خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
مانلی متعجب از شیرین‌زبانی دخترک، به من خیره شد و خندید. برای من انگار این‌طور حرف زدن آشنا بود! شلوار مشکی‌رنگ دخترک را آرام بالا زدم. روی زانویش سائیده شده بود و پوستش قرمز و ملتهب شده بود. ایستاده او را در آ*غو*ش گرفتم. به چشم‌هایش که از درد بسته شده بود، خیره شدم و پیشانی‌اش را بـ*ـو*سیدم.
- خونه‌تون کجاست؟
انگار که کم‌کم به من اعتماد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 16 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
یک هفته‌ای گذشته بود و هنوز هم هیچ‌چیزی دستگیرمان نشده بود. هر روز که بیشتر از حضورم می‌گذشت، شناخت بیشتری نسبت به مهرزاد کسب می‌کردم. به رنگ‌های روشن و لباس‌های تنگ به‌شدت علاقه داشت. شاید دوست داشت همه بفهمند که با ۳۸ سال سن، چه عضلات و بدن روپایی دارد! عموماً خوش‌برخورد بود تا زمانی که هرکسی وظیفه‌اش را درست انجام بدهد؛ اما در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 16 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
این جمله را از زبان سعادت شنیده بودم. همان وقتی که با طعنه به مانلی می‌گفت همه‌چیز در سیستم اتاق مهرزاد هست و به اتاقش نزدیک‌تر هم هست. با اطلاع دادن به مانلی، قرار شد فردا که شنبه هم بود، سراغ لپ‌تاپ اتاق مهرزاد برویم. امیدوار بودم که این دفعه نتیجه بگیریم و کار تمام شود. بعدش در زمین بی‌رقیب، آن‌قدر می‌دوم تا شاید به گلی از جنس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 15 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سینی پلاستیکی سفیدرنگ را با دو فنجان قهوه‌ی داغ پر کردم و از آبدارخانه یک‌راست سمت اتاق مهرزاد پیش رفتم. امروز نبض ضربان هیجان را در تک‌تک سلول‌هایم حس می‌کردم.
با دو تقه به در و شنیدن اجازه‌ی ورود، درب چوبی را به جلو هلیدم.
فضای این اتاق با بقیه اتاق‌ها فرق می‌کرد. انگار که قصدش این باشد که برتری خود را به نمایش عموم بگذارد. با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 14 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهرزاد متعجب به مانلی خیره شد. فاصله‌ی بینشان به یک بند انگشت هم نمی‌رسید.
- چیزی نشده؟ چیزی نشده؟ این دست‌وپاچلفتی گند زده به شلوار مارکِ من؛ اون‌وقت تو می‌گی چیزی نشده؟ دیگه چی باید می‌شد؟
نرم‌نرمک جلو رفتم و روی زمین خم شدم. خدا را شکر زمین خشکِ خشک بود! یعنی سعی کرده بودم تمام محتویات، روی همان شلوار تخلیه شود.
- الان جمعش می‌کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 14 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
با باز کردن کشوی اول و دیدن لپ‌تاپ سفیدرنگ، نفس حبس‌شده‌ام را بیرون دادم. لپ‌تاپ را روی شیشه‌ی میز قرار دادم. زیر لپ‌تاپ درون کشوی اول، یک قاب عکس برابر چشمانم خوش‌رقصی می‌کرد؛ انگار که بخواهد تیغ حسرت را در تخم‌ چشم‌هایم فرو ببرد. یک دختربچه با مو‌های بلند بافته‌‌شده‌ی مشکی روی شانه‌های پسر جوانی ایستاده و از درخت سیب‌های سرخ‌رنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 14 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدایی که بیانگر حرص‌وجوش زدنش بود، زیر لـ*ـب غرید:
- مرتیکه‌ی لوس! دیدی چطور با نیلوفر بدبخت حرف می‌زد؟ اون باید قرص اعصاب بخوره، نه من و تو.
حالا که چند دقیقه‌ای گذشته بود، نفسم سر جای خودش برگشته بود؛ اما سردردی را به یادگار گذاشته بود تا فراموش نکنم از چه مخمصه‌ای جان سالم به در بردم.
- قرص می‌خوره؛ ولی نه از نوع اعصاب. مخدر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 14 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
فلش پر بود از نقشه‌‌ی سازه‌های مختلف که هرکدام به‌نوعی برای اینکه قیمت تمام‌شده را پایین‌تر بیاورد، از اسکلت بتنی گرفته تا تأسیسات گاز و الی‌آخرش مشکل داشت. سه روز تمام کار برده بود و هنوز هم تمامی نداشت؛ یعنی ایرادات تنها مختص سال ۸۵ نبود. بوی گند تبانی و فساد برای ساختن این مجموعه‌های ساختمانی خطرناک، هر انسانی را در پی برملا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 14 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
یحتمل قرار بود چهار روز دیگر دست مهرزاد رو شود و از همین جهت بود که جشن می‌خواندش؛ اما لباس مناسب چرا؟ البته شاید هم حق داشت. او تمام عمرش را منتظر این اتفاق بود و من حتی عمر انتظارم به یک ماه هم قد نمی‌داد. به‌هر‌حال هرچه انتظار بیشتر باشد، عطش منتظر هم برای رسیدن جان‌سوزتر می‌شود.
با پیچیدن صدای آیفون، بنیامین از روی مبل بلند شد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 14 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#و پناه می‌برم به قلم از شر بی‌‌حوصلگی و خستگی :sighb:
بی‌آنکه منتظر حرفی از جانبش باشم، سمت اتاقی که مثلاً انباری بود رفتم. مادر بنیامین همیشه به چشم مزاحم مرا می‌دید و دل خوشی نداشت. می‌دانستم اگر بیشتر بمانم، کار به همان تیکه‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، • Zahra • و 14 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا