خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نوزدهم
سرم را برگرداندم که با دختر شریفی مقابل شدم.
لـ*ـبم را تر کردم:
-بله خانم؟
چشمان سبز رنگش بر اثر اشک ریختن براق شده بود.
لبان خشکیده‌اش را تکان داد:
-آقای مهرآرا... پدر من دزد نیست لطفا...
میان کلامش آمدم:
-خانم شریفی... لطفا از پدرتون دفاع نکنید! اون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 25 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیستم
با دیدن پارک که خالی بود واردش شدم و رفتم زیر آلاچیقی که آنجا بود.
نشستم بر روی صندلی.
بدنم می‌لرزید و مطمئن بودم که حتما سرما می‌خورم.
تلفنم که درحال زنگ خوردن بود را جواب دادم:
-الو؟
-‏رستا بیا خونه بارون شدت گرفته!
-الان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 25 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و یکم
پدر هول کرد و گفت:
-هیچی دخترم هیچی!
من:
-بابا!
پدر سرش را پایین انداخت:
-دخترم با یکی تو زندان دعوام شد... مرده اعصاب داغون بود بعد هلم داد دستم خورد به دیوار پوسیدگی ایجاد کرد!
چشمانم گرد شد:
-چی؟ بابا من ازش شکای...
پدر دستانش را به حالت «نه»...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 25 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و دوم
با دیدن دایی چشم‌هایم گرد شد.
دایی:
-برو کنار... استغفرالله، ببینم من برا بابات کار پیدا کردم که بره دزدی کنه؟ ها؟
با حرص گفتم:
-پدرمن دزدی نکرده!
دایی:
-خفه‌شو دختره چش سبز زشت..‌. خواهرم کجاست؟
و مرا هل داد به سمت عقب و وارد خانه شد.
دستی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 25 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و سوم
آراد
قبر مادر را نوازش کردم و لبخندی زدم.
شستم را بر رویش کشیدم:
-سلام مامان جان! چطوری؟ حالت خوبه؟ مامان... دلم می‌خواد بیام پیشت؛ ولی نمی‌تونم جرعتشو ندارم! مامان پسرت بی‌عرضس... عرضه رفتن پیش مادرشو نداره! نداره...
دیگر نمی‌توانستم حرف بزنم.
سرم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 26 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و‌ چهارم
رستا
زنگ خانه را فشار دادم که بعد از چند لحظه صدای صدف پیچید:
-سلام رستا خوبی؟ خوشی؟ خونواده خوبن؟ بیا داخل!
و در را باز کرد.
خندیدم و سرم را به طرفین تکان دادم.
صنم بر روی پله نشسته بود و درحال لاک زدن بود.
نشستم کنارش و دست زیر کله نگاهش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 26 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و پنجم
وارد اتاق پدر شدیم.
وکیل هم آنجا بود.
سلام دادیم نشستیم بر روی صندلی های چرم مشکی.
بابا:
-خوب...بچه‌ها! من اینجا خواستمتون تا ارثمو تقسیم کنم بینتون؛ بالاخره معلوم نیست من تا کی زنده بمونم شاید همین فردا نباش‌...
با حرص دندان هایم را روی هم فشار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 26 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و ششم
به سنگ جلوی پایم ضربه زدم:
-چیکار کنیم حالا؟
صنم آهی کشید:
-چه بدونم؟ باید تا پس فردا صبر کنیم برگرده!
لـ*ـبم را به داخل دهنم فرستادم و سرم را تکان دادم.
صنم
دلم برای رستا می‌سوخت...
یک آدم چقدر ظرفیت دارد؟
هم به دنبال برادرش باشد و هم به دنبال پدرش؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 26 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و‌ هفتم
بار دیگر پیام را خواندم و بعد از کلی کلنجار رفتن تایپ کردم.
-سلام آقا آرمان.
-‏ممنون خوبم شما چی؟
-‏ما آشناییت نداریما! به چه دلیل همو ببینیم؟
آنلاین بود و همان لحظه جواب داد:
-شکر! مرسی خوبم!
-‏به همین دلیل آشنا شدن دیگه!
چقدر سمج!
پوفی کلافه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 26 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و هشتم
مثل دفعه اول با غرور تکیه داده بود به صندلی وهمان‌قدر خوشتیپ و منظم.
مهرآرا:
-خوش اومدی... تارف نمیکنم چون میدونم نمی‌شینی!
پوزخندی زدم و نشستم روبرویش:
-نه اتفاقا میشینم.
لبخندی زد و سرش رابه طرفین تکان داد.
مهرآرا با همان لبخند نگاهم کرد:
-باز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان در بند شیدایی | Whisper کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، M O B I N A، MaRjAn و 25 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا