خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
در گريز از دنيا



« 291»

(98) (و من خطبة له ( عليه‏ السلام )) نَحْمَدُهُ عَلَى مَا كَانَ وَ نَسْتَعِينُهُ مِنْ أَمْرِنَا عَلَى مَا يَكُونُ وَ نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَدْيَانِ كَمَا نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَبْدَانِ

« 292»

عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِالرَّفْضِ لِهَذِهِ الدُّنْيَا التَّارِكَةِ لَكُمْ وَ إِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْكَهَا وَ الْمُبْلِيَةِ لِأَجْسَامِكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ تَجْدِيدَهَا فَإِنَّمَا مَثَلُكُمْ وَ مَثَلُهَا كَسَفْرٍ سَلَكُوا سَبِيلًا فَكَأَنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوهُ وَ أَمُّوا عَلَماً فَكَأَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ وَ كَمْ عَسَى الْمُجْرِي إِلَى الْغَايَةِ أَنْ يُجْرِيَ إِلَيْهَا حَتَّى يَبْلُغَهَا وَ مَا عَسَى أَنْ يَكُونَ بَقَاءُ مَنْ لَهُ يَوْمٌ لَا يَعْدُوهُ وَ طَالِبٌ حَثِيثٌ يَحْدُوهُ فِي الدُّنْيَا حَتَّى يُفَارِقَهَا فَلَا تَنَافَسُوا فِي عِزِّ الدُّنْيَا وَ فَخْرِهَا وَ لَا تَعْجَبُوا بِزِينَتِهَا وَ نَعِيمِهَا وَ لَا تَجْزَعُوا مِنْ ضَرَّائِهَا وَ بُؤْسِهَا فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَى انْقِطَاعٍ وَ إِنَّ زِينَتَهَا وَ نَعِيمَهَا إِلَى زَوَالٍ وَ ضَرَّاءَهَا وَ بُؤْسَهَا إِلَى نَفَادٍ وَ كُلُّ مُدَّةٍ فِيهَا إِلَى انْتِهَاءٍ وَ كُلُّ حَيٍّ فِيهَا إِلَى فَنَاءٍ أَ وَ لَيْسَ لَكُمْ فِي آثَارِ الْأَوَّلِينَ مُزْدَجَرٌ وَ فِي آبَائِكُمُ الْمَاضِينَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ أَ وَ لَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِينَ مِنْكُمْ لَا يَرْجِعُونَ وَ إِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِينَ لَا يَبْقُونَ أَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُمْسُونَ وَ يُصْبِحُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى فَمَيِّتٌ يُبْكَى وَ آخَرُ يُعَزَّى وَ صَرِيعٌ مُبْتَلَى وَ عَائِدٌ يَعُودُ وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ يَجُودُ وَ طَالِبٌ لِلدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ‏

« 293»

يَطْلُبُهُ وَ غَافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ وَ عَلَى أَثَرِ الْمَاضِي مَا يَمْضِي الْبَاقِي أَلَا فَاذْكُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِيَّاتِ عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ وَ اسْتَعِينُوا اللَّهَ عَلَى أَدَاءِ وَاجِبِ حَقِّهِ وَ مَا لَا يُحْصَى مِنْ أَعْدَادِ نِعَمِهِ وَ إِحْسَانِهِ.










ص293

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (در بى اعتبارى دنيا و دل نبستن بآن): (1) خداوند را بر نعمت‏هايى كه عطاء فرموده سپاسگزاريم و در كارهاى خود از او يارى مى ‏طلبيم، و سلامتى (از بيمارى نادانى و گمراهى و نافرمانى) در دين و عقائد را از او درخواست مى‏ نماييم (تا ما را بخود وا نگذارد كه از صراط مستقيم و راه راست منحرف شويم) چنانكه سلامتى (از بيماري هاى) بدنها را از او مى ‏خواهيم. (2) بندگان خدا شما را سفارش مي كنم بترك اين دنيا كه شما را (بالأخره) رها مي كند (و در قيامت سودى براى شما ندارد) و اگر چه بترك آن ميل نداشته ‏ايد (و نخواسته ‏ايد كه شما را رها كند) و كالبدهاى شما را كهنه كرده مى ‏پوشاند اگر چه شما دوست داريد تازه بماند، پس داستان شما و دنيا همچون داستان مسافرينى است كه به راهى مى ‏روند و گويا (سرعت و تندرويشان به كسانى ماند كه) راه را بپايان رسانده ‏اند و نشانه ‏اى را (كه از دور نمايان است) منظور خويش قرار داده بآن رسيده ‏اند (تند گذشتن عمر شما در اين دنيا به قسمى است كه گويا بمنزل آخر كه مرگ است رسيده‏ايد) (3) و چه بسيار اميدوار است راننده‏اى كه در صدد است مركب خود را بمنتهى درجه مسافتى كه مى ‏تواند براند تا به منظور خود برسد، و بچه چيز اميد دارد كسي كه بقاء و، هستى او را روزى است كه رها نمى ‏كند او را و طلب كننده ‏اى كه با شتاب و تندى او را مي راند

ص294

تا اينكه از دنيا مفارقت نمايد (انسان بچه چيز دنيا دل مى ‏بندد در حالتى كه مرگ گريبان او را خواهد گرفت و راه فرار ندارد) (4) پس به عزّت و ارجمندى دنيا و فخر كردن در آن دل نبنديد و به زيور و نعمت آن فريفته نگشته خوشحال نشويد، و از سختى و رنج آن فغان و زارى نكنيد، زيرا ارجمندى در دنيا و فخر كردن بآن از ميان مى ‏رود، و زيور و نعمت آن فانى مى‏گردد، و سختى و رنج آن تمام ميشود، و هر مدّت و زمانى در آن (چه خوش گذرد چه بد) پايان خواهد داشت، و هر زنده‏اى در آن نابود خواهد شد (مى ‏ميرد، پس خردمند كسى است كه به دنيائى كه همه چيز آن موقّتى است دل نبندد) 5 آيا در آثار پيشينيان (كه باقى مانده است) چيزى نيست كه شما را (از كارهاى ناپسنديده) باز دارد، و آيا در گذشتن پدران شما (كه مرده و اثرى از آنها باقى نمانده) عبرت و پندى نيست، اگر تعقّل و انديشه نمائيد آيا نديديد كه گذشتگان از شما باز نمى ‏گردند، و جانشين‏ هاى آنها كه زنده هستند باقى نمى‏ مانند (6) آيا اهل دنيا را بر حالات گوناگون نمى ‏بينيد كه روز را بشب رسانده شب را صبح مى ‏نمايند پس يكى مرده است كه بر او مى‏ گريند، و ديگرى را (در مصيبت مرده) تسليت مى ‏دهند، و ديگرى بيمارى است بر روى زمين افتاده (و بدرد) گرفتار، و ديگرى به عيادت بيمار مى ‏رود، و ديگرى در حال جان دادن است، و يكى خواهان دنيا است و مرگ در پى او است، و ديگرى (از حساب و پرسش روز رستخيز) غافل و بى ‏خبر است و خدا از او غافل نيست، و بر اثر گذشته باقى مانده هم مى ‏گذرد (چنانكه پيشينيان دنيا را بدرود گفتند ديگران هم مى ‏ميرند). (7) آگاه باشيد در هنگام شتاب بانجام كارهاى زشت مرگ را بياد آوريد كه لذّتها و خوشي ها را ويران ميكند و عيشها را بهم مى‏ زند و آرزوها را قطع مى‏ نمايد، (8) و از خداوند يارى طلبيد (توفيق بخواهيد به آماده بودن) براى بجا آوردن حقّ واجب او (طاعات و عبادات) و (شكر و سپاس از) بسيارى نعمتها و احسان و نيكوئي هايش كه بشمار در نيايد.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
درباره پيامبر و خاندان او



« 295»

(99) (و من أخرى) الْحَمْدُ لِلَّهِ النَّاشِرِ فِي الْخَلْقِ فَضْلَهُ وَ الْبَاسِطِ فِيهِمْ بِالْجُودِ يَدَهُ نَحْمَدُهُ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ وَ نَسْتَعِينُهُ عَلَى رِعَايَةِ حُقُوقِهِ وَ نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِأَمْرِهِ صَادِعاً وَ بِذِكْرِهِ نَاطِقاً فَأَدَّى أَمِيناً وَ مَضَى رَشِيداً وَ خَلَّفَ فِينَا رَايَةَ الْحَقِّ مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا زَهَقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ دَلِيلُهَا مَكِيثُ الْكَلَامِ بَطِي‏ءُ الْقِيَامِ سَرِيعٌ إِذَا قَامَ فَإِذَا أَنْتُمْ أَلَنْتُمْ لَهُ رِقَابَكُمْ فَإِذَا أَنْتُمْ أَلَنْتُمْ لَهُ رِقَابَكُمْ وَ أَشَرْتُمْ إِلَيْهِ بِأَصَابِعِكُمْ جَاءَهُ الْمَوْتُ فَذَهَبَ بِهِ فَلَبِثْتُمْ بَعْدَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ حَتَّى يُطْلِعَ اللَّهُ لَكُمْ مَنْ يَجْمَعُكُمْ وَ يَضُمُّ نَشْرَكُمْ فَلَا تَطْمَعُوا فِي غَيْرِ مُقْبِلٍ وَ لَا تَيْأَسُوا مِنْ مُدْبِرٍ فَإِنَّ الْمُدْبِرَ عَسَى أَنْ تَزِلَّ بِهِ إِحْدَى قَائِمَتَيْهِ وَ تَثْبُتَ الْأُخْرَى وَ تَرْجِعَا حَتَّى تَثْبُتَا جَمِيعاً أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ ((صلى‏ الله ‏عليه‏ و آله)) كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِيكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ.










ص296 از خطبه ‏هاى ديگر (آن حضرت عليه السّلام) است (اشاره به كشته شدن خود و آمدن حضرت صاحب الزّمان «عجّل اللّه فرجه» كه از جمله اخبار غيبيّه مى ‏باشد): (1) سپاس خداوندى را سزا است كه فضل و احسانش را در خلائق پراكنده و همه را مشمول جود و بخشش خود قرار داده، (2) بآنچه از او برسد (تندرستى، بيمارى، خوشى و رنج) سپاسگزاريم، و براى انجام اوامرش (واجبات و مستحبّات) از او يارى مى ‏طلبيم، و گواهى مى‏دهيم كه جز او خدائى (سزاوار پرستش) نيست، و محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) بنده و فرستاده او است، (3) او را فرستاده تا امر و فرمانش را آشكار نموده (بيان فرموده) و بياد او گويا باشد (خدا را بشناساند) پس تبليغ رسالت كرد (احكام الهىّ را رساند) با امانت و درستكارى، و از دنيا رفت ارشاد كننده، و ميان ما بيرق و نشانه حقّ (راهنمايان به خداوند، قرآن كريم و ائمّه اطهار عليهم السّلام) را باقى گذاشت، كسي كه از آن بيرق جلو رفت (به احكام او چيزى افزوده يا كم كرد، از دين) خارج شد، و كسيكه مخالفت كرده پيروى ننمود (بدستور آن حضرت اعتنائى نكرد) هلاك گرديد، و كسيكه با آن همراه بود بحقّ پيوست (سعادتمند شد) نگاه‏دارنده آن بيرق با تأنّى و درنگ سخن مى‏ گويد و بانجام امرى دير قيام مى ‏نمايد (زيرا خردمند در هر كارى انديشه كند و با مصلحت سخنى گفته يا قدم بردارد، و) چون قيام نمايد (پس از انديشه مصلحت در قيام بيند) با شتاب است (زود انجام دهد) (4) پس آنگاه كه (بخلافت ظاهرى منصوب شد و با ياغيها بزد و خورد پرداخت) شما گردنهاى خود را زير فرمان او قرار داديد، و به انگشتهاى خويش باو اشاره كرديد (وقتى كه لشگر مى ‏آرايد و حضرت امام حسن عليه السّلام را بسر كردگى ده هزار نفر و ابو ايّوب انصارى را سر كرده ده هزار نفر و همچنين براى هر دسته سر كرده‏اى تعيين مى ‏فرمايد تا يك صد هزار شمشير گرد آورده تصميم رفتن بشام و جنگ با معاويه مى ‏نمايد) مرگ او را دريابد (ابن ملجم ملعون شمشير بفرق مباركش مى‏زند) و بآن سبب از دنيا رحلت مى‏نمايد، پس بعد از (كشته شدن) او مدّتى كه خواست خداوند است (زمان سلطنت بنى اميّه و بنى عبّاس و بعد از آنها) درنگ خواهيد نمود (به بدبختى و بيچارگى و پراكندگى گرفتار باشيد) تا اينكه خداوند آشكار گرداند كسى‏

ص297

(صاحب الزّمان عجّل اللّه فرجه) را كه شما را گرد آورد و از پراكندگى برهاند، (5) پس (براى انتظام همه امور) بامام حاضر كه بدنيا اقبال نكند (زمام كارها بدست نگرفته در خانه نشيند) طمع نداشته باشيد (زيرا خدا چنين مصلحت دانسته) و از امام زمان كه غائب است نا اميد نگرديد، زيرا ممكن است يكى از دو پاى او (سلطنت ظاهرى) از جاى در رفته بلغزد و پاى ديگرش (سلطنت باطنى) بر جاى ماند، و (روزى بيايد كه) هر دو پايش (سلطنت ظاهرى و باطنى) بر گردد (آشكار شده) تا ثابت و استوار باشد (امور دين و دنيا بوجود او منظّم شود). (6) آگاه باشيد مثل آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله (ائمّه عليهم السّلام) مانند ستارگان آسمان است كه هر زمان ستاره‏اى ناپديد شد ستاره‏اى آشكار مى‏ گردد (چون يكى از ايشان دنيا را بدرود گويد ديگرى بجاى او بنشيند، و هيچ گاه زمين از وجود آنها خالى نماند) پس چنان است كه نعمتهاى خداوند در شما كامل گشته و آنچه آرزو داريد بشما ارائه داده است (بطور قطع آن حضرت را خواهيد دريافت و به آرزوى خود كه ديدن زمان دولت حقّه است مى ‏رسيد).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
خبر از حوادث ناگوار



« 297»

(100) (و من أخرى) تشتمل على ذكر الملاحم‏ الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَوَّلٍ وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ آخِرٍ بِأَوَّلِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لَا أَوَّلَ لَهُ وَ بِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لَا آخِرَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شَهَادَةً يُوَافِقُ فِيهَا السِّرُّ الْإِعْلَانَ وَ الْقَلْبُ اللِّسَانَ أَيُّهَا النَّاسُ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي‏وَ لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمْ عِصْيَانِي وَ لَا تَتَرَامَوْا بِالْأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ‏

«298»

عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ (صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله) مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ وَ لَا جَهِلَ السَّامِعُ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا وَ بَدَا مِنَ الْأَيَّامِ كُلُوحُهَا وَ مِنَ اللَّيَالِي كُدُوحُهَا فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ وَ أَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ هَذَا وَ كَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ وَ عَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ وَ يُحْصَدُ الْقَائِمُ وَ يُحْطَمُ الْمَحْصُودُ.








ص298

از خطبه ‏هاى ديگر (آن حضرت عليه السّلام) است مشتمل بر حوادث و پيش آمدهاى سخت (كه بعد از آن بزرگوار واقع شده): (1) او است خداوندى كه پيش از هر اوّلى اوّل (و مبدأ) است (پس هر اوّلى مؤخّر از او است) و بعد از هر آخرى آخر (و مرجع) مى‏باشد (پس برگشت هر آخرى بسوى او است) بسبب اوّل (و مبدأ بودن) او لازم است كه اوّل (و مبدأ) نداشته باشد (و گر نه مبدأ هر چيز نبود) و بجهت آخر (و مرجع بودن) او لازم است كه آخر (و مرجع) نداشته باشد

ص299

(و گر نه مرجع هر چيز نيست، خلاصه ازلى و ابدى است كه چيزى پيش از او نبوده و بعد از او نمى ‏باشد) و گواهى مى ‏دهم باينكه بجز او خدائى نيست گواهى كه پنهان و آشكار و دل و زبان در آن موافقت دارند (و نفاق و دو روئى در آن راه ندارد). (2) مردم، دشمنى و مخالفت با من شما را به گنـ*ـاه (تكذيب گفتارم) وادار ننمايد، و (در آنچه خواهم گفت) نافرمانى از من شما را حيران و سرگردان نسازد، و چون چيزى (خبر از غيب) از من بشنويد بيكديگر چشم نيندازيد (به شگفت نيامده انكار نكنيد) پس سوگند بآن كس كه دانه را (زير زمين) شكافته و انسان را آفريده آنچه بشما خبر مى ‏دهم (از پيش خود نمى‏ گويم، بلكه) از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله است كه امّى بوده (هر چه فرموده از وحى الهىّ است از كسى نياموخته) و دروغ نگفته، و شنونده (فرمايشات او يعنى امام عليه السّلام) نادان نبوده است (خلاصه اين خبر وحى الهىّ است به پيغمبر اكرم:) (3) مانند آن است كه مى ‏بينم كسيرا (معاويه يا عبد الملك ابن مروان) در ضلالت و گمراهى بسيار كه بشام بانگ زند (مردم را گرد آورد) و بيرقهاى خود را در اطراف كوفه نصب كند، پس چون دهن باز نمايد (مردم را طعمه شمشير قرار دهد) و دهنه لجام او سخت (بسيار سركش) گردد، و پا زدنش در زمين سنگين باشد (جورش همه را فرا گيرد) و فتنه و آشوب به نيش دندان مردان زمانش را بگزد (مردم مبتلى بقتل و غارت و درد و اندوه گردند) و موجهاى جنگ به حركت آيد (جنگهاى سخت پيش آيد) و روزها (بسبب ظلم و ستم) گرفته و در همند، و شبها (بسبب درد و اندوه) دلخراش هستند (خلاصه آن مرد گمراه كوفه را ويران كرده مردم را دقيقه‏اى آسوده نگذارد) (4) پس آنگاه كه كشت آن گمراه (از تخم فتنه و فساد) بروئيد، و شاخه آن نموّ نمايد (بر مردم مسلّط شود) و شقشقه‏هاى او صدا كند (شقشقه چيزى است مانند شش گوسفند كه هنگام مستى از دهن شتر بيرون آمده صدا كند، يعنى فرمانهاى نا حقّ دهد) و برق شمشيرهايش بدرخشد (طغيان و سر كشيش بحدّ كمال رسيده و بيم و ترس از او در دلهاى قوىّ جا گيرد، آنگاه) بيرقهاى فتنه و آشوب كه رهائى از آن نيست استوار مى ‏گردد، و مانند شب تاريك و درياى موج دار (پى در پى بمردم) رو آورد، (5) اين است، و چقدر باد سخت‏

ص300

و صدا دار كوفه را بشكافد (ويران نمايد) و باد تند بر آن بوزد (خونريزيها در آن واقع گردد) و پس از زمان كمى گروهى با گروهى بپيچند (بزد و خورد مشغول گردند) و (از سنبله آدمى) آنچه بر پا است (قوىّ است) درو شود (كشته ميشود) و آنچه درو شده (ضعيف و ناتوان) است (در زير دست و پاى فتنه جويان) خورد مى‏گردد (خلاصه از پى يكديگر هلاك گشته و هر سال از كشت تخم فتنه و آشوب خرمنها از كشته آدميان بر باد رود).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
در زمينه سختيها



« 300»

(101) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام )) تجري هذا المجرى‏ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ يَجْمَعُ اللَّهُ فِيهِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لِنِقَاشِ الْحِسَابِ وَ جَزَاءِ الْأَعْمَالِ خُضُوعاً قِيَاماً قَدْ أَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ وَ رَجَفَتْ بِهِمُ الْأَرْضُ فَأَحْسَنُهُمْ حَالًا مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً

«ص 301»

(منها)فِتَنٌ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ لَا تَقُومُ لَهَا قَائِمَةٌ وَ لَا تُرَدُّ لَهَا رَايَةٌ تَأْتِيكُمْ مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً يَحْفِزُهَا قَائِدُهَا وَ يَجْهَدُهَا رَاكِبُهَا أَهْلُهَا قَوْمٌ شَدِيدٌ كَلَبُهُمْ قَلِيلٌ سَلَبُهُمْ يُجَاهِدُهُمْ فِي اللَّهِ قَوْمٌ أَذِلَّةٌ عِنْدَ الْمُتَكَبِّرِينَ فِي الْأَرْضِ مَجْهُولُونَ وَ فِي السَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ فَوَيْلٌ لَكِ يَا بَصْرَةُ عِنْدَ ذَلِكِ مِنْ جَيْشٍ مِنْ نِقَمِ اللَّهِ لَا رَهَجَ لَهُ وَ لَا حِسَّ وَ سَيُبْتَلَى أَهْلُكِ بِالْمَوْتِ الْأَحْمَرِ وَ الْجُوعِ الْأَغْبَرِ .








از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است كه در اين باب وارد شده (مانند خطبه قبل از پيش آمدهاى سخت خبر مى‏ دهد، و ابتداء به سختي هاى روز رستاخيز اشاره مى ‏فرمايد): قسمت أول خطبه (1) قيامت روزى است كه خداوند در آن روز براى رسيدن حساب و جزاى اعمال همه خلائق از گذشتگان و آيندگان را گرد مى‏آورد، در حالتى كه ايستاده خاضع و فروتن، هستند، و (از بسيارى جمعيّت و شدّت گرمى) عرق مانند لجام اطراف دهانشان را فرا گرفته و زلزله زمين ايشان را مى‏ لرزاند، (2) پس نيكوترين آنها و خوشحال ترين كسى است كه (بسبب كردار پسنديده در دنيا) براى ثابت نگهداشتن قدمش مكانى تهيه نموده و براى‏

ص301

آسايش خود محلّ فراخى بدست آورده باشد (تا از سختي هاى آنجا و از اضطراب و نگرانى آنروز برهد). قسمتى دوم از اين خطبه است (راجع بفتنه و فساد و خونريزيها و سختيها كه بعد از آن بزرگوار واقع شد): (بعد از من) (3) فتنه‏ ها ظاهر شود مانند ساعات شب تاريك (كه راه رستگارى و رهائى از آن پيدا نيست، و) براى جلوگيرى از آنها كسى قيام نخواهد نمود (كسي را توانائى خاموش كردن آتش آن فتنه‏ ها و جنگ با فتنه جويان نمى ‏باشد) و هيچ بيرقى (سپاهى) آنها را ردّ نمى ‏كند (از بين نبرده نمى ‏تواند فتنه جويان را مغلوب سازد) (4) آن فتنه ‏ها مانند شترى كه مهار شده و جهاز و پالان گذاشته و جلو دارش آنرا كشيده سوار بر آن مى ‏دواندش، بشما رو آورد (خلاصه براى بد بخت و بيچاره كردن شما آماده مي شود) فتنه جويان گروهى باشند كه اذيّت و آزارشان بيشتر است تا غارت نمودنشان (بيشتر منظورشان از ايجاد فتنه نابود كردن اشخاص است،

ص302

نه بدست آوردن غنيمت، و بالأخره) (5) گروهى كه گردنكشان آنان را ذليل و خوار مى‏ پندارند و در روى زمين قدر و منزلتشان معلوم نيست و در آسمان مشهورند (مردمان خدا پرست از جان گذشته مقرّب درگاه الهىّ كه خود پرستان بچشم حقارت و كوچكى بآنان مى ‏نگرند) براى رضاء و خوشنودى خدا با آن فتنه جويان جهاد مى ‏نمايند، (6) پس هنگام پيدايش آن فتنه‏ها واى بر تو اى بصره از سپاهى كه بر اثر غضب و خشم خداوند پديد آيد، و ايشان را گرد و غبار و صدايى نباشد (ناگهان پيدا شوند) و (بر اثر ورود آنان) زود باشد كه ساكنين تو مبتلى شوند به مرگ سرخ (كشته شدن) و گرسنگى غبار آلوده (قحطى كه رخسار گرسنه تيره و تاريك گردد).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
در تشويق به زهد



« 302»

(102) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام )) انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا الصَّادِفِينَ عَنْهَا فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَمَّا قَلِيلٍ تُزِيلُ الثَّاوِيَ السَّاكِنَ وَ تُفَجِّعُ الْمُتْرَفَ الآْمِنَ لَا يَرْجِعُ مَا تَوَلَّى مِنْهَا فَأَدْبَرَ وَ لَا يُدْرَى مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا فَيُنْتَظَرُ سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ وَ جَلَدُ الرِّجَالِ فِيهَا إِلَى الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ فَلَا تَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ فَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الدُّنْيَا عَنْ قَلِيلٍ لَمْ يَكُنْ وَ كَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الْآخِرَةِ عَمَّا قَلِيلٍ لَمْ يَزُلْ وَ كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ وَ كُلُّ آتٍ قَرِيبٌ دَانٍ

« 304»

(منها)الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ وَ إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ سَائِراً بِغَيْرِ دَلِيلٍ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الدُّنْيَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَةِ كَسِلَ كَأَنَّ مَا عَمِلَ لَهُ وَاجِبٌ عَلَيْهِ وَ كَأَنَّ مَا وَنَى فِيهِ سَاقِطٌ عَنْهُ

« 305»

(و منها)وَ ذَلِكَ زَمَانٌ لَا يَنْجُو فِيهِ إِلَّا كُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ وَ إِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ أَعْلَامُ السُّرَى لَيْسُوا بِالْمَسَايِيحِ وَ لَا الْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ أُولَئِكَ يَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ وَ يَكْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيهِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ ( إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ). أما قوله ( عليه‏السلام )كل مؤمن نومة فإنما أراد به الخامل الذكر القليل الشر و المساييح جمع مسياح و هو الذي يسيح بين الناس بالفساد و النمائم و المذاييع جمع مذياع و هو الذي إذا سمع لغيره بفاحشة أذاعها و نوه بها و البذر جمع بذور و هو الذي يكثر سفهه و يلغو منطقه .

« 307»








از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (در بيوفائى دنيا): قسمت أول خطبه (1) بدنيا نظر كنيد مانند نگاه كردن كسانيكه از آن اعراض و دورى نموده‏اند (رويّه ائمّه معصومين و پيروانشان را سر مشق خويش قرار داده از دنيا پرستان پيروى ننمائيد) زيرا سوگند بخدا دنيا بزودى ساكنش را دور ميكند، و داراى نعمت و دولت و امنيّت را مصيبت زده و اندوهناك مى ‏سازد، (2) چيزهائى كه گذشته و پشت كرده (مانند جوانى، صحّت، قوّت و توانائى) باز نمى ‏گردد، و آنچه كه بعد از اين خواهد آمد نامعلوم است (نعمت است يا نقمت، خوب است يا بد) تا براى (بدست آوردن خوب) آن منتظر بود (كوشش نموده از بدى آن بپرهيزيد) (3) خوشى آن به اندوه آميخته است (چون مسرور در آن براى دسترسى نداشت به باقى مطلوب خود محزون است) و قوّت و توانائى و جوانى مردان آن بضعف و ناتوانى و پيرى مى ‏رسد، پس بسيارى آنچه در دنيا از آن خوشتان مى‏آيد (رياست، مال، ارجمندى، زن، زيور و مانند آن) شما را فريب ندهد، زيرا بهره شما در دنيا از آنچه بآن دسترسى داريد (نسبت بسختى و رنج پس دادن حساب آن در قيامت بسيار) كم است. (4) خدا رحمت كند مردى را كه (در امر دنيا و مبدأ و معاد خويش) انديشه كند و عبرت گرفته (به ناپايدارى دنيا) بينا شود (و باور نمايد) كه آنچه از دنيا باقى مانده بزودى نابود است (بوده آنرا نبوده انگارد) و آنچه از آخرت موجود است زوال ناپذير و همواره بوده است (نبوده آنرا بوده داند) و آنچه (از ساعات عمر) كه بحساب مى ‏آيد بپايان مى‏ رسد، و هر چه انتظار داريد (مرگ و قيامت) آينده است، و هر آينده‏اى نزديك است.

ص304

قسمتى دوم از اين خطبه است (در امتياز دانا و بينا از نادان و گمراه): (5) دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد (طبق دستور خدا و رسول رفتار نمايد) و براى جهالت و نادانى مرد همين بس كه خود را نشناسد (در راه ضلالت و گمراهى قدم نهد و از شيطان و نفس امّاره پيروى كرده سرمايه خوشبختى خويش را به باد دهد) (6) و دشمن ترين مردان نزد خدا بنده ‏ايست كه خداوند او را بخود وا گذارد (توفيق بدست آوردن سعادت را از او سلب نمايد) بطوري كه (در امر دين و دنيا) از راه راست قدم بيرون نهاده بى راهنما سير ميكند (در بيابان بى سر و ته نادانى حيران و سرگردان مانده نمى ‏داند چه كند) (7) اگر بسوى زراعت و كشف دنيا (آنچه سود دنيوىّ دارد) دعوت شود عمل ميكند، و اگر بسوى زراعت و كشت آخرت (خدمت بخلق و عبادت خالق) خوانده شود كاهلى مى‏نمايد، مانند آن ماند كه آنچه (در امر دنيا) ميكند بر او واجب است (براى اقدام بهر كار اگر چه حرام باشد طورى آماده است كه گويا واجبى را بجا مى‏ آورد و از عذاب ترك آن ترسناك است) و آنچه (در امر آخرت) بتأخير مى ‏اندازد از او ساقط (از اوامر و نواهى الهىّ بطورى چشم مى‏ پوشد كه گويا باو در اين باب دستورى نرسيده).

ص306

و قسمتى سوم از اين خطبه است (در غلبه فتنه و فساد و اينكه نجات و رهائى نيست مگر براى اهل ايمان): (8) زمانى ميشود كه كسى از (فتنه و فساد) آن نجات و رهائى نمى‏يابد مگر مؤمن خدا پرست بى نام و نشان كه اگر (در مجالس) حاضر گردد كسى او را نشناسد، و اگر غائب باشد كسى در صدد جستجويش بر نيايد، (9) اين چنين اشخاص چراغهاى هدايت و نشانه‏هاى روشن هستند براى روندگان در شب تاريك، در ميان مردم براى فتنه و فساد و سخن چينى رفت و آمد نمى‏كنند، عيبها و بدي هاى خلق را آشكار نمى ‏سازند، سفيه و بيهوده گو نيستند، خداوند درهاى رحمتش را براى آنان مى ‏گشايد، و سختى عذابش را از آنها بر طرف مى ‏گرداند. (10) اى مردم، زود است كه زمانى بر شما بيايد كه اسلام در آن سرازير شود مانند برگشتن ظرف كه آنچه در آنست بريزيد (از اسلام جز اسم و از قرآن جز درس و از ايمان جز رسم باقى نماند، آنگاه است كه خداوند بندگانش را امتحان فرمايد) (11) اى مردم، خداوند شما را پناه داده از اينكه بشما ظلم و ستم كند، و پناه نداده از اينكه امتحان نمايد (پس اگر در زمان فتنه و فساد مبتلى و گرفتاريد بشما ستم نكرده، بلكه مى ‏خواهد شما را بيازمايد تا مؤمن حقيقى از ظاهرى و شكيباى در بلاء از ديگران ممتاز گردد) و بتحقيق فرموده است جليل‏تر و بزرگوارتر از هر گوينده‏اى (در قرآن كريم س 23 ى 30:) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ يعنى در وقعه طوفان نوح و هلاك قوم او نشانه‏ هايى است (براى عبرت ديگران) و ما (خوب و بد بندگان را) امتحان مى ‏نماييم (سيّد رضىّ فرمايد:) مراد آن حضرت عليه السّلام از جمله كُلُّ مُؤْمِنٍ نُّوَمَةٍ گمنامى است كه شرّ و فسادش اندك باشد، و مساييح جمع مسياح است، و آنرا بكسى گويند كه ميان مردم در پى فتنه و فساد رفته سخن چينى كند، و مذاييع جمع مذياع است و آن براى كسى است كه بدى و ناشايسته غيرى را كه مى ‏شنود فاش نموده همه جا آشكار بگويد، و بذر جمع بذور است و كسى را بآن مى‏نامند كه بسيار سفيه و گفتارش لغو و بيهوده باشد.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
هنگام رفتن بجنگ جمل



(103) (و من خطبة له ( عليه‏ السلام )) أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً ((صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله)) وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً وَ لَا يَدَّعِي نُبُوَّةً وَ لَا وَحْياً فَقَاتَلَ بِمَنْ أَطَاعَهُ مَنْ عَصَاهُ يَسُوقُهُمْ إِلَى مَنْجَاتِهِمْ وَ يُبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ أَنْ تَنْزِلَ بِهِمْ يَحْسِرُ الْحَسِيرُ وَ يَقِفُ الْكَسِيرُ فَيُقِيمُ عَلَيْهِ حَتَّى يُلْحِقَهُ غَايَتَهُ إِلَّا هَالِكاً لَا خَيْرَ فِيهِ حَتَّى أَرَاهُمْ مَنْجَاتَهُمْ وَ بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ فَاسْتَدَارَتْ رَحَاهُمْ وَ اسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ وَ ايْمُ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ مِنْ سَاقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَا وَ اسْتَوْسَقَتْ فِي قِيَادِهَا مَا ضَعُفْتُ وَ لَا جَبُنْتُ وَ لَا خُنْتُ وَ لَا وَهَنْتُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَبْقُرَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى أُخْرِجَ الْحَقَّ مِنْ خَاصِرَتِهِ . و قد تقدم مختار هذه الخطبة إلا أنني وجدتها في هذه الرواية على خلاف ما سبق من زيادة و نقصان فأوجبت الحال إثباتها ثانية .








ص308

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (هنگام رفتن بجنگ جمل كه مردم بصره به همراهى طلحه و زبير عائشه را بر شتر سوار كرده اطراف او گرد آمده مى‏ خواستند با امير المؤمنين بجنگند، و مقصود آنست كه مردم را آگاه سازد كه جنگيدن آن بزرگوار با اصحاب جمل براى اظهار حقّ و ابطال باطل مى ‏باشد): (1) پس از حمد و ثناى الهىّ و درود بر خاتم النّبيّين (آگاه باشيد) خداوند سبحان محمّد صلّى اللّه عليه و آله را در ميان عرب به رسالت بر انگيخت و هيچيك از آنها نبود كه بخواند كتابى از حقّ، و نبوّت و پيغمبرى و وحى ادّعاء كند (تا در باره آن حضرت شكّ نموده بآن بزرگوار تهمت زنند) (2) پس (براى اظهار حقّ و اثبات اسلام) به همراهى پيروانش با مخالفين خود جنگيده آنان را بمحلّ رستگاريشان سوق مى ‏داد (بطريق حقّ و راه سعادت و خوشبختى دعوت مى‏ نمود) و براى رهاندن ايشان از جهالت و نادانى مبادرت مى‏ فرمود كه مبادا مرگ آنها را به حالت كفر و گمراهى دريابد (و بعذاب جاويد مبتلى گردند) تا (از سنگينى بار فتنه و فساد و گمراهى) آنرا كه مانند شتر (سنگين بار) عاجز و درمانده و وامانده و شكسته مى‏ شد، آن حضرت بر سر راه او مى ‏ايستاد (كوشش مى ‏نمود) تا به منزلش (سعادت و خوشبختى) مى ‏رساند (هدايت مى‏ فرمود، همه براه راست رهسپار شدند) مگر هلاك شده‏اى كه ابدا خير و نيكى در او نبود (مانند ابو جهل كه از بدى فطرت قابليّت رستگارى نداشت و به هيچ گونه هدايت نمى‏ شد، و در تبليغ احكام كوتاهى نكرد) (3) تا راه نجات و رهائى از گمراهى را بآنها نمود، و آنان را در جايگاهشان جاى داد (وادار بگرويدن دين اسلام كه فطريشان بود فرمود) پس آسياى ايشان به گردش افتاد (امور زندگانيشان منظّم گشت) و نيزه آنها راست گرديد (توانا شده زير بار گمراهى گمراه كنندگان و ستم ستمگران نمى‏ رفتند) (4) و سوگند بخدا من جلو لشگر اسلام بوده لشگر كفر را مى‏ راندم، تا همگى پشت كردند (از كيش خويش دست بر داشتند) و گرد آمده رام گرديدند (فرمانبردار شدند، و هرگز) ضعيف و ناتوان نگشته نترسيده خيانت و سستى ننمودم، (5) و سوگند بخدا (اكنون در اين جنگ هم) باطل را مى‏ شكافم تا حقّ را از پهلوى آن بيرون آورم (با ايشان زد و خورد ميكنم و از كشتن و كشته شدن باكى ندارم، براى آنكه فتنه جويان دست از فتنه و فساد برداشته حقّ آشكار گردد. سيّد رضىّ فرمايد:) اين خطبه پيش از اين بيان شد (خطبه سى و سوّم) و ليكن چون در اين روايت آنرا از جهت زيادى‏

ص309

و كمى بر خلاف خطبه مذكوره يافتم، لازم شد دوباره نوشته شود.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
صفات پيامبر



309

(104) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام )) حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ((صلى‏ الله‏ عليه‏ و آله)) شَهِيداً وَ بَشِيراً وَ نَذِيراً خَيْرَ الْبَرِيَّةِ طِفْلًا وَ أَنْجَبَهَا كَهْلًا وَ أَطْهَرَ الْمُطَهَّرِينَ شِيمَةً وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِينَ دِيمَةً فَمَا احْلَوْلَتْ لَكُمُ الدُّنْيَا فِي لَذَّتِهَا وَ لَا تَمَكَّنْتُمْ مِنْ رَضَاعِ أَخْلَافِهَا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا صَادَفْتُمُوهَا جَائِلًا خِطَامُهَا قَلِقاً وَضِينُهَا قَدْ صَارَ حَرَامُهَا عِنْدَ أَقْوَامٍ بِمَنْزِلَةِ السِّدْرِ الْمَخْضُودِ وَ حَلَالُهَا بَعِيداً غَيْرَ مَوْجُودٍ وَ صَادَفْتُمُوهَا وَ اللَّهِ ظِلًّا مَمْدُوداً إِلَى أَجْلٍ مَعْدُودٍ فَالْأَرْضُ لَكُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَيْدِيكُمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ وَ أَيْدِي الْقَادَةِ عَنْكُمْ مَكْفُوفَةٌ وَ سُيُوفُكُمْ عَلَيْهِمْ مُسَلَّطَةٌ وَ سُيُوفُهُمْ عَنْكُمْ مَقْبُوضَةٌ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ دَمٍ ثَائِراً وَ لِكُلِّ حَقٍّ طَالِباً وَ إِنَّ الثَّائِرَ فِي دِمَائِنَا كَالْحَاكِمِ فِي حَقِّ نَفْسِهِ وَ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا يُعْجِزُهُ مَنْ طَلَبَ وَ لَا يَفُوتُهُ مَنْ هَرَبَ فَأُقْسِمُ بِاللَّهِ يَا بَنِي أُمَيَّةَ عَمَّا قَلِيلٍ لَتَعْرِفُنَّهَا فِي أَيْدِي غَيْرِكُمْ وَ فِي دَارِ عَدُوِّكُمْ

«311»

أَلَا إِنَّ أَبْصَرَ الْأَبْصَارِ مَا نَفَذَ فِي الْخَيْرِ طَرْفُهُ أَلَا إِنَّ أَسْمَعَ الْأَسْمَاعِ مَا وَعَى التَّذْكِيرَ وَ قَبِلَهُ أَيُّهَا النَّاسُ اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاحِ وَاعِظٍ مُتَّعِظٍ وَ امْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَيْنٍ قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْكَدَرِ عِبَادَ اللَّهِ لَا تَرْكَنُوا إِلَى جَهَالَتِكُمْ وَ لَا تَنْقَادُوا إِلَى أَهْوَائِكُمْ فَإِنَّ النَّازِلَ بِهَذَا الْمَنْزِلِ نَازِلٌ بِشَفَا جُرُفٍ هَارٍ يَنْقُلُ الرَّدَى عَلَى ظَهْرِهِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ لِرَأْيٍ يُحْدِثُهُ بَعْدَ رَأْيٍ يُرِيدُ أَنْ يُلْصِقَ مَا لَا يَلْتَصِقُ وَ يُقَرِّبُ مَا لَا يَتَقَارَبُ فَاللَّهَ اللَّهَ أَنْ تَشْكُوا إِلَى مَنْ لَا يُشْكِي شَجْوَكُمْ وَ لَا يَنْقُضُ بِرَأْيِهِ مَا قَدْ أُبْرِمَ لَكُمْ إِنَّهُ لَيْسَ عَلَى الْإِمَامِ إِلَّا مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ الْإِبْلَاغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ الِاجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ وَ الْإِحْيَاءُ لِلسُّنَّةِ وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّيهَا وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا فَبَادِرُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِ تَصْوِيحِ نَبْتِهِ وَ مِنْ قَبْلِ‏

« 312»

أَنْ تُشْغَلُوا بِأَنْفُسِكُمْ عَنْ مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ وَ انْهَوْا غَيْرَكُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْهُ فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بِالنَّهْيِ بَعْدَ التَّنَاهِي .








ص310

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (كه پس از ستودن پيغمبر اكرم بانقراض دولت بنى اميّه اشاره نموده و بعد از آن مردم را پند و اندرز مى ‏فرمايد): قسمت أول خطبه (پيش از طلوع خورشيد حقيقى و تابش آفتاب عالم گير اسلام مردم در منتهى درجه ضلالت و گمراهى و بدبختى بودند) (1) تا آنكه خداوند محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به رسالت و پيغمبرى بر انگيخت كه (نيكو كاران و بد كاران را) شاهد و گواه باشد، و (نيكو كاران را به پاداش كردارشان) مژده دهد و (معصيت كاران را از عذاب الهىّ) بترساند، در حاليكه در طفوليّت و خورد سالى بهترين خلائق و در كهولت (چهل سالگى) كريمتر و برگزيده‏ ترين آنها و طبيعت در خلقت او پاكتر از همه پاكان (از آدم عليه السّلام تا عبد اللّه همواره در صلب انبياء و اوصياى ايشان) بود، و بخشش او بيش از توقّع خواستاران باران بخشش او بود، (2) پس (اى بنى اميّه) از شيرينى لذّت و خوشى دنيا بهره‏مند نگشتيد و براى نوشيدن شير از پستان آن توانا نشديد مگر بعد از آنكه آنرا يافتيد با مهار جولان دار و جهاز و پالان تنگ نبسته (آنرا چون شتر سر خود و بى ساربان رايگان بدست آورديد، و اين بر اثر آن بود كه) حرام آن نزد خانواده ‏هايى (خلفاء پيش از امام عليه السّلام و پيروانشان) به منزله درخت سدر بى خار بود (كه به آسانى ميوه آنرا تناول مى ‏نمودند، يعنى نواهى را مرتكب شده از عذاب روز رستاخيز باكى نداشتند) و حلال آن از آنها دور گشته وجود نداشت (گفتار و كردارشان بر خلاف دين اسلام بود) و (3) (شما گمان نكنيد كه همواره دنيا بهمين منوال بوده دولت بنى اميّه باقى و برقرار مى ‏باشد، بلكه) سوگند بخدا، دنيا را به دلخواه خود يافته ‏ايد مانند سايه كشيده شده تا مدّت معيّنى، پس زمين براى شما خالى و بى صاحب است، و دستهايتان در آن گشاده، و دستهاى پيشوايان (حقيقى) از (استيلاء بر) شما باز داشته شده، و شمشيرهاى شما بر آنها مسلّط است، و شمشيرهاى آنان از شما برداشته (خلاصه تسلّط شما بر مردم روزگار طورى خواهد بود كه دوستان خدا و فرزند دلبند رسول اكرم را خواهيد كشت، و ليكن) (4) آگاه باشيد براى هر خونى خونخواه و براى هر حقّى خواهانى است، و خونخواه خونهاى ما همچون حاكمى است كه در باره خودش حكم كند (كه بدون بيّنه و شاهد طبق علمش در حقّ خويش حكم مى نمايد) و خونخواه و خواهان حقّ ما خداونديست كه هر كه را بطلبد (و بخواهد

ص311

دستگير كند) از دستگيرى او ناتوان نيست، و هر كه بگريزد از چنگ او بيرون نمى‏ رود، (5) پس سوگند ياد ميكنم بخدا اى بنى اميّه در اندك زمانى خواهيد دانست كه رياست و دولت دنيا (پس از چند روز زمامدارى شما) در دستهاى غير شما بوده به سراى دشمنتان (بنى العبّاس) منتقل مى ‏گردد.

ص312

قسمت دوم خطبه (6) آگاه باشيد بيناترين ديده‏ها ديده‏اى است كه نظرش در خير و صلاح باشد (بفتنه و فساد نظر نيفكند) آگاه باشيد شنواترين گوشها گوشى است كه پند و اندرز را حفظ كرده بپذيرد. (7) اى مردم، چراغ (راه سعادت و خوشبختى خود) را از شعله چراغ پند دهنده پند پذيرفته بيفروزيد (پند و اندرز را از كسى بپذيريد كه آنچه مى ‏گويد طبق آن رفتار مى‏ نمايد، نه از منافق و دوروئى كه كردارش بر خلاف گفتارش باشد) و آب را از چشمه صاف كه تيره و آلوده نيست بكشيد (علوم و معارف را از ائمّه هدى بياموزيد). (8) بندگان خدا بجهل و نادانى خود اعتماد مكنيد، و از خواهش هاى خويش پيروى ننمائيد، زيرا كسي كه به چنين منزلى وارد گردد بكسى ماند كه به كنار رودى كه از مرور سيل زير آن تهى گشته شكافته نزديك به انهدام است، منزل نموده باشد (و پيروى كننده از جهل و نادانى و هواى نفس بار سنگين) هلاكت را بر پشت خود بار كرده از جائى بجائى مى ‏گرداند بجهت انديشه ‏اى كه پس از انديشه ديگرى بكار آرد (هر زمان مشكلى اختيار نموده هر روز انديشه تازه‏اى دارد) مى‏ خواهد آنچه نمى ‏چسبد بچسباند و آنچه نزديك نمى ‏گردد نزديك گرداند (چون مبناى فكر و انديشه او نادانى و هواى نفس است همواره در وادى ضلالت و گمراهى حيران و سرگردان است تا هلاك شود) (9) پس از خدا بترسيد و شكايت ننمائيد پيش كسيكه غمّ و اندوه شما را برطرف نمى‏ كند، و به رأى خود مى ‏شكند (افساد مى ‏نمايد) آنچه (احكام الهىّ) را كه شما بر آن استوار هستيد (مأموريد انجام دهيد، بلكه بايستى در امر دين و دنيا بكسى مراجعه نمائيد كه امام يا جانشين امام باشد، و) (10) بتحقيق نيست بر امام مگر قيام بآنچه پروردگارش باو امر كرده (و آن پنج چيز است:) ابلاغ موعظه (و فرمايش پيغمبر اكرم) و كوشش نمودن در پند و اندرز دادن، و احياى سنّت (رفتار بر طبق احكام رسول خدا) و اجراى حدود بر آن كس كه سزاوار است، و (از بيت المال) سهم و نصيبها را

ص313

به اهلش رسانيدن، (11) پس (چون بوظائف امام و جانشين او آشنا شديد، در غير طريق حقّ قدم ننهيد، و دست ارادت بهر بى ‏خبر از اصول و فروع ندهيد) براى اخذ علم و دانش بشتابيد پيش از خشك شدن گياه آن (رحلت امام و جانشين او) و پيش از آنكه از استفاضه علم و دانش از اهلش وا مانده (بر اثر حوادث و سختيهاى روزگار) بخود مشغول گرديد، و از منكر (آنچه شرع مقدّس منع فرموده) مرتكبين را نهى كنيد، و خودتان آنرا مرتكب نشويد، زيرا شما مأمور شده ‏ايد كه از منكر نهى نمائيد پس از آنكه خود آنرا بجا نياوريد (چون امر و نهى كسي كه گفتار و كردارش موافق يكديگر بوده در شنونده بيشتر تأثير دارد از كسي كه كردارش بر خلاف گفتارش باشد).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
وصف پيامبر و بيان دلاورى



« 313»

(105) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام )) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْكَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ فَهْماً لِمَنْ عَقَلَ وَ لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ وَ آيَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ وَ تَبْصِرَةً لِمَنْ عَزَمَ وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ وَ نَجَاةً لِمَنْ صَدَّقَ وَ ثِقَةً لِمَنْ تَوَكَّلَ وَ رَاحَةً لِمَنْ فَوَّضَ وَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ فَهُوَ أَبْلَجُ الْمَنَاهِجِ وَ أَوْضَحُ الْوَلَائِجِ مُشْرِفُ الْمَنَارِ مُشْرِقُ الْجَوَادِّ مُضِي‏ءُ الْمَصَابِيحِ كَرِيمُ الْمِضْمَارِ رَفِيعُ الْغَايَةِ جَامِعُ الْحَلْبَةِ مُتَنَافَسُ السُّبْقَةِ شَرِيفُ الْفُرْسَانِ

« 314»

التَّصْدِيقُ مِنْهَاجُهُ وَ الصَّالِحَاتُ مَنَارُهُ وَ الْمَوْتُ غَايَتُهُ وَ الدُّنْيَا مِضْمَارُهُ وَ الْقِيَامَةُ حَلْبَتُهُ وَ الْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ

« 315»

(منها) في ذكر النبي (صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله) حَتَّى أَوْرَى قَبَساً لِقَابِسٍ وَ أَنَارَ عَلَماً لِحَابِسٍ فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ وَ شَهِيدُكَ يَوْمَ الدِّينِ وَ بَعِيثُكَ نِعْمَةً وَ رَسُولُكَ بِالْحَقِّ رَحْمَةً اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَهُ مَقْسَماً مِنْ عَدْلِكَ وَ اجْزِهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِكَ اللَّهُمَّ أَعْلِ عَلَى بِنَاءِ الْبَانِينَ بِنَاءَهُ وَ أَكْرِمْ لَدَيْكَ نُزُلَهُ وَ شَرِّفْ عِنْدَكَ مَنْزِلَتَهُ وَ آتِهِ الْوَسِيلَةَ وَ أَعْطِهِ السَّنَاءَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَتِهِ غَيْرَ خَزَايَا وَ لَا نَادِمِينَ وَ لَا نَاكِبِينَ وَ لَا نَاكِثِينَ

« 316»

وَ لَا ضَالِّينَ وَ لَا مُضِلِّينَ وَ لَا مَفْتُونِينَ . و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم إلا أننا كررناه هاهنا لما في الروايتين من الاختلاف .

«317»

(و منها) في خطاب أصحابه‏ وَ قَدْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ تَعَالَى لَكُمْ مَنْزِلَةً تُكْرَمُ بِهَا إِمَاؤُكُمْ وَ تُوصَلُ بِهَا جِيرَانُكُمْ وَ يُعَظِّمُكُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لَا يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ وَ يَهَابُكُمْ مَنْ لَا يَخَافُ لَكُمْ سَطْوَةً وَ لَا لَكُمْ عَلَيْهِ إِمْرَةٌ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَأْنَفُونَ وَ كَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ فَمَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ أَلْقَيْتُمْ إِلَيْهِمْ أَزِمَّتَكُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ وَ أَيْمُ اللَّهِ لَوْ فَرَّقُوكُمْ تَحْتَ كُلِّ كَوْكَبٍ لَجَمَعَكُمُ اللَّهُ لِشَرِّ يَوْمٍ لَهُمْ .

« 318»








ص314

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (در وصف دين اسلام و مدح رسول اكرم و سرزنش اصحاب خود از جهت سهل انگارى در جنگ با معاويه و لشگر شام): قسمت أول خطبه (1) سپاس خدائى را سزا است كه (حقائق) اسلام را (بر همه خردمندان) واضح و آشكار نمود، و براى كسيكه در آن وارد گردد (مسلمان شود) راههاى سر چشمه آنرا آسان گردانيد (پس اگر بخواهد از منبع علوم و معارف پيغمبر و ائمّه اطهار بهره ‏مند شود رادع و مانعى براى او نيست) و اركان و پايه‏ هاى آنرا محكم و استوار نمود (اصول و فروعش را روى دو پايه برهان عقل و علم بنا نهاد) تا كسى (كفّار و منافقين) نتواند بر آن غلبه و فزونى يابد (و آنرا از بين ببرد) (2) پس آنرا (محلّ) امن (از قتل و غارت و دزدى و مانند آنها در دنيا و آسودگى از عذاب آخرت) قرار داد، براى كسي كه خود را بآن متّصل كرد (بدستور آن رفتار نمود) و (نشانه) صلح و آشتى براى كسيكه در آن داخل گشت (كافرى كه مسلمان شد و به يگانگى خدا و پيغمبرى رسول اكرم گواهى داد) و برهان و دليل براى كسي كه بـ*ـو*سيله آن سخن گفت (زيرا اسلام بر حقيقت هر امرى حجّت و دليل است) و شاهد و گواه براى كسيكه با گوينده آن دشمنى كرد، و نور و روشنى (هادى و راهنما) براى كسيكه از آن روشنى طلبيد (بخواهد در راه راست قدم نهاده از تاريكى ضلالت و گمراهى برهد) و فهم (و درك حقائق اشياء) براى كسيكه تدبّر كرد، و عقل و خرد براى كسيكه (در مخلوقات) تفكّر و انديشه نمود، و نشانه (رستگارى) براى كسيكه به فراست راه حقّ را جست، و بينائى براى كسيكه تصميم گرفت (تا بخطاء و اشتباه كارى انجام ندهد) و عبرت و آگاهى براى كسيكه پند پذيرفت، و نجات و رهائى (از عذاب) براى كسيكه (بدرستى آن) تصديق و اعتراف نمود، و وثوق و اطمينان براى كسيكه توكّل داشت (و بخدا) اعتماد كرد، و آسايش براى كسيكه (كارش را پروردگار) تفويض نمود، و سپر براى كسيكه (در سختيها) شكيبا بود، (3) پس اسلام روشن ترين راهها و


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
ص315
آشكارترين مذاهب است، مناره آن (راستى و درستيش) در بلندى (و هويدا) است، راههاى آن درخشان (و نمايان) است، چراغهايش (پيغمبر اكرم و اوصياء آن حضرت تاريكى دلهاى نادانان را) روشنى دهنده است، و در ميدان مسابقه پيش رونده است، پايان آن (مقرّب بودن در درگاه خداوند) بلند است، (4) گرد آورنده اسبان مسابقه است (تا سواران آنها براى تقرّب بدرگاه الهىّ از يكديگر پيشى گيرند) جائزه‏اى كه براى مسابقه آن تعيين شده به قدرى نفيس و نيكو است كه همه بآن رغبت دارند، اسب دوانهاى آن شريف و بزرگوارند، راه آن تصديق (بخدا و رسول) و نشانه آن اعمال صالحه و پايان آن مرگ (كه آنگاه تكاليف ساقط گردد) و ميدان رياضت و تربيت آن دنيا است، و محلّ دواندن اسبهاى آن قيامت است، و بهشت جائزه و پاداش آن مى ‏باشد.
ص316
قسمتى دوم از اين خطبه در وصف پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله است: رسول اكرم براى تبليغ احكام الهىّ سعى و كوشش فراوان نمود) (5) تا شعله آتش هدايت و رستگارى را بر افروخت براى آنكه اقتباس نماينده از آن بهره‏مند گردد، و نشانه (هدايت) را (بر سر كوه علم و معرفت) روشن كرد تا آن كس كه (از قافله دور، و) در راه مانده و سرگردان است راه يابد (سعادت هميشگى را بدست آورد) پس (بار خدايا) آن حضرت (در تبليغ رسالت) امين تو و درستكار است، و روز قيامت شاهد و گواه (بر احوال بندگان) تو است، و نعمت و بخششى است كه از جانب تو (بر خلائق) مبعوث شده، و فرستاده تو است بحقّ و راستى كه (بر مردم) رحمت و مهربانى است. (6) بار خدايا بعدل خود قسمت و بهره او (بالاترين مراتب قرب و منزلت) را نصيبش گردان، و پاداش او را بفضل و كرمت خير بسيار و نعمتهاى بيشمار عطاء فرما. (7) بار خدايا بناى او را بر بناى سازندگان پيش (دين او را بر اديان انبياء سلف) بلند (ظاهر و غالب) گردان، و خوان نعمت (پاداش زحمت و رنج) او را (در تبليغ رسالت) نزد خود گرامى دار، و منزل و مأوايش را در درگاه حضرتت رفعت ده و او را بمنتهى درجه بزرگوارى برسان و برترى (بر همه خلائق) عطاء فرما، (8) و ما را در جمعيّت و يارانش (مؤمنين و پرهيزكاران) محشور نما كه (از معصيت و نافرمانى) خجل، و (از كردارهاى زشت) پشيمان، و (از راه راست) منحرف، و عهد شكن و آزمايش شده (ببلاء و سختيها) نباشيم. (سيّد رضىّ فرمايد:)
ص317
اين فصل از اين خطبه پيش از اين (در خطبه هفتاد و يكم) بيان شد و ليكن چون در دو روايت اختلاف بود، لذا دوباره در اينجا آنرا تكرار كرديم. و قسمتى سوم از اين خطبه است كه باصحاب خود مى‏ فرمايد (و آنان را بر اثر نجنگيدن با معاويه و لشگر شام سرزنش مى ‏نمايد): (بعد از آنكه شما كافر و بت پرست و بى‏ قدر و قيمت بوديد) (9) بر اثر كرامت و نوازش خداوند
ص318
مقام و منزلت و بزرگوارى يافتيد كه كنيزان شما را (كه هيچ اهميّت ندارند) گرامى مى ‏دارند، و همسايگانتان (كفّارى كه با شما پيمان بسته‏اند) از آن كرامت الهىّ بهره‏مند ميشوند (به اين جهت جان و مال و ناموسشان از هر خطرى محفوظ است) و تعظيم ميكند و سر فرود مى ‏آورد بشما كسيكه هيچ گونه فضيلت و مزيّتى (در حسب و نسب) بر او نداريد، و نه احسانى باو كرده‏ايد، و مى‏ ترسد از شما آنكه از غلبه و تسلّط شما ترسى ندارد و شما را حكومت و سلطنتى بر او نيست (تا بترسد، پس خوف پادشاهان و بزرگان در اقصى بلاد روى زمين بواسطه عظمت دولت اسلام است، نه از توانائى و شمشير شما، اكنون سبب كفران چنين نعمتى چيست) (10) و مى‏ بينيد پيمانهاى خدا شكسته شده و بخشم نمى ‏آييد (اهل شام بر خلاف دستور الهىّ رفتار كرده و معاويه بر امام مفترض الطّاعه ياغى گرديده و به فرمان او اموال مسلمانها و معاهدين را كه در پناه اسلامند غارت مى‏ نمايند و شما ساكت نشسته با اينكه توانا هستيد از ايشان جلوگيرى نمى ‏نمائيد) و حال آنكه براى شكستن پيمانهاى پدرانتان (كه در مقابل پيمانهاى الهىّ اهميّتى ندارد) حاضر نيستيد و آنرا ننگ مى ‏دانيد، (11) و (شما كسانى هستيد كه) احكام خدا بر شما وارد مى‏ شد (از شما مى ‏پرسيدند) و از شما صادر مى ‏گشت (شما پاسخ مى‏گفتيد) و بشما رجوع و بازگشت مى‏نمود (در مرافعه قضاوت مى‏ كرديد) پس مقام و منزلت خود را به ستمگران (معاويه و پيروانش) وا گذارده و زمام كارهايتان را بدست ايشان سپرديد، و در احكام الهىّ بآنها تسليم شده از آنان پيروى كرديد، در حالتى كه ايشان (در تكاليف شرعيّه) بشبهات و آراء باطله عمل ميكنند، و در پى شهوات و خواهشهاى نفسانىّ مى ‏روند، (12) و (ليكن بدانيد كه اين تسلّط و توانائى براى آنها نمى‏ ماند، بلكه) سوگند بخدا اگر شما را در زير هر اخترى متفرّق سازند (در شهرها پراكنده نمايند) هر آينه خداوند شما را براى روز بد ايشان گرد آورد (تا ببينيد چگونه از آنان انتقام مى ‏كشد).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
در يكى از ايام صفين



(106) (و من كلام له ( عليه ‏السلام )) (في بعض أيام صفين) وَ قَدْ رَأَيْتُ جَوْلَتَكُمْ وَ انْحِيَازَكُمْ عَنْ صُفُوفِكُمْ

« 319»

تَحُوزُكُمُ الْجُفَاةُ الطَّغَامُ وَ أَعْرَابُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنْتُمْ لَهَامِيمُ الْعَرَبِ وَ يَآفِيخُ الشَّرَفِ وَ الْأَنْفُ الْمُقَدَّمُ وَ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ لَقَدْ شَفَى وَحَاوِحَ صَدْرِي أَنْ رَأَيْتُكُمْ بِأَخَرَةٍ تَحُوزُونَهُمْ كَمَا حَازُوكُمْ وَ تُزِيلُونَهُمْ عَنْ مَوَاقِفِهِمْ كَمَا أَزَالُوكُمْ حَسّاً بِالنِّصَالِ وَ شَجْراً بِالرِّمَاحِ تَرْكَبُ أُوْلَاهُمْ أُخْرَاهُمْ كَالْإِبِلِ الْهِيمِ الْمَطْرُودَةِ تُرْمَى عَنْ حِيَاضِهَا وَ تُذَادُ عَنْ مَوَارِدِهَا.








ص319

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در يكى از روزهاى جنگ صفّين (براى توبيخ و سرزنش اصحاب خود پس از شكست و فرار از لشگر شام و برگشتن و فتح نمودن آنان): (در كار زار) (1) گريختن و پشت كردن شما را از صفّهاتان ديدم، اهل شام كه جفاء كارانى بد خو و پست و عربهاى باديه نشين هستند شما را گريزاندند، در حالتى كه شما از برازندگان و جوانمردان عرب هستيد، و چون تقدّم بينى (نسبت به اعضاى بدن) شريف و مقدّم و مانند كوهان شتر بلند مرتبه و بزرگتر از آنها مى‏ باشيد (پس در اين صورت شكست و فرار سزاوار شما نبود) (2) دردهاى سينه من شفاء يافت (غمّ و اندوهم زائل گشت) آنگاه كه ديدم در آخر كار آنها را ميرانديد، چنانكه شما را رانده بودند، و از سنگرهاشان دور مى ‏نموديد، چنانكه شما را دور كرده بودند، و بـ*ـو*سيله شمشيرها آنها را كشته مستأصل و بيچاره مى ‏كرديد، و نيزه ‏ها بر ايشان مى‏ زديد (تا اينكه بر اثر فرار) (3) اوّلشان به آخرشان سوار مى ‏شدند (روى هم مى ‏افتادند) مانند شترهاى تشنه رانده شده كه از حوضها و آبگاههاشان منع كرده دور نمايند.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا