خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون راجع به رمان چیه؟

  • عالیه!

  • خوبه جای بهتر شدن داره!

  • بد نیست!

  • افتضاحه!


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
بلند می‌شود و دستش را داخل جیبش فرو می‌کند. منظره سرسبز و پرطراوت هر کسی را سرِ حال می‌آورد.
- اینجا خیلی قشنگه خوش به حالتون که نزدیک هستید به این طبیعت بکر!
- تهران هم جاهای قشنگ داره؛ شما همون جاها برید.
- آره؛ ولی مثل اینجا نمی‌شه. انقدر سرم شلوغه که وقت نمی‌کنم بخوابم؛ چه برسه به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 27 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
تشکر آرامی کردم. این بار خودش برای صحبت کردن پیش‌قدم می‌شود:
- خودت برنامه‌ریزی می‌کنی یا کس دیگه‌ای این کار رو برات می‌کنه؟
- نه، خودم برنامه‌ریزی می‌کنم.
- اینکه خودت مدیریت می‌کنی بد نیست؛ چون هر کسی خودش رو بهتر می‌شناسه؛ اما اگه کسی باشه که مرتب چکت کنه و طبق یه برنامه مشخص پیش بری، خیلی بهتره.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 28 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
- اینجا واقعاً عالیه! هر چی هیوا گفته حق داشته. اینجا واقعاً بهشت گمشده‌‌ست.
نفس عمیقی می‌کشم و با تمام وجود هوا را می‌بلعم. واقعاً بهشت گمشده است.
گوشی‌اش را به‌سمتم می‌گیرد.
- می‌شه چندتا عکس ازم بگیری؟ می‌خوام بعداً به کسی نشون بدم.
گوشی را می‌گیرم و با دقت تنظیمش می‌کنم. سعی می‌کنم عکس‌های خوبی از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 28 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیمان با بدجنسی به هاکان نگاه می‌کند و می‌گوید:
- جات خالی، خیلی حال داد. منظره پایین خیلی قشنگ بود. حیف شد از دستش دادی.
- در عوضش اوینارخانوم زحمت کشید اونجایی رو که تو خیلی مشتاق دیدنش بودی، نشونم داد.
بیتا از دیدن قیافه‌ای که پیمان می‌گیرد، نیشش باز می‌شود و می‌خندد.
- وای قیافه‌ش رو نگاه. خواستی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 27 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
***

هاکان
هامون؛ اسمی که امروز برایم دردسرساز شد.
بیتا تمام حواسش را به کارش داده است. از دیدنش در این حال لـذت می‌برم. وقتی که آن‌قدر روی کاری متمرکز می‌شود، خوشحال می‌شوم. او با بیتایی که من اولین بار دیدم، فرق دارد. بیتایی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 28 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
چپ‌چپ نگاهش می‌کنم.
- به‌خاطر تو، اون هم تو اولین آشنایی کلی کتک خوردم. بعدش هم که از بس مردم‌آزار بودی، آدرس خونه خودتون رو نمی‌دادی. آدرس هر جا رو دادی جز خونه. فردا صبح هم که بالاخره آدرس خونه خودتون رو دادی و بردمت، پسرعموت با دیدن من و تو فکرای بدی کرد و باز هم کتک خوردم. بعدش هم که بابات اومد هر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 28 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
- پیمان نمی‌خوایم بریم؟ تا جاده‌ها شلوغ نشده، باید بریم.
بیتا این را می‌گوید و کنار سارا می‌نشیند. پیمان نگاهی به من می‌اندازد.
- بریم؟
سری تکان می‌دهم و سمت اتاق می‌روم.
- شماها برید وسایل رو بذارید تو ماشین، من هم الان میام.
در اتاق را می‌بندم و روی تـخت می‌نشینم. سردرد امانم را بریده است و قرص تمام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 28 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
بیتا، طبق معمول شال افتاده‌اش را روی سرش می‌اندازد.
- از این دختره خوشم نمیاد. خیلی پرروئه؛ دختره‌ی داهاتی.
سارا اخمی می‌کند.
- بیتا داهاتی یعنی چی؟ خجالت بکش. چند روزه داریم می‌خوریم می‌خوابیم خونه همين داهاتی که گفتی.
- اولاً خونه این نیست، بعد هم که چی مهمون بودیم؟ کم هیوا از ما...
سارا دستش را روی دهنش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 28 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
گوشی را که قطع می‌کنم، ترانه ضربه‌ای روی شانه‌ام می‌زند.
- با خاله‌ت حرف زدی؟ حالش چطوره؟
- چه می‌دونم! یه بار نفس می‌گه خوبه، یه بار می‌گه حالش بده. تو خوبی؟ یه جوری هستی.
- راستی بابا زنگ زد گفت به محض رسیدن، بریم پیشش.
چشمانم را با درد می‌بندم. همین یکی کم بود. حتماً راجع به شوهر ترانه است.
قضیه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 27 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سارا کنار رودخانه نشسته است و پاچه‌های شلوارش را بالا زده است.
پیمان هم برخلاف اینکه نخواسته بود از این مسیر بیایم؛ اما از دیدن طبیعت سرحال و سرزنده می‌شود.
وقتی با مادرم حرف زدم، خیال همه‌شان کمی راحت شد. نمی‌خواستند از این سفر دل بکنند و من هم نمی‌خواستم مانعشان شوم.
کمی مادرم را قانع کردم که بچه‌ها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: فاطمه مقاره، زهرا.م، . faRiBa . و 27 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا