خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون راجع به رمان چیه؟

  • عالیه!

  • خوبه جای بهتر شدن داره!

  • بد نیست!

  • افتضاحه!


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
گرم کارش است. این از اخم‌های درهمش مشخص است.
به آرامی بدون اینکه مزاحمش بشوم، روی صندلی‌های کنار دیوار می‌نشینم.
بیست دقیقه می‌گذرد و می‌شنوم که بیمار از هاکان تشکر می‌کند.
هاکان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 12 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
چطور تولد آن وروجک‌ها را یادم رفته بود.
درحالی‌که هر سال اولین نفر زنگ می‌زدم و تبریک می‌گفتم.
انگار در این مدت همه چیز یادم رفته و تمام فکر و ذکرم شده دخترک کُرد!
سرم را تکان می‌دهم و با لحن خوشحال و البته شرمنده‌ای می‌گویم:
- تولدشون مبارک باشه! من... شرمنده! شرایط من رو که بهتر می‌دونی خودت. دیگه حواس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~BAHAR.SH~، زهرا.م، . faRiBa . و 11 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی به کمدم سر می‌زنم، می‌فهمم کار خوبی کردم که با وجود خجالت فراوان به هاکان گفتم لباس مناسبی برای مهمانی ندارم.
لباس‌هایم اکثراً قدیمی شده‌اند یا حداقل من اینگونه فکر می‌کنم.
نگاهی به ساعتم می‌کنم. هنوز وقت دارم.
به سراغ کتاب‌هایم می‌روم و مشغول خواندن می‌شوم.
رژ لـب را روی لبان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~BAHAR.SH~، زهرا.م، . faRiBa . و 11 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
اندازه ام را از فروشنده می‌خواهم و از او می‌گیرم.
به‌سمت اتاق پرو می‌روم. لباس زیبایی‌ست و به قول قدیمی‌ها انگار برای من دوختندش! همین مناسب است و می‌توانم هر جایی بپوشمش. پوشیده و معقول است....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~BAHAR.SH~، زهرا.م، . faRiBa . و 11 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
هاکان پیام می‌دهد که به پایین بروم.
مانتوی سرمه‌ای‌رنگم را که کمی بلندتر از بقیه مانتوهایم است، می‌پوشم و شال حریر سرمه‌ای را به آرامی روی موهایم می‌گذارم که مدل موهایم خراب نشود.
کفش‌های پاشنه بلند سرمه‌ای‌ام را به پا می‌کنم و از خانه خارج می‌شوم.
وارد ماشین می‌شوم. بوی عطر هاکان کل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ~BAHAR.SH~، زهرا.م، . faRiBa . و 11 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
امشب دیوانه شده. نه به آن عصبانیتش و نه به این خوشحالی‌اش.
با همان چشمان گردشده سری تکان می‌دهم.
عسل می‌آید و کنارم می‌نشیند.
- خب اوینارخانوم خوبی؟
- ممنونم! شما خوبید؟
- مرسی! ببین می‌تونم یه چیزی بگم؟
- بله حتماً!
- می‌تونم این‌قدر کلیشه‌ای و بااحترام حرف نزنم؟ سختمه.
- آره، اتفاقاً...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ~BAHAR.SH~، زهرا.م، . faRiBa . و 11 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از به قول عسل شلنگ و تخته انداختن آیلین، بالاخره چاقو به آرام و آراد می‌رسد و آن‌ها بعد از آرزوهای کودکانه‌شان، شمع‌ها را فوت می‌کنند و با هم کیک را می‌برند.
بعد از بریدن کیک، همه کادوهایشان را به آرام و آراد می‌دهند و آن‌ها بعد از باز کردن هر کادو، بیشتر از قبل خوشحال می‌شوند و تشکر می‌کنند. کادوی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~BAHAR.SH~، زهرا.م، . faRiBa . و 11 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماهان جلو می‌آید و دستش را حصار شانه عسل می‌کند و با حالتی خنده‌دار به هاکان نگاه می‌کند.
همگی با دیدن این صحنه می‌خندیم.
بعد از خداحافظی به سراغ آرام و آراد می‌روم.
دو کودک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • قهقهه
Reactions: ~BAHAR.SH~، زهرا.م، . faRiBa . و 11 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
تلفن خانه به صدا در می‌آید.
- بچه‌ها من برم، تلفن داره زنگ می‌زنه.
- باشه برو؛ ولی بعداً حتماً بهم زنگ بزن.
- باشه خواهر من. کاری نداری؟
- نه قربانت! مواظب خودت باش!
- پیمان از تو هم خداحافظ.
- مراقب خودت باش!
بعد از قطع گوشی می‌رم و تلفن را برمی‌دارم.
- بله؟
- سلام اوینار. خوبی؟
- اِ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~BAHAR.SH~، زهرا.م، . faRiBa . و 11 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
- هوم؛ ولی جبران شد دیگه.
صدای زنگ می‌آید.
- اِ غذا اومد! برم بگیرم بخوریم.
برایش سری تکان می‌دهم.
سارا بعد از بیرون رفتن ساشا می‌گوید:
- راستی خبر داری بیتا حالش بده؟
نگران می‌شوم.
- نه، خبر نداشتم. چشه؟
- حالا نمی‌خواد بترسی، سرما خورده؛ ولی این بیتا از بس لوسه، تا یه ذره مریض می‌شه، همه‌ش تو خونه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ~BAHAR.SH~، زهرا.م، . faRiBa . و 11 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا