- عضویت
- 9/10/20
- ارسال ها
- 2,829
- امتیاز واکنش
- 37,845
- امتیاز
- 368
- محل سکونت
- انتهای راهرو سمت چپ
- زمان حضور
- 60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدر احرار شهای الدّین ، ای گاه سخا
کان ودریا شده از دست کفت چون کف دست
دشمن از غصّۀ جاه تو چو غنچه دلتنگ
طمع از جام عطای تو چو نرگس سر سرخوش
شرف خانة جوزا که به رفعت مثلست
گشته در جنب سرا پردۀ اقبال تو بست
همة اندیشة غمها ز دل او برخاست
در همه عمر خود آن کس که دمی با تو نشست
به سیه کاری از خدمت تو دورم کرد
که سیه بادا روی فلک سفله پرست
تا در هجر تو بر من بگشادست قضا
در شادی و طرب چرخ برویم در بست
مدّتی رفت که از من کرمت یاد نکرد
والحق ازغصّۀ آن جان ز تن من بگسست
نرسم من به تو وز تو نرسد نامه به من
این چنین حادثه را هم سببی دانم هست
شقّۀ کاغذ دانم ز منت نیست دریغ
زانکه در حقّ منت هست کرمها پیوست
یا زبان قلمت چون ره من بسته شدست
یا نه چون پای رهی دست دبیرت بشکست
***
ای که با الفاظ گوهر بار تو
سعی ضایع در جهان کان کندنست
کار طبع دلفروزت روز و شب
بیخ غم از طبع یاران کندنست
دشمن ار داری تو،بهرام فلک
از برای گور ایشان کندنست
صبر کردن در فراق خدمتت
چون به ناخن کوه و سندان کندنست
چارۀ هجر تو الّا وصل نیست
در دندان را چو درمان کندست
پیشۀ من بی تو دور از روی تو
پشت دست غم به دندان کندنست
در فراق زندگی گر می کنم
زندگانی نیست این جان کندنست
کان ودریا شده از دست کفت چون کف دست
دشمن از غصّۀ جاه تو چو غنچه دلتنگ
طمع از جام عطای تو چو نرگس سر سرخوش
شرف خانة جوزا که به رفعت مثلست
گشته در جنب سرا پردۀ اقبال تو بست
همة اندیشة غمها ز دل او برخاست
در همه عمر خود آن کس که دمی با تو نشست
به سیه کاری از خدمت تو دورم کرد
که سیه بادا روی فلک سفله پرست
تا در هجر تو بر من بگشادست قضا
در شادی و طرب چرخ برویم در بست
مدّتی رفت که از من کرمت یاد نکرد
والحق ازغصّۀ آن جان ز تن من بگسست
نرسم من به تو وز تو نرسد نامه به من
این چنین حادثه را هم سببی دانم هست
شقّۀ کاغذ دانم ز منت نیست دریغ
زانکه در حقّ منت هست کرمها پیوست
یا زبان قلمت چون ره من بسته شدست
یا نه چون پای رهی دست دبیرت بشکست
***
ای که با الفاظ گوهر بار تو
سعی ضایع در جهان کان کندنست
کار طبع دلفروزت روز و شب
بیخ غم از طبع یاران کندنست
دشمن ار داری تو،بهرام فلک
از برای گور ایشان کندنست
صبر کردن در فراق خدمتت
چون به ناخن کوه و سندان کندنست
چارۀ هجر تو الّا وصل نیست
در دندان را چو درمان کندست
پیشۀ من بی تو دور از روی تو
پشت دست غم به دندان کندنست
در فراق زندگی گر می کنم
زندگانی نیست این جان کندنست
اشعار کمال الدین اسماعیل
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com