خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
حمد خداوند و بیان فضائل رسول اکرم



« 320»

(107) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام )) و هي من خطب الملاحم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ إِذْ كَانَتِ الرَّوِيَّاتُ لَا تَلِيقُ إِلَّا ِذَوِي الضَّمَائِرِ وَ لَيْسَ بِذِي ضَمِيرٍ فِي نَفْسِهِ خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَيْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِيرَاتِ

« 321»

(مِنْهَا) (فِي ذِكْرِ النَّبِيِّ (صلى ‏الله‏ عليه ‏وآله))اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِشْكَاةِ الضِّيَاءِ وَ ذُؤَابَةِ الْعَلْيَاءِ وَ سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ وَ مَصَابِيحِ الظُّلْمَةِ وَ يَنَابِيعِ الْحِكْمَةِ (و منها)طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ مِنْ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ فَهُمْ فِي ذَلِكَ كَالْأَنْعَامِ السَّائِمَةِ وَ الصُّخُورِ الْقَاسِيَةِ

« 322»

قَدِ انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لِأَهْلِ الْبَصَائِرِ وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخَابِطِهَا وَ أَسْفَرَتِ السَّاعَةُ عَنْ وَجْهِهَا وَ ظَهَرَتِ الْعَلَامَةُ لِمُتَوَسِّمِهَا مَا لِي أَرَاكُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ وَ نُسَّاكاً بِلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بِلَا أَرْبَاحٍ وَ أَيْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُيَّباً وَ نَاظِرَةً عَمْيَاءَ وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَةً بَكْمَاءَ

« 323»

رَايَةُ ضَلَالَةٍ قَدْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِهَا تَكِيلُكُمْ بِصَاعِهَا وَ تَخْبِطُكُمْ بِبَاعِهَا قَائِدُهَا خَارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ قَائِمٌ عَلَى الضَّلَّةِ فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ مِنْكُمْ إِلَّا ثُفَالَةٌ كَثُفَالَةِ الْقِدْرِ أَوْ نُفَاضَةٌ كَنُفَاضَةِ الْعِكْمِ تَعْرُكُكُمْ عَرْكَ الْأَدِيمِ وَ تَدُوسُكُمْ دَوْسَ الْحَصِيدِ وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَيْنِكُمُ اسْتِخْلَاصَ الطَّيْرِ الْحَبَّةَ الْبَطِينَةَ مِنْ بَيْنِ هَزِيلِ الْحَبِّ أَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِيهُ بِكُمُ الْغَيَاهِبُ وَ تَخْدَعُكُمُ‏

« 324»

الْكَوَاذِبُ وَ مِنْ أَيْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ فَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ‏ وَ لِكُلِّ غَيْبَةٍ إِيَابٌ فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِيكُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَكُمْ وَ اسْتَيْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِكُمْ وَ لْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْيَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْيُحْضِرْ ذِهْنَهُ فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَهُ وَ عَظُمَتِ الطَّاغِيَةُ وَ قَلَّتِ الدَّاعِيَةُ وَ صَالَ الدَّهْرُ صِيَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ كُظُومٍ وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ وَ تَحَابُّوا عَلَى الْكَذِبِ وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ الْوَلَدُ غَيْظاً وَ الْمَطَرُ قَيْظاً وَ تَفِيضُ اللِّئَامُ فَيْضاً وَ تَغِيضُ الْكِرَامُ غَيْضاً وَ كَانَ أَهْلُ ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئَاباً وَ سَلَاطِينُهُ سِبَاعاً وَ أَوْسَاطُهُ أُكَّالًا وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْكَذِبُ وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً وَ لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً.








ص320

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است و آن از خطبه ‏هايى است كه در آن (خداوند سبحان را سپاسگزارده و رسول اكرم را ستوده و به بعضى از كمالات و كرامات خويش اشاره نموده، و) فتنه و فساد و خونريزي هايى را كه پيش مى ‏آيد بيان فرموده: قسمت أول خطبه (1) سپاس خدائى را سزا است كه بسبب خلقت و آفرينشى كه فرموده (و دليل بر ربوبيّت او است) به خلائق آشكار شده است، و به حجّت و برهان خويش (آثار قدرت) نزد دلهاى ايشان ظاهر و نمايان است، (2) بدون بكار بردن فكر و انديشه آفريدگان را ايجاد فرمود، زيرا انديشه‏ ها سزاوار نيست مگر به كسانى كه داراى ضمائر (قواى مدركه باطنيّه) باشند و خداوند فى نفسه داراى ضميرى نيست (زيرا كسي كه براى ادراك چيزى به قواى ادراكيّه نياز داشته باشد البتّه ممكن است، و واجب الوجود ممكن نمى ‏باشد) (3) و علم او بباطن و كنه ناديدني ها نفوذ (حاجب و مانعى براى او نيست) و به كوچكترين افكار و اسرار (دلها كه اطّلاع از آن براى كسى ممكن نباشد) احاطه دارد.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
ص321

قسمتى دوم از اين خطبه است در وصف پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله: (4) خداوند سبحان رسول اكرم را برگزيد از شجره پيغمبران (آل ابراهيم) و از چراغدان روشنائى (كه نور هدايت و رستگارى از آنان تابان بود) و از بالاى پيشانى (كه اشرف و افضل بر ديگرانند) و از ناف بطحاء (مكّه معظّمه) و از چراغهاى تاريكى (پدران آن بزرگوار همه چون چراغ راهنماى سرگردانان بودند) و از سر چشمه‏ هاى حكمت (كه همه داراى دين و شريعت بوده ديگران علم و حكمت از آنها مى ‏آموختند).

ص322

و قسمتى سوم از اين خطبه است (در وصف خود و توبيخ اصحابش فرموده): (امام عليه السّلام) (5) طبيبى است (روحانىّ) كه بـ*ـو*سيله طبّ و معالجه خويش (براى بهبودى امراض مهلكه و بيماري هاى گوناگون در ميان خلائق) همواره گردش ميكند، و مرهم هايش (علوم و معارفش) را (براى زخم دلهايى كه به تيغ نادانى و گمراهى مجروح گشته) محكم و آماده كرده است، و ابزارها را (به آتش نهى از منكر و ترسانيدن از عذاب الهىّ) سرخ كرده و تافته است، هر جا كه لازم باشد مرهمها و ابزارهاى داغ كردن را بروى آن مى‏ نهد، و جاهاى مجروح و نيازمند به معالجه، دلهاى كور (از دانش) و گوش هاى كر (از شنيدن حقّ) و زبانهاى لال (از گفتن سخنان راست) است، اين طبيب روحانىّ بـ*ـو*سيله دواء و معالجه خود بيماريهاى غفلت و نادانى و حيرت و سرگردانى را رسيدگى و معالجه مى ‏نمايد (و ليكن) (6) بيماران از روشني هاى حكمت و عرفان استفاده نكرده‏ اند، و به آتش زنه‏ هاى علوم و معارف درخشان آتش نيفروخته ‏اند، پس آنان مانند چارپايان چرنده (كه شعور نداشته تمام همّت و سعيشان صرف خوردن و آشاميدن است) و همچون سنگهاى سخت بنيان (كه چيزى را درك نمى ‏كنند) مى ‏باشند. (7) براى صاحبان بصيرت و بينائى پوشيده‏ ها آشكار و براى اشتباه كننده راه حقّ هويدا



ص323

گشت (بـ*ـو*سيله امام حقائق و اسرار علوم كه دشمنان دين پنهان نموده در صدد خاموشى نور حقّ بر آمده بودند نمايان گرديد، پس براى جاهل و نادان جاى عذرى باقى نمانده) و قيامت پرده از روى خود بر داشته و علامت و نشانه آن براى دارنده فراست و زيركى ظاهر گرديد (پيغمبر اكرم در تمام شئون زندگى تا قيامت آنچه را بشر بآن نيازمند است بيان فرموده بطوري كه گويا قيامت بر پا شده است، پس جاى سخن باقى نمانده تا منتظر باشيد پيغمبر ديگرى مبعوث شود و راه خير و صلاح و فساد را بيان نمايد) (8) چه شده كه شما را مى ‏بينم پيكرهاى بى‏جان و جانهاى بى‏ پيكر (بعضى مانند مرده ‏ها نمى ‏فهميد و از دشمن جلوگيرى نمى ‏كنيد، و جمعى داراى جان يعنى عقل بوده مى ‏فهميد و ليكن دنيا پرست بوده بجنگ نمى ‏رويد) و (شما را مى ‏بينم) عبادت كنندگان بدون پرهيزكارى (جنگ كننده بى ثبات قدم) و بازرگانان بدون سود (مغلوب شده شكست خورده) و مى ‏باشيد بيدار چون خواب رفته، و حاضر چون غائب، و بينا چون كور، و شنوا چون كر، و گويا چون لال (تسلّط دشمن را بر خود مى ‏بينيد و از آنها جلوگيرى نمى‏ كنيد با اينكه توانائى داريد).

ص325

قسمت چهارم خطبه (امام عليه السّلام در اين فصل از تباهكاريها و احوال مردم آخر الزّمان خبر مى ‏دهد:) (9) اين بيرق فتنه و فساد (در آخر الزّمان) بيرق گمراهى است كه بر قطب و ميان ضلالت بر پا شده است و با شعبه ‏ها و شاخه ‏هايش پراكنده گرديده (همه جا را فرا مى ‏گيرد) شما را به پيمانه خود وزن ميكند (گمراه مى‏ نمايد) و با دست خود (چون چارپاى چموش) شما را مى ‏كوبد (ذليل و خوار م ى‏گرداند) (10) قائد و پرچمدار آن بيرق از ملّت اسلام خارج و بر (راه) ضلالت ايستاده است، پس در آنروز از شما (مسلمانان) باقى نماند مگر ته مانده‏اى (كمى) مانند آنچه در ته ديگ باقى است، يا خرده‏اى چون خرده دانه‏اى كه در ته جوال مى ‏ماند، (11) بيرق ضلالت و گمراهى شما را مى ‏مالد مانند ماليدن چرم دبّاغىّ و مى ‏كوبد مانند كوفتن كشت درو شده (شما را بمنتهى درجه خفيف و خوار مى ‏سازد) مؤمن خدا پرست را (براى آزردن) از ميان شما جدا ميكند مانند پرنده كه دانه فربه را از ميان دانه لاغر بيرون مى ‏كشد، (12) اين راهها شما را به كجا مى‏ برد (با عقائد باطله و انديشه نادرست كجا مى ‏رويد) و تاريكى ‏ها (ى جهل و نادانى) شما را چگونه حيران و سرگردان مى‏ نمايد و دروغها (آرزوهاى بيجا) چسان شما را فريب مى ‏دهد و از كجا شما را (براى گمراه شدن) مى‏ آورند و چطور شما را (از راه حقّ) باز مى‏ گردانند، پس براى هر مدّتى سر نوشتى است و براى هر غايبى باز گشتى (اين فتنه و فسادها در زمان معيّنى واقع خواهد شد) (13) پس از عالم ربّانىّ خودتان (امام عليه السّلام، پند و اندرز) بشنويد، و دلهاى خويش را (براى قبول) حاضر نمائيد، و چون شما را صدا زند (از خواب غفلت) بيدار شويد، و بايد پيشرو و جلودار هر قومى به پيروان خود راست گويد (و جاى داراى آب و گياه كه صلاح باشد براى ايشان اختيار كند، و در نصيحت و پند خيانت ننمايد، چنانكه در مثل است الرّائِدُ لا يكذب أهله يعنى جلودار به پيروانش دروغ نمى‏ گويد، خلاصه حاضرين اين علوم و اخبار را كه مى ‏شنويد براى غائبين از روى راستى بگوئيد) و پراكندگى خويش را جمع آورى نمايد (تفرقه حواسّ و افكار بيهوده بخود راه ندهد) و ذهن و زير كيش را آماده كند (كه آنچه مى ‏شنود به ديگران بى كم و بيش برساند) (14) پس آن عالم ربّانىّ امر (دين و دنيا) را براى شما شكافت همچون شكافتن دانه مهره (كه‏


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
ص326

باطن آن نمايان است) و پوست كند آنرا مانند كندن پوست درخت براى بيرون آوردن صمغ (هر امرى را براى شما واضح و آشكار نمود) (15) پس هنگامي كه بيرق ضلالت بر پا گردد باطل و نادرستى در مواضع خود جاى گرفته جهل و نادانى بر مركبهايش سوار (باطل همه جا را فرا گرفته و جهل برقرار) شود و طغيان و فتنه بسيار و دعوت كننده براه حقّ كم شود، و روزگار حمله آورد مانند حمله درنده گزنده (خونريزى بسيار واقع گردد) و شتر نر باطل پس از خاموشى به صدا در آيد (سرخوش شود يعنى باطل قوّت گيرد) (16) و مردم بر اثر معاصى با يكديگر برادر شده و بر اثر دين از هم دور گردند و بر اثر دروغ با يكديگر دوست گشته و بر اثر راستى دشمن شوند (با معصيت كاران برادر و يار و با نيكان دور و بيزار گردند) پس در آن روزگار فرزند سبب خشم (و غصّه پدر) و باران موجب حرارت و گرما گردد (مردم از آن بهره نبرده زيان مى ‏بينند) و مردمان پست فراوان و نيكان كمياب شوند، (17) و اهل آن زمان چون گرگان و پادشاهانش درنده و مردمان ميانه و ضعيف الحال طعمه ‏ها (ى ستمكاران) و فقراء (از سختى و رنجورى در حكم) مردگان باشند، و راستى از بين رفته دروغ شائع ميشود، (18) و دوستى به زبان و دشمنى مردم با هم بدلها است، و فسق و فجور (زناء ميان ايشان افتخار و) باعث نسب شود، و عفّت و پاكدامنى موجب شگفت، و اسلام مانند پوستين وارونه پوشيده شود (مردم متلبّس بلباس اسلام هستند، و ليكن گفتار و كردارشان بر خلاف دستور اسلام مى ‏باشد).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
در صفات كمال و جلال خداوند و اوصاف فرشتگان



« 326»

(108) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام )) كُلُّ شَيْ‏ءٍ خَاضِعٌ لَهُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ قَائِمٌ بِهِ غِنَى كُلِّ فَقِيرٍ وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ سِرَّهُ وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَيْهِ مُنْقَلَبُهُ

« 327»

لَمْ تَرَكَ الْعُيُونُ فَتُخْبِرَ عَنْكَ بَلْ كُنْتَ قَبْلَ الْوَاصِفِينَ مِنْ خَلْقِكَ لَمْ تَخْلُقِ الْخَلْقَ لِوَحْشَةٍ وَ لَا اسْتَعْمَلْتَهُمْ لِمَنْفَعَةٍ وَ لَا يَسْبِقُكَ مَنْ طَلَبْتَ وَ لَا يُفْلِتُكَ مَنْ أَخَذْتَ وَ لَا يَنْقُصُ سُلْطَانَكَ مَنْ عَصَاكَ وَ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مَنْ أَطَاعَكَ وَ لَا يَرُدُّ أَمْرَكَ مَنْ سَخِطَ قَضَاءَكَ وَ لَا يَسْتَغْنِي عَنْكَ مَنْ تَوَلَّى عَنْ أَمْرِكَ كُلُّ سِرٍّ عِنْدَكَ عَلَانِيَةٌ وَ كُلُّ غَيْبٍ عِنْدَكَ شَهَادَةٌ أَنْتَ الْأَبَدُ فَلَا أَمَدَ لَكَ وَ أَنْتَ الْمُنْتَهَى فَلَا مَحِيصَ عَنْكَ وَ أَنْتَ الْمَوْعِدُ فَلَا مَنْجَى مِنْكَ إِلَّا إِلَيْكَ بِيَدِكَ نَاصِيَةُ كُلِّ دَابَّةٍ وَ إِلَيْكَ مَصِيرُ كُلِّ نَسَمَةٍ سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ مَا نَرَى مِنْ خَلْقِكَ وَ مَا أَصْغَرَ عِظَمَهُ فِي جَنْبِ قُدْرَتِكَ وَ مَا أَهْوَلَ مَا نَرىَ مِنْ مَلَكُوتِكَ وَ مَا أَحْقَرَ ذَلِكَ فِيمَا غَابَ عَنَّا مِنْ سُلْطَانِكَ وَ مَا أَسْبَغَ نِعَمَكَ فِي الدُّنْيَا وَ مَا أَصْغَرَهَا فِي نِعَمِ الْآخِرَةِ

« 329»

(منها)مِنْ مَلَائِكَةٍ أَسْكَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِكَ وَ رَفَعْتَهُمْ عَنْ أَرْضِكَ هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِكَ بِكَ وَ أَخْوَفُهُمْ لَكَ وَ أَقْرَبُهُمْ مِنْكَ لَمْ يَسْكُنُوا الْأَصْلَابَ وَ لَمْ يُضَمَّنُوا الْأَرْحَامَ وَ لَمْ يُخْلَقُوا مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ‏وَ لَمْ يَتَشَعَّبْهُمْ رَيْبُ الْمَنُونِ وَ إِنَّهُمْ عَلَى مَكَانِهِمْ مِنْكَ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَكَ وَ اسْتِجْمَاعِ أَهْوَائِهِمْ فِيكَ وَ كَثْرَةِ طَاعَتِهِمْ لَكَ وَ قِلَّةِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ أَمْرِكَ لَوْ عَايَنُوا كُنْهَ مَا خَفِيَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ لَحَقَّرُوا أَعْمَالَهُمْ وَ لَزَرَوْا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَعَرَفُوا أَنَّهُمْ لَمْ يَعْبُدُوكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ لَمْ يُطِيعُوكَ حَقَّ طَاعَتِكَ

« 330»

سُبْحَانَكَ خَالِقاً وَ مَعْبُوداً بِحُسْنِ بَلَائِكَ عِنْدَ خَلْقِكَ خَلَقْتَ دَاراً وَ جَعَلْتَ فِيهَا مَأْدُبَةً مَشْرَباً وَ مَطْعَماً وَ أَزْوَاجاً وَ خَدَماً وَ قُصُوراً وَ أَنْهَاراً وَ زُرُوعاً وَ ثِمَاراً ثُمَّ أَرْسَلْتَ دَاعِياً يَدْعُو إِلَيْهَا فَلَا الدَّاعِيَ أَجَابُوا وَ لَا فِيمَا رَغَّبْتَ إِلَيْهِ رَغِبُوا وَ لَا إِلَى مَا شَوَّقْتَ إِلَيْهِ اشْتَاقُوا أَقْبَلُوا عَلَى جِيفَةٍ قَدِ افْتَضَحُوا بِأَكْلِهَا وَ اصْطَلَحُوا عَلَى حُبِّهَا وَ مَنْ عَشِقَ شَيْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَةٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْيَا قَلْبَهُ وَ وَلَّهَتْ عَلَيْهَا نَفْسَهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِي يَدِهِ شَيْ‏ءٌ مِنْهَا حَيْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَيْهَا وَ حَيْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَيْهَا لَا يَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا يَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ وَ هُوَ يَرَى الْمَأْخُوذِينَ عَلَى الْغِرَّةِ

« 331»

حَيْثُ لَا إِقَالَةَ لَهُمْ وَ لَا رَجْعَةَ كَيْفَ نَزَلَ بِهِمْ مَا كَانُوا يَجْهَلُونَ وَ جَاءَهُمْ مِنْ فِرَاقِ الدُّنْيَا مَا كَانُوا يَأْمَنُونَ وَ قَدِمُوا مِنَ الْآخِرَةِ عَلَى مَا كَانُوا يُوعَدُونَ فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ الْفَوْتِ فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ وَ تَغَيَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِيهِمْ وُلُوجاً فَحِيلَ بَيْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَيْنَ مَنْطِقِهِ وَ إِنَّهُ لَبَيْنَ أَهْلِهِ يَنْظُرُ بِبَصَرِهِ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ عَلَى صِحَّةٍ مِنْ عَقْلِهِ وَ بَقَاءٍ مِنْ لُبِّهِ يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ وَ فِيمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ وَ يَتَذَكَّرُ أَمْوَالًا جَمَعَهَا أَغْمَضَ فِي مَطَالِبِهَا وَ أَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَ مُشْتَبِهَاتِهَا قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعَاتُ جَمْعِهَا وَ أَشْرَفَ عَلَى فِرَاقِهَا تَبْقَى لِمَنْ وَرَاءَهُ يَنْعَمُونَ فِيهَا وَ يَتَمَتَّعُونَ بِهَا فَيَكُونَ الْمَهْنَأُ لِغَيْرِهِ وَ الْعِبْ‏ءُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ الْمَرْءُ قَدْ غَلِقَتْ رُهُونُهُ بِهَا فَهُوَ يَعَضُّ يَدَهُ نَدَامَةً عَلَى مَا أَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَمْرِهِ وَ يَزْهَدُ فِيمَا كَانَ يَرْغَبُ فِيهِ أَيَّامَ عُمُرِهِ وَ يَتَمَنَّى أَنَّ الَّذِي كَانَ يَغْبِطُهُ بِهَا وَ يَحْسُدُهُ عَلَيْهَا قَدْ حَازَهَا دُونَهُ فَلَمْ يَزَلِ الْمَوْتُ يُبَالِغُ فِي جَسَدِهِ حَتَّى خَالَطَ لِسَانُهُ سَمْعَهُ فَصَارَ بَيْنَ أَهْلِهِ لَا


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
« 332»

يَنْطِقُ بِلِسَانِهِ وَ لَا يَسْمَعُ بِسَمْعِهِ يُرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فِي وُجُوهِهِمْ يَرَى حَرَكَاتِ أَلْسِنَتِهِمْ وَ لَا يَسْمَعُ رَجْعَ كَلَامِهِمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ الْتِيَاطاً فَقَبَضَ بَصَرَهُ كَمَا قَبَضَ سَمْعَهُ وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ فَصَارَ جِيفَةً بَيْنَ أَهْلِهِ قَدْ أَوْحَشُوا مِنْ جَانِبِهِ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ قُرْبِهِ لَا يُسْعِدُ بَاكِياً وَ لَا يُجِيبُ دَاعِياً ثُمَّ حَمَلُوهُ إِلَى مَحَطٍّ فِي الْأَرْضِ فَأَسْلَمُوهُ فِيهِ إِلَى عَمَلِهِ وَ انْقَطَعُوا عَنْ زَوْرَتِهِ

« 334»

حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَ الْأَمْرُ مَقَادِيرَهُ وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ مَا يُرِيدُهُ مِنْ تَجْدِيدِ خَلْقِهِ أَمَادَ السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا وَ أَرَجَّ الْأَرْضَ وَ أَرْجَفَهَا وَ قَلَعَ جِبَالَهَا وَ نَسَفَهَا وَ دَكَّ بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ هَيْبَةِ جَلَالَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ وَ أَخْرَجَ مَنْ فِيهَا فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ أَخْلَاقِهِمْ وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفْرِيقِهِمْ ثُمَّ مَيَّزَهُمْ لِمَا يُرِيدُ مِنْ مُسَاءَلَتِهِمْ عَنْ خَفَايَا الْأَعْمَالِ وَ خَبَايَا الْأَفْعَالِ وَ جَعَلَهُمْ فَرِيقَيْنِ أَنْعَمَ عَلَى هَؤُلَاءِ وَ انْتَقَمَ مِنْ هَؤُلَاءِ فَأَمَّا أَهْلُ الطَّاعَةِ فَأَثَابَهُمْ بِجِوَارِهِ وَ خَلَّدَهُمْ فِي دَارِهِ حَيْثُ لَا يَظْعَنُ النُّزَالُ

« 335»

وَ لَا يَتَغَيَّرُ لَهُمْ الْحَالُ وَ لَا تَنُوبُهُمُ الْأَفْزَاعُ وَ لَا تَنَالُهُمُ الْأَسْقَامُ وَ لَا تَعْرِضُ لَهُمُ الْأَخْطَارُ وَ لَا تُشْخِصُهُمُ الْأَسْفَارُ وَ أَمَّا أَهْلُ الْمَعْصِيَةِ فَأَنْزَلَهُمْ شَرَّ دَارٍ وَ غَلَّ الْأَيْدِيَ إِلَى الْأَعْنَاقِ وَ قَرَنَ النَّوَاصِيَ بِالْأَقْدَامِ وَ أَلْبَسَهُمْ سَرَابِيلَ الْقَطِرَانِ وَ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ فِي عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ وَ بَابٍ قَدْ أُطْبِقَ عَلَى أَهْلِهِ فِي نَارٍ لَهَا كَلَبٌ وَ لَجَبٌ وَ لَهَبٌ سَاطِعٌ وَ قَصِيفٌ هَائِلٌ لَا يَظْعَنُ مُقِيمُهَا وَ لَا يُفَادَى أَسِيرُهَا وَ لَا تُفْصَمُ كُبُولُهَا لَا مُدَّةَ لِلدَّارِ فَتَفْنَى وَ لَا أَجَلَ لِلْقَوْمِ فَيُقْضَى

« 336»

(و منها) (في ذكر النبي (صلى ‏الله‏ عليه‏ و آله))قَدْ حَقَّرَ الدُّنْيَا وَ صَغَّرَهَا وَ أَهْوَنَهَا وَ هَوَّنَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ زَوَاهَا عَنْهُ اخْتِيَاراً وَ بَسَطَهَا لِغَيْرِهِ احْتِقَاراً فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْيَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا عَنْ نَفْسِهِ

« 337»

وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِيبَ زِينَتُهَا عَنْ عَيْنِهِ لِكَيْلَا يَتَّخِذَ مِنْهَا رِيَاشاً أَوْ يَرْجُوَ فِيهَا مُقَاماً بَلَّغَ عَنْ رَبِّهِ مُعْذِراً وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ مُنْذِراً وَ دَعَا إِلَى الْجَنَّةِ مُبَشِّراً نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ يَنَابِيعُ الْحِكَمِ نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ.








ص327

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (در صفات كمال و جلال خداوند و اوصاف فرشتگان و فريب خوردن مردم از دنيا و بيان حشر و نشر انسان و پاره‏اى از مناقب پيغمبر اكرم): قسمت أول خطبه (1) هر موجودى براى خداوند خاضع و فروتن و هر چيزى باو قائم است (هستى همه اشياء بدست قدرت و توانائى او است) بى نياز كننده هر فقير و درويشى و ارجمند

ص328

گرداننده هر ذليل و خوار و توانائى دهنده هر ناتوانى و گريزگاه هر ستم رسيده‏ اى است، (2) گفتار هر گوينده را مى‏ شنود، و بسرّ و نهان هر خموشى دانا است، و روزى هر زنده‏اى را متكفّل است، و مرجع و بازگشت هر كه بميرد بسوى او است، (3) چشمها تو را نديده‏اند تا از تو خبر بدهند (و چگونگيت را بيان كنند) بلكه بودى پيش از وصف كنندگانى كه آفريده‏اى، (4) خلائق را بجهت ترس از تنهائى نيافريدى و آنان را براى سودى ايجاد نفرمودى، و جلو نمى ‏افتد از تو هر كه را طلب نمائى، و از چنگ تو بيرون نمى‏ رود آنكه را بگيرى، (5) و سلطنت تو را كم نمى‏ كند كسيكه ترا معصيت و نافرمانى نمايد، و بملك و پادشاهى تو نمى‏ افزايد كسيكه از تو اطاعت و پيروى كند، و امر ترا باز نمى‏ گرداند كسيكه بقضاء و قدر تو راضى و خوشنود نباشد، و از تو بى نياز نمى ‏شود كسي كه از فرمانت رو گرداند (بلكه با اعراض از فرمانت هم بتو نيازمند است) (6) هر پنهانى نزد تو آشكار و هر غايبى حاضر است (پنهان و آشكار و حاضر و غائب نزد او يكسان است، زيرا علم او كه عين ذات او است به همه اشياء احاطه دارد) (7) تو هميشه هستى و انتهائى براى تو نيست، و تويى منتهى (انتهاء هر چيزى بسوى تو است) پس از (امر و فرمان) تو گريز و فرار نتوان نمود، و تويى جاى بازگشت (هر چيز) پس از (عذاب) تو گريزى نيست مگر (رحمت) تو، موى پيشانى هر جنبنده‏اى بدست (قدرت و توانائى) تو است، و مرجع هر انسانى بسوى تو است، (8) خدايا تو از هر عيب و نقصى منزّه و مبرّى هستى چه بسيار بزرگ است در نظر ما آنچه از آفرينش تو مى ‏بينيم، و چه بسيار كوچك است بزرگى آن در پيش قدرت و توانائى تو، و چه بسيار ترسناك است آنچه را كه ما (بچشم عقل) مى‏بينيم از پادشاهى (ربوبيّت) تو، و چه بسيار حقير است اين ديدن ما در پيش آنچه از ما نا پيدا است از سلطنت (الهيّت) تو، و چه بسيار نعمت‏هايى كه از تو در دنيا فرا رسيده، و چه بسيار اين نعمتها پست است در جنب نعمتهاى آخرت.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
ص329

قسمتى دوم از اين خطبه است (در اوصاف ملائكه): (9) بعضى از فرشتگان را در آسمانهاى خود ساكن نمودى، و از زمين خويش بلند كردى، آنها (همه فرشتگان) از خلائق (غير از انبياء و اوصياء) بتو داناتراند، و ترسناكتر آنانند از تو، و (از اين جهت) از ايشان بتو نزديكتر اند (مقام و منزلتشان بالاتر است) (10) در اصلاب (پدران) جاى نگرفته، و در ارحام (مادران) در نيامده ‏اند، و از آب پست (منّى) آفريده نشده اند، و پيش آمد روزگار آنها را متفرّق و پراكنده نساخته است، (11) و آنها با مقام و منزلتى كه نزد تو دارند، و با اينكه همه خواهشهايشان را در تو گرد آورده‏ اند (غير تو

ص330

چيزى در نظر ندارند) و با بسيارى طاعتشان براى تو، و آنى غفلت نكردنشان از امر و فرمانت، اگر كنه و حقيقت ترا كه بر آنها پنهان است آشكار ببينند اعمال خود را (در جنب عظمت و بزرگواريت) كوچك شمرده و (از تقصير در طاعت) خويش را ملامت و سرزنش خواهند نمود، و خواهند فهميد كه عبادت و طاعت سزاوار (الوهيّت) ترا بجا نياورده‏اند (زيرا عبادت و طاعت آنها باندازه معرفت و خدا شناسى آنان است، پس چون معرفت زياد شود عبادت و بندگى بيشتر گردد).

ص332

قسمت دوم أز أوصاف ملائكه (در اين فصل اعتماد مردم را از فريب متاع دنيا خوردن مذمّت فرموده سكرات و سختيهاى مرگ را ياد آوريشان مى ‏نمايد): (12) خدايا ترا از هر عيب و نقصى منزّه و مبرّى مى‏دانم كه آفريننده خلائق و پرستيده شده هستى، به نيكوئى امتحان و آزمايشت براى خلق خود سرائى (بهشت) آفريدى، و در آن خوانى گستردى كه شامل آشاميدنى و خوردنى و زنان و خدمتگزاران و قصرها و نهرها و كشتها و ميوه‏ ها است، پس فرستادى دعوت كننده (پيغمبر اكرم) را كه (مردم را) بسوى آن بخواند، پس اجابت دعوت كننده ننموده به نعمتهايى كه ترغيبشان نمودى رغبت نكرده به خوشيها كه تشويق فرمودى مشتاق نگشتند (بلكه) (13) به مردارى (دنيا) رو آوردند كه به خوردن آن رسوا گشتند، و بر دوستى آن اتّفاق نمودند، و هر كه بچيزى عاشق شود چشمش را كور ساخته و دلش را بيمار گرداند (بطوري كه عيب آنرا ننگريسته زشتيش را نيكو بيند) پس او به چشمى كه (مفاسد آنرا) نمى ‏بيند مى ‏نگرد، و به گوشى كه (حقائق را) نمى‏شنود مى‏شنود، خواهشهاى بيهوده عقل او را دريده و دنيا دلش را مرانده و شيفته خود نموده است، (14) پس او بنده دنيا است و بنده هر كه چيزى از دنيا در

ص333

دستش مى‏ باشد، بهر طرف كه دنيا گرديد بسوى آن مى‏گردد، و بهر جا كه رو آورد بآن متوجّه مي شود، از منع كننده و پند دهنده (قرآن كريم) كه از جانب خداوند است متنبّه نشده پند نمى‏پذيرد، و حال آنكه مى‏بيند كه گرفته شده ‏ها چنان غافلگير گرديدند كه فسخ و رجوع و باز گشتى براى آنها نيست (كه بگويند خدايا اگر ما را بدنيا بر گردانى بآنچه دستور فرمايى رفتار خواهيم نمود) چگونه آنچه را كه نمى‏پنداشتند (مرگ) بايشان فرود آمد و جدائى از دنيا كه با آسودگى خاطر در آن بودند بآنها رو آورد و بآخرت كه بآنان وعده داده مى‏شدند وارد گشتند، (15) پس سختيهايى كه بايشان رو آورد بوصف در نمى‏آيد، سختى جان دادن و غمّ و اندوه آنچه از دست رفته آنان را فرا گرفت و دست و پايشان سست شد و رنگهايشان تغيير نمود، پس از آن آثار مرگ در آنها زياد شد تا اينكه ميان هر يك با گفتارش حائل گرديد (از سخن گفتن باز ماند) (16) و او در بين اهل بيت خود به ديده‏اش (اضطراب و نگرانى آنان را) مى‏بيند، و به گوشش (آه و ناله آنها را) مى‏شنود، و عقلش بجا و فهم و ادراكش برقرار است، بفكر مى ‏افتد كه عمر خود را چسان بسر برده و چگونه روزگارش را گذرانيده، (17) و بياد مى‏آورد مالهايى كه جمع كرده و براى بدست آوردن آنها (از حلال و حرام) چشم پوشيده، و آنها را از جاهايى كه (حلّيّت و حرمت آن) آشكار و مشتبه بوده بدست آورده، بتحقيق زيانهاى جمع آورى آن اموال (كيفرى كه بر آن مترتّب است) دچار او گشته، و بر جدائى از آنها مطّلع گرديد، اين اموال بعد از او باقى مى ‏ماند براى زنده‏ها كه در آنها متنعّم بوده خوش مى‏گذرانند، پس (خوشگذرانى از) آن اموال بى مشقّت براى غير او است، و بار گران آن بار بر پشت او مى‏باشد، و آن مرد مرهون بآن اموال است (از حساب و باز پرسى آن اموال رها نشده راه فرارى براى او نيست) (18) پس بر اثر آنچه (سختيها) كه هنگام مرگ برايش آشكار شده پشيمان گشته دست خود را بدندان مى ‏گزد، و بى ميل مي شود بآنچه در ايّام زندگانيش بآن مائل بوده، و آرزو مي كند كه كاش كسي كه مقام و منزلت او را آرزو داشت و بر اموالش رشك مى ‏برد آن اموال را جمع كرده بود، نه او، (19) پس پيوسته (آثار) مرگ در بدن او هويدا گردد تا اينكه گوش‏

ص334

او هم مانند زبانش از كار باز ماند (سخنى نمى ‏شنود) و ميان اهل بيت خود در حالى مى ‏ماند كه نه به زبان گويا است و نه به گوش مى ‏شنود، چشم خويش را بنگريستن چهره ‏هاى ايشان باز ميكند حركات زبان آنان را مى ‏بيند و سخنشان را نمى ‏شنود، (20) پس (آثار) مرگ بيشتر شده باو در آويخته چشمش را هم فرا گيرد (ديگر چيزى را نخواهد ديد) چنانكه گوشش را فرا گرفته (چيزى را نمى ‏شنيد) و جان از بدنش خارج گردد، پس مردارى است ميان اهل بيتش كه از او وحشت نموده و از نزديك شدن باو دورى كنند، نه گريه كننده‏اى را همراهى مى‏ نمايد و نه خواننده‏اى را پاسخ مى ‏دهد، (21) پس از آن او را برداشته بسوى (آخرين) منزل در زمين (قبر) مى ‏آورند و در آنجا او را (تنها گذارده) به عملش مى ‏سپارند، و ديدن او را ترك خواهند نمود.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
ص335

قسمت سوم أز أوصاف ملائكه (پس از آن امام عليه السّلام چگونگى بازگشت خلائق را در قيامت شرح مى ‏دهد:) (22) تا وقت آنچه خداوند در باره مردم تعيين نموده بسر آيد، و مقدّرات عالم پايان يابد، و آخر خلائق به اوّل آنها ملحق گردد (همه بميرند) و فرمان خداوند براى تجديد خلق (زنده شدن مردگان) كه بآن اراده مى‏ نمايد برسد (آنگاه) (23) آسمان را به حركت آورده مى‏ شكافد و زمين را منقلب نموده متزلزل گرداند، و كوههاى آنرا از جا كنده پراكنده سازد، و از هيبت و ترس جلالت و عظمت و غلبه خداوند بعضى از آن كوهها بر بعضى كوبيده شود، (24) و بيرون آورد هر كه در زير زمين است، پس آنان را بعد از كهنه شدن نو گردانده اجزايشان را پس از پراكندگى گرد آورد، سپس آنها را از هم جدا مى ‏سازد براى آنچه كه اراده مى‏ فرمايد از سؤال و پرسش اعمال و كردار پنهانى آنان، (25) و ايشان را دو دسته نموده دسته‏ اى را (كه در دنيا خوبى كرده و فرمان برده‏اند) نعمت عطاء مي كند، و از دسته‏اى (كه بد كرده و فرمان نبرده اند)

ص336

انتقام مى ‏كشد، (26) امّا پاداش اهل طاعت را در جوار رحمتش قرار داده و در بهشت جاودانى خود جاى مى ‏دهد، بهشتى كه داخل شوندگان در آن خارج نشوند، و تغيير حال (گرمى و سردى و پيرى و جوانى و مانند آنها) بايشان رخ ندهد، و ترسها بآنان رو نياورد، و به بيماريها مبتلى نگردند، و خطرها عارضشان نشود، و سفرها آنها را تغيير نداده از جائى بجائى نبرد (تا بغمّ و اندوه غربت و دورى از خاندان گرفتار شوند) (27) و امّا كيفر اهل معصيت آنست كه آنان را در بدترين جائى (دوزخ) وارد سازد، و دستها را به گردنهاشان ببندد، و موهاى پيشانيشان را بقدمها پيوسته گرداند، و پيراهن‏هايى از قطران (روغنى است بسيار بد بو) و جامه‏هاى آتش سوزان بايشان بپوشاند، (28) در عذابى باشند كه گرمى آن بسيار سوزنده باشد و در خانه‏اى كه در را بروى اهل آن بسته باشند (نتوانند بيرون آيند) در آتشى هستند بسيار سوزان و با غوغاء داراى زبانه بلند گشته و صداى ترساننده، 29 مقيم در آن آتش بيرون نرود، و از اسير و گرفتار آن فديه (مالى كه براى استخلاص اسير مى ‏دهند) قبول نمى ‏شود (چون گرفتار در آتش دوزخ مالى ندارد تا براى رهائى خود بدهد و بر فرض هم كه داشت نمى ‏پذيرند) و غلّها و بندهاى آن شكسته نمى ‏شود، (30) مدّتى براى آن نيست تا به نهايت رسد و نه زمان معيّنى براى ساكن در آن مى‏ باشد تا بسر آيد (و ايشان را از عذاب برهاند، أللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ مِنْها بِرَحْمَتِكَ الَّتِي سَبَقَتْ غَضَبَكَ). ص337 قسمتى سوم از اين خطبه در وصف پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله (و اوصياء آن حضرت) است: (31) رسول اكرم دنيا را كوچك مى ‏ديد و آنرا خرد مى‏ پنداشت (دل بآن نسبت) و اهمّيّتى نداده آنرا پست دانست، و مى ‏دانست خداوند سبحان او را برگزيده (محبّت و دوستى) دنيا را از او دور گردانيده، و چون كوچك و پست است آنرا در نظر غير آن حضرت جلوه داده (دنيا را نصيب دنيا پرستان قرار داده) (32) پس آن بزرگوار هم قلبا از آن اعراض و بى ميلى نمود، و ياد آنرا از نفس خود دور گردانيد (بذكر آن مشغول نبود) و دوست داشت كه زينت و آرايش آنرا بچشم نبيند تا از زينت آن لباس آراسته نخواهد، يا اقامت در آنرا آرزو نكند، (33) از جانب پروردگارش (با حجّت و دليل) تبليغ احكام نمود، و امّت و پيروان خود را (از عذاب الهىّ) ترسانيده پند و اندرز داد، و آنان را مژده رسانده بسوى بهشت دعوت فرمود. (34) ما (أئمّه اثنى عشر عليهم السّلام) از شجره نبوّت هستيم، و از خاندانى مى‏ باشيم كه رسالت و پيغام الهىّ در آنجا فرود آمده و رفت و آمد فرشتگان در آنجا بوده،

ص338

و ما، كانهاى معرفت و دانش و چشمه‏هاى حكمتها مى ‏باشيم، (35) ياران و دوستان ما در انتظار رحمت الهىّ هستند، و دشمن و بد خواه ما غضب و خشم خداوند را مهيّا است (چون دشمن اهل بيت حتما بعذاب گرفتار خواهد شد، پس مانند آنست كه گويا مهيّاى عذاب الهىّ است).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
اندرز به ياران



« 338»

(109) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام )) إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ (سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى) الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذَرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَأَةٌ فِي الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِيَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مَيْتَةَ السُّوءِ وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِي مَصَارِعَ الْهَوَانِ أَفِيضُوا فِي ذِكْرِ اللَّهِ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الذِّكْرِ وَ ارْغَبُوا فِيمَا وَعَدَ الْمُتَّقِينَ فَإِنَّ وَعْدَهُ أَصْدَقُ الْوَعْدِ وَ اقْتَدُوا بِهَدْيِ نَبِيِّكُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَهْدَى‏

« 339»

السُّنَنِ وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ فإن الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمِهِ كَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِي لَا يَسْتَفِيقُ مِنْ جَهْلِهِ بَلِ الْحُجَّةُ عَلَيْهِ أَعْظَمُ وَ الْحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَمُ .








ص339

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (در بيان اسباب تقرّب به خداوند و حفظ شعائر اسلام): (1) برترين وسيله تقرّب بسوى خداوند سبحان (ده چيز است، اوّل:) تصديق و اعتراف بيگانگى خداوند و رسالت فرستاده او (محمّد صلّى اللَّه عليه و آله) است، (2) و (دوّم:) جهاد و جنگيدن در راه حقّ تعالى است (با كفّار و دشمنان دين) كه سبب بلندى (و ركن اعظم) اسلام است، (3) و (سوّم:) كلمه اخلاص (گفتن لا إله إِلّا اللّه) است، كه فطرىّ و جبلّىّ (بندگان الهىّ) است (خداوند مردم را بر اين فطرت آفريده كه هر كس تصديق دارد كه براى او خدائى است بى همتا و بى شريك) (4) و (چهارم:) بر پا داشتن نماز كه نشانه ملّيّت دين اسلام است (بزرگترين ركن دين است، و از جهت عظمت و اهمّيت آنرا نفس ملّت و دين فرموده) (5) و (پنجم:) زكوة است كه سهميّه ‏اى است از جانب خدا تعيين گشته دادن و پرداخت آن (به مستحقّين) واجب است، (6) و (ششم:) روزه ماه رمضان است كه سپرى است (براى جلوگيرى) از عذاب، (7) و (هفتم) حجّ نمودن خانه خدا و بجا آوردن عمره آن كه حجّ و عمره فقر و پريشانى را مى ‏زدايد و گنـ*ـاه را مى ‏شويد و پاك مى ‏سازد، (8) و (هشتم:) صله رحم (احسان و نيكوئى به خويشان) است كه سبب افزايش مال و طول عمر است، (9) و (نهم:) صدقه دادن (احسان بفقراء و

ص340

درماندگان) است، صدقه پنهانى گنـ*ـاه را مى‏ پوشاند (بسبب آن خداوند عقاب معصيت و گنـ*ـاه را كم مى‏ فرمايد) و صدقه آشكار مردن بد (مرگ ناگهانى، غرق شدن، سوختن، زير آوار رفتن و مانند آنها) را دفع مي كند، (10) و (دهم:) بجا آوردن كارهاى پسنديده (مانند احسان و نيكى و اصلاح بين برادران) كه كارهاى نيك، شخص را از مبتلى شدن بذلّتها و خواريها حفظ ميكند (نيكوكاران در دنيا و آخرت سر فراز بوده و بذلّت و بدبختى دچار نمى ‏شود). (11) شتاب كنيد در ياد نمودن خدا كه ياد خدا بهترين ذكر است، و رغبت نمائيد در آنچه (بهشتى) كه به پرهيزكاران وعده فرموده كه وعده او راستترين وعده‏ ها است، (12) و هدايت و راهنمائى پيغمبر خود را پيروى كنيد كه راهنمائى او بالاترين راهنمائى است، و به سنّت و طريقه او رفتار نمائيد، زيرا طريقه او هدايت كننده ترين سنّتها و روشها است، (13) و قرآن را بياموزيد كه نيكوترين گفتار است، و در آن انديشه و طلب فهم نمائيد كه قرآن بهار دلها است (همه گونه گلهاى علوم و حكمتها در دل مى ‏روياند) و بنور هدايت آن شفاء و بهبودى (از بيمارى جهل و نادانى) بخواهيد كه قرآن شفاى (بيمارى) سينه‏ ها است، و آنرا نيكو بخوانيد (الفاظش را بى غلط خوانده معنيش را رعايت نموده در احكامش تفكّر و انديشه كنيد) كه آن سودمندترين گفتار است، (14) و (بايد رفتار عالم بقرآن طبق دستور باشد، چون) عالمى كه بر خلاف علمش رفتار كند بجاهل و نادانى ماند سرگردان كه از جهل و نادانى بهوش نيايد (آنجا كه علم سودى ندهد تدبيرى باقى نمى‏ ماند) بلكه حجّت و دليل بر عقاب او (در قيامت از حجّت و دليل بر عذاب جاهل) بيشتر است، و حسرت و اندوهش زيادتر، و نزد خدا توبيخ و سرزنشش افزونتر (چون دانسته معصيت و نافرمانى نموده و اهمّيّتى بدستور الهىّ نداده و بر خلاف آن رفتار كرده كه اين خود بزرگترين گناهان است)


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
در مذمّت دنيا و دورى كردن از آن



« 341»

(110) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام )) أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ تَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ وَ رَاقَتْ بِالْقَلِيلِ وَ تَحَلَّتْ بِالْآمَالِ وَ تَزَيَّنَتْ بِالْغُرُورِ لَا تَدُومُ حَبْرَتُهَا وَ لَا تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ حَائِلَةٌ زَائِلَةٌ نَافِدَةٌ بَائِدَةٌ أَكَّالَةٌ غَوَّالَةٌ لَا تَعْدُو إِذَا تَنَاهَتْ إِلَى أُمْنِيَّةِ أَهْلِ الرَّغْبَةِ فِيهَا وَ الرِّضَاءِ بِهَا أَنْ تَكُونَ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ( كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مُقْتَدِراً) لَمْ يَكُنِ امْرُؤٌ مِنْهَا فِي حَبْرَةٍ إِلَّا أَعْقَبَتْهُ بَعْدَهَا عَبْرَةً وَ لَمْ يَلْقَ مِنْ سَرَّائِهَا بَطْناً إِلَّا مَنَحَتْهُ مِنْ ضَرَّائِهَا ظَهْراً وَ لَمْ تَطُلَّهُ فِيهَا دِيمَةُ رَخَاءٍ إِلَّا هَتَنَتْ عَلَيْهِ مُزْنَةُ بَلَاءٍ وَ حَرِيٌّ إِذَا أَصْبَحَتْ لَهُ مُنْتَصِرَةً أَنْ تُمْسِيَ لَهُ مُتَنَكِّرَةً وَ إِنْ جَانِبٌ مِنْهَا اعْذَوْذَبَ وَ احْلَوْلَى أَمَرَّ مِنْهَا جَانِبٌ فَأَوْبَى لَا يَنَالُ امْرُؤٌ مِنْ غَضَارَتِهَا رَغَباً إِلَّا أَرْهَقَتْهُ مِنْ نَوَائِبِهَا تَعَباً وَ لَا يُمْسِي مِنْهَا فِي جَنَاحِ أَمْنٍ إِلَّا أَصْبَحَ عَلَى قَوَادِمِ خَوْفٍ غَرَّارَةٌ غُرُورٌ مَا فِيهَا فَانِيَةٌ فَانٍ مَنْ عَلَيْهَا لَا خَيْرَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ‏

« 342»

أَزْوَادِهَا إِلَّا التَّقْوَى مَنْ أَقَلَّ مِنْهَا اسْتَكْثَرَ مِمَّا يُؤْمِنُهُ وَ مَنِ اسْتَكْثَرَ مِنْهَا اسْتَكْثَرَ مِمَّا يُوبِقُهُ وَ زَالَ عَمَّا قَلِيلٍ عَنْهُ كَمْ مِنْ وَاثِقٍ بِهَا قَدْ فَجَعَتْهُ وَ ذِي طُمَأْنِينَةٍ إِلَيْهَا قَدْ صَرَعَتْهُ وَ ذِي أُبَّهَةٍ قَدْ جَعَلَتْهُ حَقِيراً وَ ذِي نَخْوَةٍ قَدْ رَدَّتْهُ ذَلِيلًا سُلْطَانُهَا دُوَلٌ وَ عَيْشُهَا رَنِقٌ وَ عَذْبُهَا أُجَاجٌ وَ حُلْوُهَا صَبِرٌ وَ غِذَاؤُهَا سِمَامٌ وَ أَسْبَابُهَا رِمَامٌ حَيُّهَا بِعَرَضِ مَوْتٍ وَ صَحِيحُهَا بِعَرَضِ سُقْمٍ مُلْكُهَا مَسْلُوبٌ وَ عَزِيزُهَا مَغْلُوبٌ وَ مَوْفُورُهَا مَنْكُوبٌ وَ جَارُهَا مَحْرُوبٌ

« 344»

أَ لَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً وَ أَبْقَى آثَاراً وَ أَبْعَدَ آمَالًا وَ أَعَدَّ عَدِيداً وَ أَكْثَفَ جُنُوداً تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيَا أَيَّ تَعَبُّدٍ وَ آثَرُوهَا أَيَّ إِيْثَارٍ ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِغَيْرِ زَادٍ مُبَلِّغٍ وَ لَا ظَهْرٍ قَاطِعٍ فَهَلْ بَلَغَكُمْ أَنَّ الدُّنْيَا سَخَتْ لَهُمْ نَفْساً بِفِدْيَةٍ أَوْ أَعَانَتْهُمْ بِمَعُونَةٍ أَوْ أَحْسَنَتْ لَهُمْ صُحْبَةً بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَادِحِ وَ أَوْهَنَتْهُمْ بِالْقَوَارِعِ وَ ضَعْضَعَتْهُمْ بِالنَّوَائِبِ وَ عَفَّرَتْهُمْ لِلْمَنَاخِرِ وَ وَطِئَتْهُمْ‏

« 345»

بِالْمَنَاسِمِ وَ أَعَانَتْ عَلَيْهِمْ رَيْبَ الْمَنُونِ فَقَدْ رَأَيْتُمْ تَنَكُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا وَ آثَرَهَا وَ أَخْلَدَ إِلَيْهَا حَتَّى ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ الْأَبَدِ وَ هَلْ زَوَّدَتْهُمْ إِلَّا السَّغَبَ أَوْ أَحَلَّتْهُمْ إِلَّا الضَّنْكَ أَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ إِلَّا الظُّلْمَةَ أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلَّا النَّدَامَةَ أَ فَهَذِهِ تُؤْثِرُونَ أَمْ إِلَيْهَا تَطْمَئِنُّونَ أَمْ عَلَيْهَا تَحْرِصُونَ فَبِئْسَتِ الدَّارُ لِمَنْ لَمْ يَتَّهِمْهَا وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا عَلَى وَجَلٍ مِنْهَا فَاعْلَمُوا وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ بِأَنَّكُمْ تَارِكُوهَا وَ ظَاعِنُونَ عَنْهَا وَ اتَّعِظُوا فِيهَا بِالَّذِينَ قَالُوا (مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً) حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ فَلَا يُدْعَوْنَ رُكْبَاناً وَ أُنْزِلُوا الْأَجْدَاثَ فَلَا يُدْعَوْنَ ضِيفَاناً وَ جُعِلَ لَهُمْ مِنَ الصَّفِيحِ أَجْنَانٌ وَ مِنَ التُّرَابِ أَكْفَانٌ وَ مِنَ الرُّفَاتِ جِيرَانٌ فَهُمْ جِيرَةٌ لَا يُجِيبُونَ دَاعِياً وَ لَا يَمْنَعُونَ ضَيْماً وَ لَا يُبَالُونَ مَنْدَبَةً إِنْ جِيدُوا لَمْ يَفْرَحُوا وَ إِنْ قُحِطُوا لَمْ يَقْنَطُوا جَمِيعٌ وَ هُمْ آحَادٌ وَ جِيرَةٌ وَ هُمْ أَبْعَادٌ مُتَدَانُونَ لَا يَتَزَاوَرُونَ وَ قَرِيبُونَ لَا يَتَقَارَبُونَ حُلَمَاءُ قَدْ ذَهَبَتْ أَضْغَانُهُمْ وَ جُهَلَاءُ قَدْ مَاتَتْ أَحْقَادُهُمْ لَا يُخْشَى فَجْعُهُمْ وَ لَا يُرْجَى دَفْعُهُمْ اسْتَبْدَلُوا بِظَهْرِ الْأَرْضِ بَطْناً وَ بِالسَّعَةِ ضِيقاً وَ بِالْأَهْلِ غُرْبَةً وَ

« 346»

بِالنُّورِ ظُلْمَةً فَجَاءُوهَا كَمَا فَارَقُوهَا حُفَاةً عُرَاةً قَدْ ظَعَنُوا عَنْهَا بِأَعْمَالِهِمْ إِلَى الْحَيَاةِ الدَّائِمَةِ وَ الدَّارِ الْبَاقِيَةِ كَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ ( كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ)








ص342

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (در مذمّت دنيا و دورى كردن از آن): قسمت أول خطبه (1) پس از حمد بر خدا و درود بر پيغمبر اكرم، شما را از (دل بستن به) دنيا بر حذر مى ‏دارم، زيرا دنيا (به كام دنيا پرستان) شيرين و (در نظر آنان) سبز و خرّم است، بشهوتها و خواهشهاى بيهوده پيچيده شده است، و بـ*ـو*سيله متاعهاى زود از بين رونده (با خواهان) اظهار دوستى مى ‏نمايد، و به زيورهاى اندك (مردم را) به شگفت آورده شاد مى ‏نمايد، و براى آرزوها (ى بيجا كه اطمينان بآن نيست) و فريب (نادانان) خويش را آرايش نموده (مانند فاحشه‏ اى كه خود را بيارايد تا سرمايه دين و دنياى خواهانش را بربايد) (2) شادى آن پايدار نيست، و از درد و اندوهش آسوده نمى ‏بايد گشت، بسيار فريبنده و زيان رساننده است، تغيير دهنده حالات است (توانگرى را به درويشى و آسايش را بسختى و زندگى را به مرگ و تندرستى را به بيمارى تبديل مى ‏نمايد، و يا مانع و جلوگير است از بدست آوردن سعادت هميشگى و بهشت جاودانى) فانى‏


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,414
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 10 دقیقه
ص343

و نابود و تباه مى ‏گردد، شكمخواره اى است كه (همه را) هلاك مى ‏نمايد (شكم خاك از طعمه انسان هرگز سير نشود و طبع افلاك از تباه ساختن آدميان ملول نگردد) (3) زمانيكه آرزوى راغبين بدنيا كه بآن خوشنود هستند به نهايت رسيد دنيا از اينكه مى ‏باشد بی احترامی نمى‏ كند هم چنانكه خداوند تعالى (در قرآن كريم س 18 ى 45) مى‏ فرمايد: وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ، نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ يعنى مثل دنيا مانند گياه زمين است كه به آبى كه آنرا از آسمان فرستاديم، آميخته شد (از آن نشو و نماء نمود) پس بامداد (روز ديگرى) آن گياه خشك گرديد به قسمى كه بادها آنرا پراكنده مى ‏سازند، و خداوند بر همه چيز (هر كار) قادر و توانا است (خوشنودى و آسايش دنيا به گياهى ماند سبز و خرّم كه به اندك زمانى خشك گشته هستى آن به باد فناء مى‏ رود) (4) هيچ مردى از متاع دنيا مسرور و شادمان نبوده مگر آنكه در پى آن گريه گلوگير (يا غمّ و اندوه) باو رو آورده است، و از خوشي هايش بكسى رو نياورده مگر اينكه از بدي هايش باو زيانى رسانده (هيچكس به دلخواه از دنيا شكمى سير نكرد و به آرزوى خود نرسيد مگر اينكه دنيا پشت كرده نعمت از او باز گرفت) و در دنيا او را باران فراخى و خوشبختى تر نساخت مگر اينكه ابر بلاء پى در پى بر او باريد، و (چون رفتار دنيا اينگونه است) (5) شايسته است كه در اوّل بامداد يار و ياور انسان بوده او را همراهى نمايد و در شب تغيير يافته دشمنش گردد، و اگر طرفى از آن گوارا و شيرين باشد طرف ديگرش تلخ و پر وبا (بيمارى كشنده) است (6) هيچكس از خوشى آن بمراد نمى ‏رسد مگر اينكه از مصائب و اندوه هاى آن رنج و سختى را دريابد، و در بال امن و آسودگى شبى را بسر نبرد مگر اينكه بامداد بر روى جلو بالهاى خوف و ترس بگذراند، (7) بسيار فريبنده ‏اى است كه هر چه در آن است مى ‏فريبد، و فانى شدنى است كه هر كه در آن است نابود ميشود، خير و نيكوئى در هيچيك از توشه‏ هاى آن نيست مگر در تقوى و پرهيز كارى، (8) هر كه اندكى از متاع دنيا را اخذ نمايد بدست آورده چيزى كه او را (از سختى حساب و بازرسى در قيامت) بسيار ايمن گرداند، و هر كه زياد گرد آورد دريافته چيزى كه (هنگام حساب) بسيار او را هلاك خواهد نمود، و (در دنيا هم)

ص344

بزودى از او زائل مى ‏گردد، (9) چه بسيار است كسيكه بدنيا اعتماد و دلبستگى داشته و دنيا او را دردمند مى‏ سازد، و چه بسيار است كسي كه بدنيا اطمينان داشته و دنيا او را بر خاك مى ‏اندازد، و چه بسيار است كسيكه داراى مرتبه بزرگ بوده و دنيا او را كوچك و پست مى ‏گرداند، و چه بسيار است كسيكه داراى افتخار و خود خواهى است دنيا او را ذليل و خوار مى ‏نمايد، (10) سلطنت و رياست دنيا گردنده است (گاه اين را باشد و گاه آنرا) و خوشگذرانى آن تيره (با كدورت) است و آب پاكيزه آن (كه دنيا پرستان را گوارا است، نزد مردم دانا و بينا) شور و ناگوار است، و شيرينى آن مانند شيره درخت بسيار تلخ است، و طعام آن زهره ايى است كشنده و وسائل آن (چيزهائى كه بآن دلبستگى دارند) مانند ريسمانهاى پوسيده و تكه تكه شده است، (11) زنده آن بسمت مرگ و تندرست آن بسوى بيمارى رهسپار است،پادشاهى آن از دست رفته و ارجمند آن زير دست، و ثروتمند آن به نكبت رسيده، و همسايه آن (ساكن دنيا) مالش غارت گشته است.

ص346

قسمت دوم خطبه (12) آيا در جاهاى آنانكه پيش از شما بودند نيستيد و حال آنكه عمرهاى ايشان درازتر و آثارشان پاينده‏تر و آرزوهاشان بيشتر و جمعيّتشان آماده ‏تر و لشگرهاشان انبوه‏تر بود، (13) دنيا را بهر طورى كه بود پرستيده برگزيدند، پس از آن كوچ كردند (مردند) بدون توشه‏ اى كه همراه برداشته يا مركبى كه راه را به پيمايد، (14) آيا بشما خبر رسيده كه دنيا (هنگام مردن پيشينيان) خود را (يا كسى را) بآنها فديه داده باشد (تا نمى‏ رند) يا آنان را همراهى كرده، و يا از روى نيكوئى در باره ايشان كمكى نموده (نه) (15) بلكه پايه زندگيشان را بسختيها و مصائب دردناك سست گردانيده و جنبانيده‏ و رخسار و پيشاني هاشان را بخاك ماليده و زير دست و پاى ستوران آنان را لگد كوب كرده، و يارى كردنش اين بوده كه پيش آمدهاى سخت روزگار را بر سر ايشان وارد ساخته است (16) پس ديديد تغيير و بى آشنائى (دشمنى) دنيا را به كسانى كه بآن نزديك شده و آنرا برگزيده و بآن اعتماد نمودند تا اينكه از آن براى هميشه جدا گشته كوچ كردند (ديگر باز گشتى براى آنان نيست) (17) و آيا جز گرسنگى توشه‏اى و جز تنگى (گور) جائى و جز تاريكى (قبر) نورى بايشان داد، يا در پى آنان جز پشيمانى سختيهاشان را تدارك نمود (18) آيا چنين دنيا (ى بيوفائى) را اختيار مى ‏كنيد، يا بآن دل مى ‏بنديد، يا براى بدست آوردنش حرص زده كوشش داريد (19) بد سرائى است براى كسيكه بآن بد گمان نبوده و هنگام اقامت در آن از خطرش خوف و ترس نداشته است، (20) پس بدانيد با اينكه خودتان هم مى ‏دانيد (بالأخره) دنيا را ترك گفته از آن كوچ خواهيد نمود، و پند بگيريد در آن از كسانى كه مى ‏گفتند: كيست كه در قوّت و توانائى از ما برتر باشد (همه مردند، و) بر مركب چوبين سوار نموده‏


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا