خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
وسط راه، این نره‌غول ایرانیه هم باهامون همراه شد. اینها فکر می‌کنن ما الان می‌خوایم فرار کنیم یا دزدی؟!
رفتیم به طبقه‌ی قبلی و جناب نره‌غول در زد. کمی بعد صدای مانی اومد:
- بفرستشون داخل صمد.
اوهوک صمد!
آقا صمد نره‌غول در رو باز کرد و رفت کنار، آنید رفت داخل و من هم با اکراه از کنار نره‌غول رد شدم. در رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 15 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
بالاخره سرش رو آورد بالا و مانی گفت:
- چطور بود؟
تیرداد پوزخند زد.
- اون مرتیکه هم بود.
مانی سؤالی به تیرداد نگاه کرد و تیرداد گفت:
- فاضل.
مانی ابرویی بالا انداخت.
- آها!
فاضل؟ این هم ایرانیه؟! داشتم دنبال جواب سؤالم می‌گشتم که صدای بم و مردونه‌ی راد اتاق رو پر کرد:
- نمی‌خوام درموردش بشنوم.
و عینکش رو در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 15 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
دو روز گذشته بود؛ دو روز بدون هیچ کار و خبری، پر از حرص‌خوردن و کلافگی. از اون روز که اون سه‌تا رو دیدم، دیگه ندیدمشون‌. هیچ‌کاری هم بهم نداده بودن هنوز. فقط وعده‌های غذا، مستخدم‌ها برام می‌آوردن و بعد می‌بردن. هم حرص می‌خوردم که الکی دارم وقتم رو تو این اتاق تلف می‌کنم، هم کلافه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 15 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
خبر اینکه دارم می‌رم مأموریت رو به آنید دادم و بعد به‌ همراه مانی، سوار مازراتیش شدم و راه افتاد. اینکه چرا چشم‌بند بهم نداد جای تعجبم بود؛ پرسیدم:
- چی شده آدم شدین چشم‌بند ندادین؟
دنده عوض کرد و گفت:
- قرار نیست جز مواقعی که مأموریت داری از این عمارت بری بیرون؛ بنابراین فرقی نداره راه رو بدونی یا نه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 15 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
متعجب و مضطرب سرم رو بلند کردم و مردی رو با اسلحه دیدم. پلیس اِف‌.بی‌.آی؟!
صدای مانی اومد:
- چی شده؟
با دهن خشک‌شده گفتم:
- اِف‌.بی‌.آیه!
صدای مانی تو عربده‌ی مَرده گم شد:
- .come out (بیا بیرون.)
اسلحه‌م رو از زیر پاچه‌ی شلوارم لمس کردم.
داد زد:
- .I said come out (گفتم بیا بیرون.)
تو یه حرکت اسلحه رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 15 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
- حواس نداری تو؟
این رو پرسید و باند رو دور دستم پیچید.
- آخ! یواش‌تر بابا! خب وقتی هیجان‌زده می‌شم، مغزم درست جواب نمی‌ده. شیشه رو شکستم دیگه‌.
تیرداد که به دیوار چهارچوب در اتاقم تکیه داد بود، دست‌به‌سـینه شد و با تمسخر گفت:
- مگه تو مغز هم داری؟
بهش چشم‌غره رفتم و سام که کنارش ایستاده بود، گفت:
- ببند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 15 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
وارد محوطه که شدم و هوای آزاد خورد به صورتم، تازه احساس سرزندگی کردم. رفتم سمت آلاچیق ‌و نشستم داخلش. لبخندی روی لـبم نشست و روش لم دادم. آخیش! چه حس خوبی! نفسم رو دادم بیرون و چشم‌هام رو بستم.
کاش زندگی همیشه این‌قدر خوب بود؛ این‌قدر راحت و بدون غم. فقط حیف که نیست، خصوصاً زندگی من! از اول زندگیم خوشی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 15 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
عینک جدیدم رو برداشتم و صمد هم رفت بیرون. با ذوق و شوق و نیش باز، درش‌ آوردم و بهش نگاه کردم. ساده؛ اما شیک. زدمش به چشمم و رفتم جلوی آینه. به خودم تو آینه نگاه کردم، کبد کی بودم من؟!
ژستی مثل این مدل‌ها گرفتم. هیچی کلاً جو گرفتتم! شروع کردم به ژست‌گرفتن و قر و غمزه! داشتم قر می‌اومدم که در اتاق باز شد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 15 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
بالاخره رسیدیم به یه ویلای بزرگ. سام جایی پارک کرد و پیاده شدیم.
صدای کرکننده‌ی موزیک حتی تا اینجا هم می‌اومد. داخل شدیم و گوش‌های من رسماً کر شدن.
برق‌ها خاموش بودن و فضا با رقص‌نور روشن می‌شد. اطراف شلوغ بود و پر از آدم‌هایی که مشغول کاری بودن.‌‌ می‌رقصیدن، تو هم می‌لولیدن، زهرمار کوفت می‌کردن، حرف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، . faRiBa .، فاطمـ♡ـه و 14 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
جیغ زدم که تیرداد گفت:
- خب دختره‌ی خنگ، چرا تکون می‌خوری؟
رو بهش حرصی گفتم:
- خب سه‌ ساعته رو شکمم دراز کشیدم، خسته شدم از بس تو این حالت موندم.
مانی گفت:
- توقع داری رو کمرت دراز بکشی؟ خوبه تیر خوردی و تازه جراحی کردیش. دراز بکش و تحمل کن!
پوفی کشیدم و صورتم رو کوبوندم به تشک تـ*ـخت.
آنید رو به اونها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 15 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا