در گريز از دنيا
« 291»
(98) (و من خطبة له ( عليه السلام )) نَحْمَدُهُ عَلَى مَا كَانَ وَ نَسْتَعِينُهُ مِنْ أَمْرِنَا عَلَى مَا يَكُونُ وَ نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَدْيَانِ كَمَا نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَبْدَانِ
« 292»
عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِالرَّفْضِ لِهَذِهِ الدُّنْيَا التَّارِكَةِ لَكُمْ وَ إِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْكَهَا وَ الْمُبْلِيَةِ لِأَجْسَامِكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ تَجْدِيدَهَا فَإِنَّمَا مَثَلُكُمْ وَ مَثَلُهَا كَسَفْرٍ سَلَكُوا سَبِيلًا فَكَأَنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوهُ وَ أَمُّوا عَلَماً فَكَأَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ وَ كَمْ عَسَى الْمُجْرِي إِلَى الْغَايَةِ أَنْ يُجْرِيَ إِلَيْهَا حَتَّى يَبْلُغَهَا وَ مَا عَسَى أَنْ يَكُونَ بَقَاءُ مَنْ لَهُ يَوْمٌ لَا يَعْدُوهُ وَ طَالِبٌ حَثِيثٌ يَحْدُوهُ فِي الدُّنْيَا حَتَّى يُفَارِقَهَا فَلَا تَنَافَسُوا فِي عِزِّ الدُّنْيَا وَ فَخْرِهَا وَ لَا تَعْجَبُوا بِزِينَتِهَا وَ نَعِيمِهَا وَ لَا تَجْزَعُوا مِنْ ضَرَّائِهَا وَ بُؤْسِهَا فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَى انْقِطَاعٍ وَ إِنَّ زِينَتَهَا وَ نَعِيمَهَا إِلَى زَوَالٍ وَ ضَرَّاءَهَا وَ بُؤْسَهَا إِلَى نَفَادٍ وَ كُلُّ مُدَّةٍ فِيهَا إِلَى انْتِهَاءٍ وَ كُلُّ حَيٍّ فِيهَا إِلَى فَنَاءٍ أَ وَ لَيْسَ لَكُمْ فِي آثَارِ الْأَوَّلِينَ مُزْدَجَرٌ وَ فِي آبَائِكُمُ الْمَاضِينَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ أَ وَ لَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِينَ مِنْكُمْ لَا يَرْجِعُونَ وَ إِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِينَ لَا يَبْقُونَ أَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُمْسُونَ وَ يُصْبِحُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى فَمَيِّتٌ يُبْكَى وَ آخَرُ يُعَزَّى وَ صَرِيعٌ مُبْتَلَى وَ عَائِدٌ يَعُودُ وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ يَجُودُ وَ طَالِبٌ لِلدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ
« 293»
يَطْلُبُهُ وَ غَافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ وَ عَلَى أَثَرِ الْمَاضِي مَا يَمْضِي الْبَاقِي أَلَا فَاذْكُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِيَّاتِ عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ وَ اسْتَعِينُوا اللَّهَ عَلَى أَدَاءِ وَاجِبِ حَقِّهِ وَ مَا لَا يُحْصَى مِنْ أَعْدَادِ نِعَمِهِ وَ إِحْسَانِهِ.
ص293
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در بى اعتبارى دنيا و دل نبستن بآن): (1) خداوند را بر نعمتهايى كه عطاء فرموده سپاسگزاريم و در كارهاى خود از او يارى مى طلبيم، و سلامتى (از بيمارى نادانى و گمراهى و نافرمانى) در دين و عقائد را از او درخواست مى نماييم (تا ما را بخود وا نگذارد كه از صراط مستقيم و راه راست منحرف شويم) چنانكه سلامتى (از بيماري هاى) بدنها را از او مى خواهيم. (2) بندگان خدا شما را سفارش مي كنم بترك اين دنيا كه شما را (بالأخره) رها مي كند (و در قيامت سودى براى شما ندارد) و اگر چه بترك آن ميل نداشته ايد (و نخواسته ايد كه شما را رها كند) و كالبدهاى شما را كهنه كرده مى پوشاند اگر چه شما دوست داريد تازه بماند، پس داستان شما و دنيا همچون داستان مسافرينى است كه به راهى مى روند و گويا (سرعت و تندرويشان به كسانى ماند كه) راه را بپايان رسانده اند و نشانه اى را (كه از دور نمايان است) منظور خويش قرار داده بآن رسيده اند (تند گذشتن عمر شما در اين دنيا به قسمى است كه گويا بمنزل آخر كه مرگ است رسيدهايد) (3) و چه بسيار اميدوار است رانندهاى كه در صدد است مركب خود را بمنتهى درجه مسافتى كه مى تواند براند تا به منظور خود برسد، و بچه چيز اميد دارد كسي كه بقاء و، هستى او را روزى است كه رها نمى كند او را و طلب كننده اى كه با شتاب و تندى او را مي راند
ص294
تا اينكه از دنيا مفارقت نمايد (انسان بچه چيز دنيا دل مى بندد در حالتى كه مرگ گريبان او را خواهد گرفت و راه فرار ندارد) (4) پس به عزّت و ارجمندى دنيا و فخر كردن در آن دل نبنديد و به زيور و نعمت آن فريفته نگشته خوشحال نشويد، و از سختى و رنج آن فغان و زارى نكنيد، زيرا ارجمندى در دنيا و فخر كردن بآن از ميان مى رود، و زيور و نعمت آن فانى مىگردد، و سختى و رنج آن تمام ميشود، و هر مدّت و زمانى در آن (چه خوش گذرد چه بد) پايان خواهد داشت، و هر زندهاى در آن نابود خواهد شد (مى ميرد، پس خردمند كسى است كه به دنيائى كه همه چيز آن موقّتى است دل نبندد) 5 آيا در آثار پيشينيان (كه باقى مانده است) چيزى نيست كه شما را (از كارهاى ناپسنديده) باز دارد، و آيا در گذشتن پدران شما (كه مرده و اثرى از آنها باقى نمانده) عبرت و پندى نيست، اگر تعقّل و انديشه نمائيد آيا نديديد كه گذشتگان از شما باز نمى گردند، و جانشين هاى آنها كه زنده هستند باقى نمى مانند (6) آيا اهل دنيا را بر حالات گوناگون نمى بينيد كه روز را بشب رسانده شب را صبح مى نمايند پس يكى مرده است كه بر او مى گريند، و ديگرى را (در مصيبت مرده) تسليت مى دهند، و ديگرى بيمارى است بر روى زمين افتاده (و بدرد) گرفتار، و ديگرى به عيادت بيمار مى رود، و ديگرى در حال جان دادن است، و يكى خواهان دنيا است و مرگ در پى او است، و ديگرى (از حساب و پرسش روز رستخيز) غافل و بى خبر است و خدا از او غافل نيست، و بر اثر گذشته باقى مانده هم مى گذرد (چنانكه پيشينيان دنيا را بدرود گفتند ديگران هم مى ميرند). (7) آگاه باشيد در هنگام شتاب بانجام كارهاى زشت مرگ را بياد آوريد كه لذّتها و خوشي ها را ويران ميكند و عيشها را بهم مى زند و آرزوها را قطع مى نمايد، (8) و از خداوند يارى طلبيد (توفيق بخواهيد به آماده بودن) براى بجا آوردن حقّ واجب او (طاعات و عبادات) و (شكر و سپاس از) بسيارى نعمتها و احسان و نيكوئي هايش كه بشمار در نيايد.
« 291»
(98) (و من خطبة له ( عليه السلام )) نَحْمَدُهُ عَلَى مَا كَانَ وَ نَسْتَعِينُهُ مِنْ أَمْرِنَا عَلَى مَا يَكُونُ وَ نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَدْيَانِ كَمَا نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَبْدَانِ
« 292»
عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِالرَّفْضِ لِهَذِهِ الدُّنْيَا التَّارِكَةِ لَكُمْ وَ إِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْكَهَا وَ الْمُبْلِيَةِ لِأَجْسَامِكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ تَجْدِيدَهَا فَإِنَّمَا مَثَلُكُمْ وَ مَثَلُهَا كَسَفْرٍ سَلَكُوا سَبِيلًا فَكَأَنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوهُ وَ أَمُّوا عَلَماً فَكَأَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ وَ كَمْ عَسَى الْمُجْرِي إِلَى الْغَايَةِ أَنْ يُجْرِيَ إِلَيْهَا حَتَّى يَبْلُغَهَا وَ مَا عَسَى أَنْ يَكُونَ بَقَاءُ مَنْ لَهُ يَوْمٌ لَا يَعْدُوهُ وَ طَالِبٌ حَثِيثٌ يَحْدُوهُ فِي الدُّنْيَا حَتَّى يُفَارِقَهَا فَلَا تَنَافَسُوا فِي عِزِّ الدُّنْيَا وَ فَخْرِهَا وَ لَا تَعْجَبُوا بِزِينَتِهَا وَ نَعِيمِهَا وَ لَا تَجْزَعُوا مِنْ ضَرَّائِهَا وَ بُؤْسِهَا فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَى انْقِطَاعٍ وَ إِنَّ زِينَتَهَا وَ نَعِيمَهَا إِلَى زَوَالٍ وَ ضَرَّاءَهَا وَ بُؤْسَهَا إِلَى نَفَادٍ وَ كُلُّ مُدَّةٍ فِيهَا إِلَى انْتِهَاءٍ وَ كُلُّ حَيٍّ فِيهَا إِلَى فَنَاءٍ أَ وَ لَيْسَ لَكُمْ فِي آثَارِ الْأَوَّلِينَ مُزْدَجَرٌ وَ فِي آبَائِكُمُ الْمَاضِينَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ أَ وَ لَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِينَ مِنْكُمْ لَا يَرْجِعُونَ وَ إِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِينَ لَا يَبْقُونَ أَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُمْسُونَ وَ يُصْبِحُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى فَمَيِّتٌ يُبْكَى وَ آخَرُ يُعَزَّى وَ صَرِيعٌ مُبْتَلَى وَ عَائِدٌ يَعُودُ وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ يَجُودُ وَ طَالِبٌ لِلدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ
« 293»
يَطْلُبُهُ وَ غَافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ وَ عَلَى أَثَرِ الْمَاضِي مَا يَمْضِي الْبَاقِي أَلَا فَاذْكُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِيَّاتِ عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ وَ اسْتَعِينُوا اللَّهَ عَلَى أَدَاءِ وَاجِبِ حَقِّهِ وَ مَا لَا يُحْصَى مِنْ أَعْدَادِ نِعَمِهِ وَ إِحْسَانِهِ.
ص293
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در بى اعتبارى دنيا و دل نبستن بآن): (1) خداوند را بر نعمتهايى كه عطاء فرموده سپاسگزاريم و در كارهاى خود از او يارى مى طلبيم، و سلامتى (از بيمارى نادانى و گمراهى و نافرمانى) در دين و عقائد را از او درخواست مى نماييم (تا ما را بخود وا نگذارد كه از صراط مستقيم و راه راست منحرف شويم) چنانكه سلامتى (از بيماري هاى) بدنها را از او مى خواهيم. (2) بندگان خدا شما را سفارش مي كنم بترك اين دنيا كه شما را (بالأخره) رها مي كند (و در قيامت سودى براى شما ندارد) و اگر چه بترك آن ميل نداشته ايد (و نخواسته ايد كه شما را رها كند) و كالبدهاى شما را كهنه كرده مى پوشاند اگر چه شما دوست داريد تازه بماند، پس داستان شما و دنيا همچون داستان مسافرينى است كه به راهى مى روند و گويا (سرعت و تندرويشان به كسانى ماند كه) راه را بپايان رسانده اند و نشانه اى را (كه از دور نمايان است) منظور خويش قرار داده بآن رسيده اند (تند گذشتن عمر شما در اين دنيا به قسمى است كه گويا بمنزل آخر كه مرگ است رسيدهايد) (3) و چه بسيار اميدوار است رانندهاى كه در صدد است مركب خود را بمنتهى درجه مسافتى كه مى تواند براند تا به منظور خود برسد، و بچه چيز اميد دارد كسي كه بقاء و، هستى او را روزى است كه رها نمى كند او را و طلب كننده اى كه با شتاب و تندى او را مي راند
ص294
تا اينكه از دنيا مفارقت نمايد (انسان بچه چيز دنيا دل مى بندد در حالتى كه مرگ گريبان او را خواهد گرفت و راه فرار ندارد) (4) پس به عزّت و ارجمندى دنيا و فخر كردن در آن دل نبنديد و به زيور و نعمت آن فريفته نگشته خوشحال نشويد، و از سختى و رنج آن فغان و زارى نكنيد، زيرا ارجمندى در دنيا و فخر كردن بآن از ميان مى رود، و زيور و نعمت آن فانى مىگردد، و سختى و رنج آن تمام ميشود، و هر مدّت و زمانى در آن (چه خوش گذرد چه بد) پايان خواهد داشت، و هر زندهاى در آن نابود خواهد شد (مى ميرد، پس خردمند كسى است كه به دنيائى كه همه چيز آن موقّتى است دل نبندد) 5 آيا در آثار پيشينيان (كه باقى مانده است) چيزى نيست كه شما را (از كارهاى ناپسنديده) باز دارد، و آيا در گذشتن پدران شما (كه مرده و اثرى از آنها باقى نمانده) عبرت و پندى نيست، اگر تعقّل و انديشه نمائيد آيا نديديد كه گذشتگان از شما باز نمى گردند، و جانشين هاى آنها كه زنده هستند باقى نمى مانند (6) آيا اهل دنيا را بر حالات گوناگون نمى بينيد كه روز را بشب رسانده شب را صبح مى نمايند پس يكى مرده است كه بر او مى گريند، و ديگرى را (در مصيبت مرده) تسليت مى دهند، و ديگرى بيمارى است بر روى زمين افتاده (و بدرد) گرفتار، و ديگرى به عيادت بيمار مى رود، و ديگرى در حال جان دادن است، و يكى خواهان دنيا است و مرگ در پى او است، و ديگرى (از حساب و پرسش روز رستخيز) غافل و بى خبر است و خدا از او غافل نيست، و بر اثر گذشته باقى مانده هم مى گذرد (چنانكه پيشينيان دنيا را بدرود گفتند ديگران هم مى ميرند). (7) آگاه باشيد در هنگام شتاب بانجام كارهاى زشت مرگ را بياد آوريد كه لذّتها و خوشي ها را ويران ميكند و عيشها را بهم مى زند و آرزوها را قطع مى نمايد، (8) و از خداوند يارى طلبيد (توفيق بخواهيد به آماده بودن) براى بجا آوردن حقّ واجب او (طاعات و عبادات) و (شكر و سپاس از) بسيارى نعمتها و احسان و نيكوئي هايش كه بشمار در نيايد.
نهجالبلاغه
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: