صورتی پوشیده بود و به موهای بلندش که به مانند مردان کره‌ای بسته شده بود دست می‌زد، آرام خندید و از پله‌ها بالا رفت. هنوز در نزده بود که صداهایی به گوشش رسید.
-به نظرت یکم زود نیست؟
-فکر نمی‌کنم، آمادگی در هر صورت برای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,530
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
69
صبح روز بعد هم، فقط جهت اینکه پدرش را راضی کند، به دنبال علیرضا به کلانتری رفت. همان‌طور که به طرف پله‌ها می‌رفتند، صدای علیرضا به گوش سوگند خورد:
-آخه من نمی‌دونم تو واسه چی دنبالِ من راه افتادی؟!
اما سوگند تا دقایقی سکوت کرده بود، به محض ورود به اتاق رو به پدرش گفت:
-می‌خوام قبول کنید.
روی صندلی نشست و نفس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا