خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
همه قهرمانم در تنهایی به پیشواز مرگ رفته‌اند؛[1] آه، من نیز...
من نیز چون ایشانم؛ همان کودکی که گام بر ردپای بزرگان می‌نهد.
و چه کس می‌تواند آن را دروغ پندارد؟ همه‌ی دوستانم و دشمن می‌دانند که در سینِه اندوه دلبری پسین می‌کشم، که چون همان قهرمان‌ها بر پای خویش و تنها برای خویش بایستم و پیش آیم.
و آن روز می‌رسد، که گیهان[2] ما را در جایگاه بی‌باک‌های تنها به یاد می‌آورد؛ بی‌آنکه بداند در پس این ایستایی بر قله‌ی یگانه، اشک‌هایی است ژرف و نوجوان‌گون، زخم‌هایی ژرف پسند در دل و دست‌هایی که پس از آن شب‌های دراز بر دیواری بگرفت و برخاست!
#تیرالین
#Taylor_Swift
#The_Archer
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج

_______________________________________

1. اصل جمله: All of my heroes die all alone ( The Archer by Taylor swift)
۲. گِیهان: جهان


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام پروردگار دل و خِرد و کاووس و فرهاد!
درود!
دست‌کم نمی‌دانم کِی این نامه می‌خوانی و آیا به راستی، می‌خوانی؟
واپسین باری که بهر دلبری نامه نوشتم و به گمانم نخواند، چند سالی پیش بود، از برای همان که دست ردم بزد؛ تو داستانش می‌دانی، نه؟ اگر به یاد نمی‌آوری، باید بگویم شبی که سخنش بهرم آشکار کردی، من می‌گریستم به بغضی ستم‌وار و تو پندم می‌گفتی که های، بانوی راست‌روی وارسته! این سخن، راز دار و من راز بودنش دروغ پنداشتم و قلم به کنار[1]!
ولی اکنون، سخن، سخن دلدادگی از برای توست؛ مهتر! من دیگر آن بی‌باکی جوانی ندارم، که این نبشته رویارویت بگویم و تاب رد شدن در بر.
نخست، بیزارت بودم به مرگ[2]؛ پس روزگار چنین فرمان راند که دلت سپردم؛ می‌دانی، نه؟ گونه‌های سرخم و زخم زبان‌های مزیحم[3] ریشه در همین دارد. "اگر تا این دَم آگاه نبودی"
روزهای روز می‌گریستم و می‌خندیدم؛ گمان می‌کردم این واپسین دلدادگی است و تو نیز شیدای منی؛ ولی زهی پندار بیهوده! کدام شیدا؟ دست‌کم یک دوست بهاری[۴] باشی و بس! ای بسا من... من دل در دام تو نهادم و پس از ویرانی بسیار به این قلم و دفتر رسیدم، که گام بر راه بدرود گذارم؛ چرا که بس خسته و زخم خورده‌ام.
بار[۵] ده، راست سخن باشیم:
- اگر به راستی دلم داده بودی، خودکامی زیر پای می‌گذاشتی و لَب برم می‌گشودی! و آیا به راستیِ‌راست پذیرایت می‌شدم؟ نمی‌دانم!
به برگ زیر پایت غبطه‌ها خوردم و آن زلف سپردگان[۶]، که با خنده در برشان سخن می‌گفتی و کَف[7]، آفرین بر شما و دل ساده سرشتم!
پس این‌بار نیز نه به نام نوش سیاهی افسون[8]، که به نوش گیلاس بهاری[9]، تو را همی بدرود می‌گویم؛ بـ*ـو*سه‌ی نیکاو[10] و گل سرخم پیشکشت جان‌جانان!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج

_______________________________________

1. قلم به کنار: معادل والسلام

۲. بیزارت بودم به مرگ: در حد مرگ از تو بیزار بودم
3. مزیح: شوخی، مزاح
4. دوست بهاری: دوست موقت
۵. بار: اجازه
۶. زلف سپردگان: زیبارویان
۷. کَف: خوش گذرانی
۸. نوش سیاهی افسون: نفرین و آرزوی بد، اتفاقات ناگوار
۹.نوش گیلاس بهاری: آرزوی بهترین‌ها

.۱. بوُسِه‌ی نیکاو: بوُسِه از سرپاکی عشق


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
زلف رنگ‌رنگ، جامه‌ای فزون[1] در هوا می‌گردد و این است نگار پای کوبی بی‌بند[2]؛ و نیز می‌دانی، این لرزش و ناتوانی توست، که مرا به پای‌کوبی و هلهله می‌کشاند؟ پس، بدان!
هیچ هوایی نیک‌تر از این نیست و من تا رستاخیز پای می‌کوبم و سویت می‌آیم؛ آه، هنگامی که دست سویت دراز می‌دارم، از هول و هراس بر زمین می‌افتی؟ باش، مهتر! باش، پاک‌سرشت! این آغاز بازی‌ست!
#تیرالین
#پیچ_و_خم_دنج
#دل_نوشته
#Psycho
#Doko
_______________________________________

1. فزون: رنگارنگ‌تر
۲. بی‌بند: بی‌قاعده و قانون


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
به گذر از پلی زیر آتش و درّه رسیده‌ام و به گمانم همه پیشکشم به دستت رسیده؛ که اگر نه، این پرپر گل سرخ که کفش‌هایم نوازش رهاورد چیست؟

#تیرالین
#پیچ_و_خم_دنج
#دل_نوشته


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
از خون دل گذشتم
نفرین یار دیدم
دیدی که در هوایت
یارم دگر گزیده‌ست!
سهم من از تو دلبر
بغض و فغان به نام است
هایم دگر کِی آید
رعد و ملک بدانَست
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
معنی:
احساس عمیق خود را زیر پا گذاشتم و معشوقم مرا نفرین کرد.
ای معشوق من دیدی که در کشمکش میانمان یارم دیگری را انتخاب کرد؟
بیشترین و بهترین سهم من از تو دلبرم بغض و آه و فریاد است.
و این آه و افسوس و درد را تنها خدا و آسمانیانش می‌دانند که چه هنگام به سرانجام می‌رسد.
***
شیدایی کار دیوانگان است، قلم‌انداز!
من سرورم ایشانم،‌ خاکم انداز!
به کدام ناز به کدام ره، سر به کجا آباد؟
دست از سرم بردار و جوهر انداز!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
معنی:
عاشقی کار دیوانه‌ها است به راه آن نرو
من سرور آن دیوانه‌ها هستم برای درس عبرت سزای مرگم بده
ناز و کرشمه‌های عاشقان آخر سر به کجا خواهد گذاشت؟ "بیهوده است"
مرا رها کن و زندگی‌ام را پایان بده.


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
آنان بس راست سخن‌اند، چون زرتشت و مسیح و هزارش! مردی که امروزش دل دادم و این‌گونه تیر در کمان نهادم، تا از یاد و دلش برانم؛ هزاران بانوی زیبایش بیزارند و من این‌جایم و با اشک‌هایی بلورین و کودکانه قلم درنهاده‌ام، که بگویم، شما زیبارویان، شما فرزانگان و سروران، او را بس سزا بیزارید؛ و چرا؟ می‌گویم!
چون او به مگس‌پرانی[1] دلم گسسته، صدهاهزار بار!
چون او به دیوانگی و پس از آن مگس‌پرانی‌های گزاف، باری دیگر و به رسم تنهایی روی سوی کویم نهاد و پس از روزگاری که نامه‌ی بدرودش نوشتم و پیشکش گل سرخ نیکاو و آن پرپر گل پاسخ؛ در ره بدرود، با زهر ناگوار کف زدن در بر یاری دیگر رنجم می‌دهد؛ که این است، رهِ روی‌گردانی از بی‌دلان و کمان کشیدن[2].
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

۱. مگس‌پرانی: تفریح
۲. کمان کشیدن: به جایگاه حقیقی خود بازگشتن


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
- تو را به سال‌ها تیرالین بانو می‌خوانم...
این نیز یکی دیگر از آن زیبا سخن‌هایی است که در روزگار دلداری پاک سرشتم، دلبر دیوانه روانه کرد و های! به کجا می‌رفتیم ما! ندیدی امروزت که با تَنی دیگر دل و دلداری از بر می‌کردی، از تپش بسیار دل بر سـ*ـینه‌ی سردم، سر درگریبان فرو برده بودم!
مهری[1]، مهتر! مهری، زیبا سخن! مهری...
بار ده آن پرپر گل سرخ از یادم رود؛ بار ده آن بـ*ـو*سه‌ی نیکاو به گونه بنشیند؛ بار ده سیاهی غبار[2] از درون برون نیاید‌؛ چه می‌کنی، بی من؟
مرا به سال‌ها تیرالین نمی‌خوانی که هیچ؛ آتشم می‌افکنی به رستاخیز!
بار ده به آسودگی و پرسه‌ی زیرک دزدان شبگرد - همان‌گونه که هیچ‌گاه ندانستم از کِی دلت دادم فراموشت سپارم و آن‌گاه که به پا خیزم و کمان درکشم، دیگر ارزشی ندارد آن مگس‌های پروانه چه می‌گویند و تو... تکانی در دل یا که نه.
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

۱. مهری: رحم کن
۲. سیاهی غبار: نفرین سخت


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
از سرزمین‌های شرقی باد چندان می‌وزد؛ چندان که گوشم را آن نوای زیبای شیدایی نوازش می‌دهد.
"بیا در ناسوی[1] جهان بگریزیم... مرا باور کن... تو مرا آرمان می‌دهی..."[2]
به نام همین واژگان از شور گریستم و آینه‌ی چوبین گواه است و سیه گیسوان پیرامون.
ولی اکنون، این نوای زیبا نیز نمی‌تواند مرا از پاره کردن و در آب افکندن بی‌مهر این گردنبند باز دارد؛ دیگر هیچ سخنی نمی‌تواند مرا از دور افکندن تو ای بی‌مهر دیوانه، باز دارد؛ پس برو و همنشین آن قهوه گیسوی زیبا شو، پیرامونم تن به تن بران[3] و خنده‌های زهرآلود روانه کن!
همان‌گونه که باد و شکن[4]، گردنبندِ پیشکشت می‌برد، تا ناکجا؛ همه درد و بغض من از توی ناشايست نیز از سر و تَن فرو می‌ریزد؛ تا شمشیر آب[5] به دستم رسد و آرتمیس[6] به خویم.
#تیرالین
#Ready_To_Love
#Seventeen
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

1.
ناسو: جهت مخالف
2. " بیا در ناسوی جهان....": بخش‌هایی از آهنگ Ready to love از Seventeen
۳. پیرامونم تن به تن بران: آدم‌ها را از اطرافم دور کن
۴.شکن: موج
5. شمشیر آب: شمشیر برّان و درخشان

۶. آرتمیس: یکی از ابعاد شخصیت زنانه که به خوی فمنیستی و جنگجویی مشهور است.


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
ولی اگر به راستی دل برت داده باشم، چه؟
دیدنت بس دلم می‌سوزد؛ چندان که دلبر از دست رفته‌ام باشی.
اگر من همان‌گونه که می‌خواهی، دلم برایت در تپش، چه خواهی کرد؟ رهایم می‌کنی یا که آ*غو*شی باز؟
همچنان شیرین‌سخن خواهی بود یا چون این روزها لبی بهر سخن با من نمی‌گشایی؟
دل من چون عمارتی در آتش، می‌سوزد و نمی‌دانم این دیگر کدام روی دیوانگی است!
اگر به شیدایی رسد، گویی آن بانوی دل باخته در داستان‌های بازاری را درک می‌کنم؛ آری! چشمان تو با من چنین کرده!
قلم نیز کلافه است از واژگان بی‌سر و پای من! می توانی به این سوی آیی؟
از دوش[1] مرا به این اندیشه رسیده، که شاید... شاید باری پسین جان فروختم به آن‌که بس دگرگون است با پیشینیان.
می‌توانی سخنم گویی و این خموشی مرگ‌بار پاره‌پاره؟ آه، با این مهتر که پیوسته خواهان خموشی، چه کردی که در پی سخن گفتن است؟
تو شاید در پی هوسی بیهوده در جوانی سخنی گفتی و گذر کردی؛ ولی من... اکنون چون آن شاهزاده‌ی سرکش گریخته‌ام که دلش بهر خم ابروی دختی شمشیر به دست در جنگل بلوط رفته است.
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

۱. دوش: دیشب


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
642
امتیاز واکنش
9,091
امتیاز
313
سن
20
زمان حضور
46 روز 4 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
آه، پس از این دیگر جان فروشی[1] در میان نخواهد بود!
که اگر بود، چشمانی بی‌گُناه تا به رستاخیز اهورا نمی‌گریست؛ چندان که اقیانوسی روان.
که اگر بود، چشمان من و آن دیوانه به یکایک[2] ولی دردمند به هم نمی‌آمیخت!
که اگر بود...
دلی در سینِه بود و تپنده، نه سنگی سرد و بی‌تکان.
پس تا به واپسین خورشیدی که از پشت کوهان سر به آسمان برمی‌آید، تا واپسین آبی که از دل سرزمین‌های سپیدپوش می‌جوشد و آن واپسین ستارگان؛ پای کوب، بگری[3] و خوش‌خند، که دیگر جانی بی‌دل نخواهد شد.[4]
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

۱. جان فروشی: عشق عمیق

۲. یکایک: ناگهان
3. بگری: گریه کن

۴. جانی بی‌دل نخواهد شد: کسی عاشق نخواهد شد


پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، SelmA و 5 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا