خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
- چی؟
- کَری؟
- نه عشقم، کر نیستم؛ اما برای یه لحظه اعتمادم رو به گوشام از دست دادم.
تکیه داد به صندلی پشت میز کارش و گفت:
- به گوشات اعتماد کن؛ چون درست شنیدی.
- ولی...
غرید:
- ولی نداره رها؛ همینی که گفتم!
- اما قرار ما یه چیز دیگه بود‌.
- اوه واقعاً؟! چی بود اون‌وقت؟ ما اصلاً قراری نداشتیم.
- نداشتیم؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 19 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
از فرودگاه ترکیه که سوار شدیم، کل‌کل‌های من و آنید هم شروع شد. اون مدام غر می‌زد که چرا صوف من رو با توی چهارچشم فرستاده و من هم هی بارش می‌کردم.
آخر هم بحث‌هامون تا خود واشینگتن ادامه پیدا کرد و هر دومون با سری که در حال انفجار بود، از هواپیما اومدیم پایین.
بعد از تحویل چمدون‌ها، یه‌ جا وایستادیم و زل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 18 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
لم دادم روی مبلِ سوئیتِ کوچیک هتل. آنید درحالی‌که دست‌هاش رو تکون می‌داد تا آبشون بره، از دست‌شویی اومد بیرون و رفت تو آشپزخونه‌ی سوئیت، پیش زهرا.
داد زدم:
- کمکی، چیزی؟
صدای زهرا اومد:
- نه ممنون.
و گاز رو خاموش کرد و ماهیتابه رو گذاشت روی میز و گفت:
- سوسیسا آماده‌ست. رها بیا.
- اومدم.
رفتم تو آشپزخونه و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 17 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
زهرا داخل اتاق شد و پرسید:
- حاضرین؟
دکمه‌ی آخری پیرهن کهنه‌ای که زهرا بهم داده بود رو بستم.
- تقریباً.
آنید که در حال کلنجاررفتن با شلوار جین پاره‌پاره‌ای بود، با حرص گفت:
- آره حدوداً؛ ولی اگه کِش این لامصب...
وسط حرفش شلوار رو کشید بالا؛ اما باز هم نتونست. کلافه رفتم سمتش، لبه‌‌های شلوارش رو گرفتم و توی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 18 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
با سروصداهایی که از بیرون می‌اومد، چشم‌هام رو باز کردم و نگاهی به دوروبر انداختم. سروصداها انگار بیشتر شده بود.
کلافه پوفی کشیدم و نشستم رو تـخت.
- بمیرین ان‌شاءالله!
یهو آنید اومد داخل اتاق؛ نگاهش کردم و پرسیدم:
- کجا بودی تو؟
- بیرون.
- چه خبره؟
آنید روی تختش نشست و گفت:
- چند نفر رو فرستادن مأموریت.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 18 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشم‌بندها رو برداشتیم. چشم‌بند رو گذاشتم تو جیبم، چشم از اونهایی که تو اتوبوس بودن و اونها هم چشم‌بندهاشون رو برمی‌داشتن، برداشتم و به بیرون دوختم. تمام اهالی اون ساختمون و به علاوه‌ی ماها رو داشتن می‌بردن مأموریت.
یارو که داد زد چشم‌بندها رو‌ برداریم، از خدا خواسته سریع درش آوردم. دلم می‌خواست راه عمارت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 18 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
چند نفر از دخترهای گروه جیغ کشیدن و اون سه‌تا سریع جاخالی دادن.
اوه! انگار بدون بادیگارد اومدن؛ این عالیه! سعی کردم فقط مردها رو نشونه بگیرم؛ یکی از اونها مموری لایتنینگ رو داره.
از پشت آجرها بیرون اومدم و شلیک کردم. زنه سریع از زیر لباسش کلتی درآورد و سمتم شلیک کرد، جاخالی دادم و شلیک کردم.
انگاری فقط زنه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 18 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
سه روز گذشته بود.
من رو بردن درمانگاه و گلوله‌ها رو از بدنم در آوردن. خون‌ریزیم همچین هم زیاد نبود با اینکه دو بار تیر خوردم. فکر کنم یه لیتر و نیم از خونم کم شده بس که تیر خوردم!
دکتره گفته بود چند روزی استراحت کنم؛ ولی من انقدر لوس نیستم واسه دوتا تیر و جای زخم بیفتم تو جا!
یارو از کارم خیلی خوشش اومده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 17 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
در رو کوبیدم.
- اَه! دهنم صاف شد!
آنید که خواب بود، با ورود وحشیانه‌م یه‌ متر پرید و بعد عین عقب‌مونده‌ها با چشم‌های پف کرده زل زد بهم.
- چته؟
- من چمه؟ تو چته؟
- چمه؟ چم نیست که، خوبم گلم!
- واضحه.
و بعد دوباره دراز کشید.
رفتم سمت تـخت و بعد خودم رو با صورت پرت کردم روش. نگاه آنید بهم افتاد و پرسید:
- چته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 17 نفر دیگر

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,607
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
- دارم از استرس می‌میرم رها.
آنید این رو گفت و بعد بازوهاش رو بـغل کرد. گفتم:
- نترس، هیچ کاری نمی‌کنن.
و بعد وارد هتل شدم و آنید هم پشت‌سرم. با کارمند پذیرش حرف زدم و بعد گفت اتاق زهرا کدومه. راه افتادیم و سوار آسانسور شدیم. طبق معمول باز آنید شروع کرد:
- رها به‌ خدا ریسک کردیم!
- بسه آنید!
آسانسور ایستاد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Sh@bnam، . faRiBa . و 18 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا