خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون راجع به رمان چیه؟

  • عالیه!

  • خوبه جای بهتر شدن داره!

  • بد نیست!

  • افتضاحه!


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
خوشحالم؛ آن‌قدر که هیچ چیز نمی‌تواند به همش بزند.
- باشه هیواخانوم، انجام می‌دم. تو اول بذار ببینم قبول می‌شم.
- می‌شی، من مطمئنم. اگه نشی، اولین کسی که خفه‌ت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 24 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک بار با گوش‌های خودم شنیدم که به رضا گفت به اصرار آقاجان است؛ اما برایش زیاد هم بد نیست. گفت خوشگلم و جوان؛ چه بهتر از این؟
رضا هم خندید و حرفش را تأیید کرد. اولین بار بود از کسی تا این حد نفرت در دل می‌کاشتم. حتی به دیاکو هم گفتم به او علاقه‌ای ندارم. از همان روز به بعد بدتر سمج شد و روی مخم راه رفت که نه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دیدن من لبخندی می‌زند.
- صبحانه بخور، بعد برو گلکَم.
به‌خاطر اینکه ناراحت نشود، لقمه‌ای برمی‌دارم و گونه‌اش را می‌بـ*ـو*سم. او هم گنـ*ـاه دارد. گیر کرده است بین خانواده شوهرش؛ اما تنها دلیلی که هنوز سرپاست و از حرف‌های دیگران و کارهایشان زمین نخورده است، علاقه‌اش به پدرم است، عاشقانه او را می‌پرستد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • جذاب
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌خواهم چیزی بگویم که آرتین ضربه‌ای پشت گردنش می‌زند.
- چیکار اون داری؟ تو حرف می‌زنی، یکی ديگه بیاد دفاع کنه؟
آرشین چپ‌چپ نگاهش می‌کند که آرام می‌خندم. خانواده من، همیشه همین بوده و هست؛ البته تا وقتی دخالت‌های اقوام پدری‌ام شروع نشود.
***
- امتحان چطور بود؟
نگاهم را از کتاب می‌گیرم و به الین که حال...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
میان حرفش می‌پرم:
- گفتم برو. بعداً حرف می‌زنیم.
ناچار سر تکان می‌دهد و می‌رود.
می‌خواهم به‌سمت خانه داره دایه بروم که دیاکو متوجه من می‌شود.
با درد چشمانم را می‌بندم.
- اوینار صبر کن، می‌خوام باهات حرف بزنم.
پا تند می‌کنم سمت خانه.
- من هیچ حرفی با تو ندارم.
در را باز می‌کنم و می‌خواهم داخل شوم که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
همان وقتی که راننده تاکسی بقیه‌ پولت را نمی‌دهد؛ چون فکر می‌کند آنجا غریب هستی. همان وقتی که از علایق و احساساتت حرف می‌زنی و یک سری‌ها به حرف‌های جدیت می‌خندند. همان وقتی که می‌دانی فلانی دروغ می‌گوید؛ درحالی که حقیقت چیز دیگریست. یک جایی باید دست برداری از باجنبگی بیش از حدت. از اینکه هرکه هرچه خواست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دیدن هیوا سریع به‌سمتش می‌روم. محکم بـ*ـغلم می‌کند.
- چطوری اوینار؟ شنیدم این دو هفته بدتر از همیشه داری می‌خونی.
لبخندی می‌زنم.
- باید بخونم ديگه. الکی که... سلام!
با دیدنش متعجب می‌شوم. او هم همراه هیوا آمده است. چرا؟ آرتین با دیدن هاکان کنار هیوا، اخم‌هایش در هم می‌رود. نمی‌دانم چرا من هم احساس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 22 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
با ناباوری به هاکان نگاه می‌کنم که می‌خندد.
- پیمانه دیگه، چیکار کنیم؟! بذار ببینم هیوا می‌تونه این برادر عصبانیت رو آروم کنه یا نه؟
مادر هاکان روی صندلی ماشین می‌نشیند.
- راضی می‌شه بابا. از پیمان بهتر چه کسی برای هیوا! البته ببخشید!
نمی‌دانم باید چه عکس‌العملی نشان بدهم. انگار سر شده‌ام. امیدوارم آخرش هر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 22 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاه‌های پدرم را نمی‌شود تشخیص داد. از آن وقت‌هاییست که تصمیم‌گیری برایش سخت است.
- خیلی حرف زدم؛ ولی انگار فایده نداشت.
هیوا لبخندی می‌زند.
- ببخشید! شما رو هم تو زحمت انداختم.
ساره‌خانم اخمی می‌کند.
- از این حرفا نزن که ناراحت می‌شم. ببینیم این هاکان که این‌قدر ادعاش میاد چیکار می‌کنه.
- بیچاره کجا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 22 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
کوچک‌ترین دروغی نگفتم و کوچک‌ترین چیزی را جا ننداختم.
- تو می‌خوای من چیکار کنم جوون؟
این یعنی دلش رام شده است.
- اجازه بدید با پیمان بيايم، شما بیشتر بشناسیدش. بعد اگه خوشتون نيومد، اون موقع هر چی شما بگید.
پدرم همیشه می‌گفت این زبان چرب و نرمم را از مادرم به ارث برده‌ام؛ اما معلوم شد فقط مادرم نبوده است که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 22 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا