![416 Messages](/styles/XENTR/ReputationSystem/halfstar-3.png)
- عضویت
- 3/12/20
- ارسال ها
- 416
- امتیاز واکنش
- 41,720
- امتیاز
- 347
- زمان حضور
- 107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعدتر که سلام و احترام کارمندها را به پیرمرد دیدم و اینکه او سمت اتاق مدیریت میرود، شستم خبردار شد این چشمهای سبزرنگش بیدلیل چهرهی نیلوفر را تداعی نمیکند. او پدرش بود و چقدر بین خلق و خوی او و برادرزادههایش تفاوت بود!
تا ساعت دوازده که وقت ناهار برسد، مشغول بودم. بیرمق صندلی چوبی را که در مرکز آشپزخانه و دور میز مربعیشکل...
تا ساعت دوازده که وقت ناهار برسد، مشغول بودم. بیرمق صندلی چوبی را که در مرکز آشپزخانه و دور میز مربعیشکل...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸
![forum.roman98.com](https://forum.roman98.com/styles/default/xenforo/Roman98.png)
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
![roman98.com](https://roman98.com/wp-content/uploads/34.png)
آخرین ویرایش توسط مدیر: