خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون راجع به رمان چیه؟

  • عالیه!

  • خوبه جای بهتر شدن داره!

  • بد نیست!

  • افتضاحه!


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخند می‌زنم.
دختر راحتی است. برایش مهم نیست که او را این‌گونه ببینند. انگار خودش در اولویت است که الان خسته است و تمام تلاشش رسیدن زود هنگام به خانه‌اش است.
وقتی از ساختمان دانشگاه خارج می‌شویم. از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 25 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
جملات زیباییست و من را دگرگون می‌کند. همیشه با جملات انگیزشی‌اش به من حس خوبی منتقل می‌کند.
حرف‌هایش آدم را ترغیب می‌کند که همان لحظه آن کار را انجام دهد!
- انگار علاقه زیادی به جملات انگیزشی دارید.
می‌خندد.
- من این چند ماهه از بس به تو انگیزه دادم، دیگه بهش علاقه پیدا کردم؛ به هرکس می‌رسم یه جمله می‌گم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
در گذشته وقتی به تهران می‌آمدم، با هیوا چند باری به این رستوران آمده بودیم.
شاید این نور کمی که بر فضا حاکم بود، باعث شده بود که بر دلم بنشیند.
با دیدن هاکان که وارد رستوران می‌شد، از فکر و خیال بیرون آمدم و برایش دست تکان دادم که مرا ببیند.
وقتی نگاهش به من می‌افتد، لبخندی بر لـبش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
- شما نگران نباشید؛ مطمئن نبودم که الان روبه‌روتون نبودم!
می‌خندد و دیگر هیچ نمی‌گوید.
بعد از چند ثانیه سکوت ایجاد شده بینمان، می‌گوید:
- خب لازمه که مثل دختر دبستانیا بپرسم، دوست پیدا کردی یا نه؟
می‌خندم.
- چون مشتاقید می‌گم. امروز با یه دختر آشنا شدم، خیلی دختر بامزه و بانمکیه. اسمش ناهیده.
- می‌دونی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
- نکنه می‌خوای دوباره حساب کنی؟ بیا بریم دختر. یه بار دیگه میایم، اون وقت تو حساب کن.
- آخه...
- آخه و اما نداره. من که تهران هستم، فرار هم نمی‌کنم.
خجالت‌زده با او همراه شدم و سوار ماشینش شدم.
تا وقتی مرا به خانه هیوا برساند، هیچ حرفی بینمان رد و بدل نشد. شاید او هم می‌دانست که منِ خجالتی الان اصلاً...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 22 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
امروز حجم توضیحات اساتید بسیار زیاد بود. من هم این عادت بد را که حتماً باید تک‌تک کلماتی را که از دهان استاد خارج می‌شود بنویسم، دارم و فکر نکنم اصلاً بتوانم آن را اصلاح کنم.
نگاهی به ناهید می‌اندازم. هنوز در حال نوشتن است.
گوشی‌ام زنگ می‌خورد و وقتی اسم هیوا را روی آن می‌بینم. سریع...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
از بس از ناهید و بانمکی‌اش گفته بودم، کنجکاو بود که ببیند این ناهید کیست که منِ خجالتی با او جفت و جور شده‌ام.
وارد پارکینگ پاساژ شد و ماشین را پارک کرد و هر دو پیاده شدیم.
با اینکه خسته بودم؛ ولی باز هم سعی کردم همراه خوبی برای هیوا باشم.
در مغازه لباس مجلسی بودیم که گوشی هیوا زنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 22 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
کارتم را درآوردم و روی پيشخوان گذاشتم.
***
از خستگی دیگر نای راه رفتن نداشتم.
پیمان هم مثل من بود؛ ولی هیوا سرحال‌تر از قبل داشت دنبال لباس مورد نظرش می‌گشت. نزدیک پنج نایلون خرید دست پیمان و سه‌تا در دست من بود.
دیگر نمی‌توانستم ادامه دهم.
رو به هیوا با خستگی بسیار گفتم:
- هیوا جون من بس کن! این همه لباس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
- خانوم اسدی؟ از شما بعید بود دیر کردن!
با خجالت، لـبم را گاز گرفتم و چیزی نگفتم.
- خیلی خب! چون اولین بارتونه، این‌ دفعه رو نادیده می‌گیرم. دیگه تکرار نشه! بفرمایید بشینید!
انگار با شنیدن این حرف از دهان استاد مرادی، دنیا را به من دادند که با خوشحالی تشکری کردم و کنار ناهید نشستم.
زود جزوه و کتاب و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 18 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
خنده‌ام گرفته بود از لحن متعجبش. خودم هم اصلاً فکر نمی‌کردم کسی بیاید و به من پیشنهاد دوستی بدهد؛ ولی به‌هرحال اتفاق افتاده بود و من هم جوابش را داده بودم.
- حالا ولش کن! اومد حرفش رو زد، جوابش رو هم گرفت. بیا بریم، الان کلاس شروع می‌شه.
- وای نه! من حوصله استاد فراهانی رو ندارم. خیلی کلاسش حوصله‌سربره.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سکوت قلب | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، Sh@bnam و 19 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا