خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
۲. بهشت و جهنم شکلی به معنای شکل هندسی اگر هم دارد شاید برای ما قابل درک نباشد، لکن در قرآن این گونه آمده است که بهشت هشت درب دارد، و جهنم هفت درب دارد و این درب ها طبقاتی هستند که هر یک بالای دیگری است [۲]. و در قرآن نیز آمده: (لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ) [۳] برای جهنم هفت درب است.

اما در آیات و روایات درباره اوصاف بهشت و جهنم زیاد سخن گفته شده است. مثلاً درباره بهشت در قرآن کریم آمده: (وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ) [۴] یعنی گسترده و پهنه بهشت به اندازه آسمان و زمین است.

در جای دیگر فرمود: (جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ) [۵] بهشت هایی که از زیر درختان آنها نهرهای آب روان جاری است. و یا در جای دیگر فرمود: (لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ) [۶] یعنی برای پرهیزکاران غرفه هایی است و بر فراز آن غرفه هائی دیگر و از زیر آنها نهرها جاری است. درباره جهنم گفته شده : واژه جهنم به معنای چاه عمیق است. و جهنم هفت در دارد و این درها طبقاتی هستند که هر یک بالای دیگری است [۷]. و در قرآن نیز آمده: (لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ) [۸] برای جهنم هفت در است.



۳. اما نعمت های بهشتی فراوان است که در این جا به چند نمونه از آن ها اشاره می شود:

الف. در بهشت هرگونه نعمت و لـ*ـذت که دل انسان بخواهد وجود دارد قرآن فرمود: (وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ) [۹] یعنی در بهشت آنچه دل می خواهد و چشم از آن لـ*ـذت می برد موجود است.

ب. درمورد لباس های اهل بهشت فرمود: (وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ) [۱۰] یعنی آنها لباس های زیبائی به رنگ های سبز از حریر نازک و ضخیم می پوشند.

ج. و نیز آمده: (مُتَّکِئِینَ عَلی فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ) [۱۱] این در حالی است که بهشتیان به بسـ*ـترهایی که حریر و استبرق آستر آنهاست تکیه زده اند.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
د. و نیز فرمود: (وَ لعنتیِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ) [۱۲] یعنی میوه های گوناگون و گوشت پرنده های مختلف و هر چه مورد علاقه شان باشد.

ه. و نیز فرمود: (لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلاَّ قِیلاً سَلاماً سَلاماً) [۱۳] یعنی در بهشت نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند، نه گفتاری گنـ*ـاه آلود، تنها چیزی که می شنوند سلام است و سلام، آنچه بیان شد تنها نمونه های اندکی از پاداش های بهشتی است.



۴. درباره عذاب های جهنم نیز تنها به چند نمونه اشاره می شود:

۱. قرآن کریم فرمود: (إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ) [۱۴] یعنی در آن هنگام غل ها و زنجیرها بر گردن آنها قرار گرفته و آنها را می کشند و در آبی سوزان وارد می کنند، سپس در آتش دوزخ افروخته می شوند.

۲. و نیز فرمود: (تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ) [۱۵] یعنی شعله های سوزان آتش هم چون شمشیرها به صورت های شان نواخته می شود و در دوزخ چهره ای در هم کشیده دارند.

۳. و نیز فرمود: (کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ) [۱۶] هرگاه پوست های تن آنها بر اثر آتش بی پوشش شود، پوست های دیگری به جای آن قرار می دهیم تا کیفر بچشند. (اعاذنا الله و ایاکم و جمعین المؤمنین و المؤمنات)



معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. ناصر مکارم، پیام قرآن، ج ۵ و ۶، نشر مدرسه امیرالمؤمنین قم، ۱۳۷۰ شمسی.

۲. ناصر مکارم، تفسیر نمونه مجلدات: ۱۸ ص ۴۹۰، ۱۵ ص ۳۵، ۸ ص ۲۳۲، ۲۱ ص ۳۳۹، ۲۶ ص ۲۳۲، ۱۴ ص ۳۳۹، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران، ۱۳۷۸ شمسی.

۳. امام خمینی معاد از دیدگاه امام خمینی، نشر موسسه آثار امام، ۱۳۷۸ شمسی.



پی نوشت ها:

[۱] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، نشر مدرسه امیرالمؤمنین، ۱۳۷۰ ش، ج ۶، (معاد ۲)، ص ۴۰۹.

[۲] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، نشر پیشین، ج ۶، ص ۳۹۹.

[۳] . حجر/ ۴۴.

[۴] . حدید/ ۲۱.

[۵] . آل عمران/ ۱۵.

[۶] . زمر/ ۲۰.

[۷] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، نشر پیشین، ج ۶، ص ۳۹۹.

[۸] . حجر/ ۴۴.

[۹] . زخرف/ ۷۱.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیه ۳۰ سوره بقره را چگونه می توانیم به امام زمان(عج) ارتباط دهیم؟


حوزه/ احادیث رسیده از اهل بیت (ع) گویای این است که خلیفه مورد نظر، فقط برگزیدگان از انسان هستند نه همه انسان ها.



به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام علی خادمی در سلسله یادداشت هایی به برخی از آیات مهدوی قرآن کریم پرداخته است که در شماره های گوناگون تقدیم نگاه شما مهدی یاوران خواهد شد.
شیوه ارتباط هر آیه با آن حضرت نیز متفاوت خواهد بود و به یکی از این سه شیوه تفسیر، تطبیق و تأویل برمی گردد.
ـ تفسیر: یعنی ارتباط آیه با موضوع مهدویت که از ظاهر آیه استفاده می شود و مصداق منحصر به فرد آن خواهد بود.
ـ تطبیق: یعنی ارتباط مذکور باز هم از ظاهر آیه استفاده می شود؛ ولی معنای منحصر به فرد نمی باشد و آن آیه، مصادیق و نمونه های دیگری نیز دارد.
ـ تأویل: یعنی نحوه ارتباط آیه با مهدویت، از ظاهر آن برداشت نمی شود و تنها از زبان مفسران اصلی قرآن که اهل بیت (ع) باشند دانسته می شود؛ البته معانی دیگری برای واژه تأویل گفته شده، ولی مقصود ما در اینجا، همین معنای باطنی است.

* آیه ۳۰ سوره بقره

- آیه سوم
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً... (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد». سوره بقره/ ۳۰.

درباره مراد از خلیفه الهی در این آیه، میان مفسران بحث و گفتگوست که سه نظریه اصلی را مطرح می کنیم:
ـ برخی گفته اند: بشر جانشین گذشتگانی شد که بر روی زمین زندگی می کردند. آن گذشتگان نیز یا انسان هایی دیگر بودند، یا ملائکه و یا جنیان.
ـ ولی گروه دیگر بر این باورند که بشر جانشین خداوند متعال است.
ـ گروه سوم نیز می گویند: این جانشینی هرچند جانشینی از خداوند است نه گذشتگان، ولی نه اینکه همه بشر دارای این مقام باشند؛ بلکه گروهی از آنان یعنی آدم ابوالبشر و ابرار از نسل او می باشند.

نظریه سوم با توجه با شواهدی چند از استحکام بیشتری برخوردار می باشد؛ زیرا جانشین شدن انسان از گذشتگان ساکن زمین، نمی تواند برجستگی و امتیاز خاصی داشته باشد؛ در حالی که آیه شریفه در مقام بیان امتیازی بزرگ برای خلیفه است. همچنین مقام خلیفة اللهی که به عنوان یک امتیاز برجسته مطرح شده است، نمی تواند نسبت به هر بشری صادق باشد.
اکنون به سه شاهد برای اثبات نظر سوم دقت نمایید:

۱: روایات
احادیث رسیده از اهل بیت (ع) گویای این است که خلیفه مورد نظر، فقط برگزیدگان از انسان هستند نه همه انسان ها. مثلاً در روایتی که از اسحاق بن عمار نقل شده آمده است:
به موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او به دست آورم راهنمایی کنید. فرمود: «همین پسرم علی. همانا پدرم باقرالعلوم (ع) دست مرا گرفت و به سوی قبر رسول خدا (ص) برد و فرمود: پسرم، خدای عز و جل فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» و چون خدا چیزی بفرماید به آن وفا می کند. (اصول کافی، ج۱، ص۳۱۲. نیز ر. ش: تفسیر قمی، ج۱، ص۳۶؛ تفسیر اهل بیت (ع)، ج۱، ص۲۲۸ ـ ۲۳۲).

۲: برداشت بسیاری از عالمان شیعی
برداشت بسیاری از علمای شیعه نیز همین نظریه سوم بوده است. از باب نمونه می توان بیان مرحوم کلینی در کافی را نام برد. ایشان بر خلاف رویه خود که معمولاً از اظهارنظر شخصی خودداری می کنند، پیش از نقل روایات مربوط به «فیئ و انفال»، به بیان رأی خود درباره قلمرو مالکیت امام پرداخته و تأکید می‌کند همه اموال دنیا، از آن امام معصوم (ع) است. (ر. ش: اصول کافی، ج۱، ص


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و Saghár✿

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرحوم قمی مشهدی را نیز باید از همین گروه دانست. چه اینکه درباره چرایی احتیاج به خلیفه، بیانی را مطرح نمودند که گویای همین نظریه است: احتیاج به وجود خلیفه از جانب خدا نیست بلکه از طرف انسان است؛ زیرا او در پذیرش فیض الهی بدون واسطه ناتوان می باشد. (کنز الدقائق، ج۱، ص۳۲۱).

همچنین فقیه بزرگ مرحوم آیت الله حاج آقامرتضی حائری نیز در یک سخنرانی به همین نکته تصریح نمودند.



۳: برداشت بسیاری از عالمان اهل تسنن

از باب مثال، ابن‌کثیر، مفسر مشهور اهل‌تسنن، ابتدا از طبری نقل می‌کند که خلیفه خداوند، آدم (ع) و هر کسی است که در زمین به عدالت قضاوت نماید؛ سپس تصریح می‌کند که این آیه، دلیلی اساسی برای لزوم نصب خلیفه توسط خداوند است و انتخابی نیست. (تفسیر القرآن العظیم، ج‌۱، ص۱۲۶).



نتیجه گیری

بر اساس آنچه در توضیح نظریه سوم گفته شد، امروزه تنها مصداق خلیفه الهی بر زمین، وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج) می باشد. رئیس المحدثین مرحوم شیخ صدوق که او را نیز باید از مدافعان نظریه سوم دانست، در تطبیق آیه فوق بر وجود مقدس امام زمان (عج) نوشته است:

ـ خداوند جز افراد پاک باطن را خلیفه نمی‌کند؛ چون اگر شخص آلوده‌ای را به عنوان خلیفه برگزیند، به مخلوقات خود خیـ*ـانت کرده است. اگر دلّالی، حمّال خائنی را برای تاجری بفرستد تا کالایی را برای او ببرد و آن حمّال در کالا خیـ*ـانت کند، دلّال هم خائن خواهد بود.

ـ در ‌آیه «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»، دلیل محکمی بر غیبت امام (ع) وجود دارد و آن اینکه: چون منظور خداوند از: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» این بود که ملائکه بایستی عقیده‌مند به طاعت آن خلیفه باشند. ملائکه نیز طاعت وی را در دل گرفتند و مشتاق وی شدند به جز شیطان. (کمال الدین، ج۱، ص۱۱).



نکته دیگری که می توان به فرمایش ایشان افزود، دلالت «جاعل» بر استمرار جعل خلیفه از سوی خداوند است. زیرا در ادبیات عرب گفته شده هرگاه اسم فاعل بدون الف و لام بیاید، دلالت بر استمرار و پایداری دارد. (ر. ش: التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۳۰۰). لذا معنای آیه شریفه چنین می شود: «من به طور مستمر، در روی زمین خلیفه و جانشین قرار می‌دهم». آری، خداوند از زمان خلقت آدم تا قیامت، این سنت خود را ادامه داده و زمین را خالی از جانشین و خلیفه نمی گذارد.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
حضور قلب در نماز


حوزه/ یکی از راه های به دست آوردن حضور قلب در نماز این است که فکر کنیم در برابر چه کسی ایستاده ایم و سخن می گوییم. هر قدر انسان این معنا را بیشتر مورد توجه قرار دهد، خشوع و خضوع و توجهش در نماز، بیشتر خواهد شد.



خبرگزاری حوزه،| حقیقت و روح نماز، دو جنبه دارد: یکی اخلاص و دیگری حضور قلب؛ در این نوشتار اندکی درباره حضور قلب در نماز، سخن می گوییم.
برای نزدیک شدن به روح نماز و بهره مند شدن از حقیقت آن، باید به نکاتی توجه کرد:
نکته اول، حالت توجه: گاهی در هنگام نماز، توجه ما آن چنان ضعیف است که اگر انسان مثلا در رکعت سوم بازگردد و بخواهد به یاد آورد که تشهد رکعت دومش را چگونه خوانده به خاطر می آورد. این همان نمازی است که روح ندارد و تعالی ایجاد می کند.
حالت توجه، ما را نهیب می زند که توجه کنیم برای چه این جا ایستاده ایم و می خواهیم چه بکنیم. حتی جلوتر از آن، از همان اولین کلمه و جمله ای که شروع به اذان و اقامه می کنیم، توجه داشته باشیم که این جملات برای چیست؟ حتی برای به دست آوردن حضور قلب، باید قبل از شروع نماز و هنگام وضو گرفتن، متوجه باشیم که می خواهیم به درگاه چه کسی حاضر شویم. یکی از دوستان و نزدیکان مرحوم حاج میرزا جواد ملکی تبریزی می گوید:
آن بزرگوار شبها که به پا می خاست، ابتدا در بسـ*ـترش مدتی، گریه می کرد، سپس بیرون می آمد و نگاه به آسمان می کرد و آیة فإن فی خلق السموات والأرض واختلاف اللیل والنهار لآیات لأولی الألبابه را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می کرد و پس از تطهیر نیز کنار حوض مدتی پیش از وضو می نشست و می گریست.
خلاصه از هنگام بیدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز، چند نقطه می نشست و بر می خاست و گریه می کرد و چون به محل نمازش می رسید، دیگر حالش قابل وصف نبود.
آری، ای عزیزان حالت توجه، باید از قبل از ورود به نماز و قبل از اذان و اقامه و گفتن تکبیرة الإحرام، آغاز شود. علمای ربانی و انسانها صالح این گونه بودند. اگر ما نمی توانیم همانند آنان شویم لااقل این سرگذشت ها باید ما را تا حدودی به آنان - نزدیک سازد.
نکته دوم - دقت در معنای اذکار: نکته دوم برای ایجاد حضور قلب در نماز این است که هر جمله و ذکری را که می گوییم به معنا و مفاد آن، توجه داشته باشیم. اگر در یک نماز موفق به این کار نشدیم، در نماز بعدی حتما سعی کنیم که این کار را انجام دهیم. باید بکوشیم قبل از ادای هر جمله ای، ابتدا معنای آن را در ذهن حاضر کنیم و سپس آن
جمله را ادا کنیم؛ مثلا اگر می خواهیم و الحمدلله رب العالمین بگوییم ابتدا این مفهوم که «ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است» را در ذهن حاضر کنیم و سپس آن را قرائت کنیم.
نکته سوم - تناسب باور قلبی با الفاظ نماز: باید آنچه در نماز به زبان می آوریم و قرائت می کنیم با قلب و حال ما یکی باشد؛ مثلا اگر در نماز میگوییم: «إیاک نعبد وإیاک...» باید حالمان نیز به گونه ای باشد که واقعا جز از خدا از هیچ کس دیگری یاری نخواهیم و امید و اعتمادمان به کسی جز او نباشد.
نکته چهارم - آخرین نماز: اگر انسان این احساس را داشته باشد که این آخرین باری است که در پیشگاه الهی می ایستد و رکوع و سجده می کند، قطعا طوری دیگر نماز خواهد خواند. پیامبر گرامی اسلام در ضمن نصایحی به یکی از اصحاب به نام ابوایوب خالد بن زید» فرمود: فضلها صلاة مودع؛ یعنی به هنگام نماز، طوری باش که گویا این آخرین نمازی است که می خوانی.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
نکته پنجم - توجه به عظمت الهی: یکی از راه های به دست آوردن حضور قلب در نماز این است که فکر کنیم در برابر چه کسی ایستاده ایم و سخن می گوییم. هر قدر انسان این معنا را بیشتر مورد توجه قرار دهد، خشوع و خضوع و توجهش در نماز، بیشتر خواهد شد. انسان باید توجه کند که در نماز با کسی سخن می گوید که از باطن او آگاه است و کوچکترین خطورات ذهنی و قلبی اش از او مخفی نیست.

پیامبر اکرم تا به ابوذر می فرماید: اگر خودت را در این حد نمی یابی که با خدایی که می بینی حرف بزنی، دست کم این حال را داشته باش که باور داری در حین عبادت، خداوند تو را می بیند و شاهد و ناظر توست: «فإن لم تکن تراه فإنه یراک».

نمونه هایی از این حضور قلب را در نحوه عبادت پیشوایان معصوم طلا و اولیای خدا، تاریخ ثبت کرده است، نمونه هایی را نقل می کنیم:

…در جنگ صفین، تیری به پای امیر مؤمنان علی(ع) اصابت کرد، هر چه کردند نتوانستند آن را خارج کنند، زیرا بسیار درد داشت.

جریان را خدمت امام حسن(ع) عرض کردند، فرمود: صبر کنید تا پدرم به نماز خواندن مشغول شود، زیرا در آن حال چنان از خود بی خود می شود که به هیچ چیز توجه نمی کند... در آن حال، تیر را خارج کردند. بعد از نماز علی(ع) متوجه شد، خون از پای مقدسش جاری است. پرسید: چه شده؟ عرض کردند: تیر را در حال نماز از پای شما بیرون کشیدیم. ۲. ابوحمزه ثمالی می گوید: حضرت زین العابدین را در حال نماز دیدم که ردای مبارک از دوشش افتاد. ردا را به دوش نیفکند تا نمازش تمام شد. پرسیدم: چرا در حال نماز ردا را دست نکردید؟ فرمود: وای بر تو، میدانی در مقابل چه کسی ایستاده بودم؟ از نماز، بنده قبول نمی شود مگر آن مقدار که حضور قلب و اقبال داشته عرض کردم: پس در این صورت ما با نمازهایی که داریم هلاک شده ایم، فرمود: نه، خداوند آن را به نماز نافله ای که می خوانید، جبران می کند.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
چرا به خاطر دیگران باید به بلا دچار شویم؟


حوزه/ افرادی که به وظیفه خودشان عمل کردند، ولی آثار اعمال دیگران دامن‌گیرشان شد، چه گناهی کرده‌اند که باید متضرر شوند و به این شرور مبتلا گردند؟ و آیا این شرور و مشکلات و نواقصی که بـ*ـو*سیله نافرمانی عده‌ای دامن‌گیر بقیه افراد جامعه می‌شود، قابل جبران هست یا نه؟



به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی پس از شیوع ویروس کرونا در کشور طی سه جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ به موضوع «شرور و بلایا» پرداخت که فیلم سخنان این استاد برجسته حوزه در ۱۵ قسمت در حوزه نیوز منتشر شده و در حال حاضر متن سخنان ایشان را در شماره های گوناگون تقدیم نگاه شما خواهیم کرد.

- پرسش و پاسخ

پرسش ۵:
بنابر آنچه گفته شد، احکام تشریعی خدای متعال برای این است که مردم راه درست را تشخیص دهند و به وظایفشان عمل کنند تا به مصالح واقعی دست پیدا کنند، اما همه افراد از این دستورات پیروی نمی کنند و همیشه در طول تاریخ چنین بوده که اکثر مردم از قوانین و احکام الهی سرپیچی و نافرمانی می‌کردند و به آنها عمل نمی‌کردند و در اثر عصیان به آفاتی مبتلا می‌شدند و حتی مشکلاتی برای دیگران هم به بار می‌آوردند. سؤالی که در این زمینه مطرح می‌شود این است که افرادی که به وظیفه خودشان عمل کردند، ولی آثار اعمال دیگران دامن‌گیرشان شد، چه گناهی کرده‌اند که باید متضرر شوند و به این شرور مبتلا گردند؟ و آیا این شرور و مشکلات و نواقصی که بـ*ـو*سیله نافرمانی عده‌ای دامن‌گیر بقیه افراد جامعه می‌شود، قابل جبران هست یا نه؟

پاسخ استاد:
آثار سوئی که بر گنـ*ـاه و تمرد و طغیان مترتب می‌شود چند نوع است:
یکی آنکه ارتکاب گنـ*ـاه، شخص را مستعدّ تکرار آن گنـ*ـاه می‌کند و حتی زمینه را برای ارتکاب گناهان بزرگ‌تر فراهم می‌کند تا آنجا که ممکن است موجب عاقبت شرّ و ابتلا به شک و شبهه در دین و سپس منجر به کفر و الحاد گردد و از سعادت ابدی بکلّی محروم شود. «ثُمَّ کانَ عَقِبَةَ الَّذِینَ أَسٰئُوا السوأَیٰ أَن کذَّبُوا بِئَایَتِ اللَّهِ وَ کانُوا بهَا یَستَهْزِءُونَ»؛ آنگاه عاقبت کسانی که مرتکب اعمال ناشایست شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند. این شرور، لازمه طبیعی رفتار خود شخص است و می‌تواند به عذاب ابدی منتهی شود، و چنانکه قبلا اشاره شد لازمه انتخاب‌گری انسان است.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوم اینکه گناهی موجب ضرر مادی به دیگران شود، مانند غصب اموال و قتل نفوس. در این موارد، اولا خدای متعال برای کسی که مورد ظلم قرار گرفته، حق دفاع و قصاص قائل شده است تا ضرر وارد شده را جبران کند، و اگر موفق نشد که حقش را بگیرد، خدای متعال از فضل و کرم خودش آن را در دنیا یا آخرت جبران می‌کند. ثانیاً، همین ظلم زمینه تکامل جدیدی را برای شخص مظلوم فراهم می‌کند که قبلاً فراهم نبود، یعنی موضوع جدیدی برای تکالیف تازه و امتحانات و انتخاب‌های دیگر پدید می‌آورد: آیا از حقش دفاع می کند یا نه؟ آیا به زبان خوش نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر می‌کند یا نه؟ آیا درصدد انتقام‌گیری از ظالم برمی‌آید یا نه؟ آیا آبرویش را می‌ریزد یا نه؟ و سایر تکالیفی که زمینه رشد بعدی را برای شخص مظلوم فراهم می‌کند.



فرض سوم این است که گنـ*ـاه شخصی موجب ضررهای معنوی و محرومیت از ثواب‌های اخروی دیگران شود، یعنی رفتار کسی موجب ضعف اعتقادات دینی و فسادهای اخلاقی و رفتاری دیگران شود. و روشن است که چنین گناهانی زمینه امتحان و انتخاب را برای افراد و گروه‌ها و قشرهایی از جامعه فراهم می‌کند، و یکی از ابعاد شروری است که بالتبع یا بالعرض در نظام احسن منظور می‌شود و مسائل گوناگونی را در پی خواهد داشت که قبلاً به بعضی از آنها اشاره شد، از جمله آنکه زمینه آزمایش‌های فراوانی برای گمراه‌شدگان و دیگران فراهم می‌شود و ابواب وسیعی از رحمت الهی را می‌گشاید و آثار گوناگونی برحسب مراتب اختیارشان به بار می‌آورد، و هیچ امر غیر اختیاری، موجب مؤاخذه و مجازات نخواهد شد.



پرسش ۶:

نکته محوری که از بحث‌های گذشته مورد تأکید قرار گرفت این بود که حکمت عمومی انواع و اقسام شرور و بلاهایی که در این عالم تحقق پیدا می‌کند، این است که در واقع، زمینه‌ای برای انتخاب انسان و تکامل و تعالی اختیاری او فراهم کند. با توجه به این نکته این سؤال مطرح می‌شود که آیا ممکن است بعضی از این شرور لااقل برای برخی از افراد یک نوع عذاب و مجازات باشد؟ و آیا ممکن است یک جریان برای بعضی نعمت، و برای بعضی دیگر عذاب، و برای دسته دیگری صرفاً وسیله آزمایش باشد؟ مثلاً، این بیماری که امروزه شایع و همه‌گیر شده، آیا ممکن است برای افرادی یا جوامعی وسیله تکامل و خیر و کسب فضائلی اخلاقی، مثل خدمت به دیگران و ایثار و انواع و اقسام فداکاری‌ها باشد، مانند کارهایی که پرستارها و دکترها می کنند که جانشان را به خطر می‌اندازند و به مداوای بیماران می‌پردازند، و برای یک عدّه، نتیجه گناهانشان باشد یا عذابی باشد که خدای متعال بر آنها نازل کرده تا مایه تنبّهشان باشد، یا موجب جبران و تکفیر سیّئاتشان گردد، ‌ یا یک نوع عذاب ناشی از خشم و قهر الهی باشد.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
پاسخ استاد:

قبلاً گفته شد که شروری که در این عالم اتفاق می افتد گاهی ابتدایی است و گاهی به دنبال رفتار دیگری است؛ آن رفتار هم گاهی رفتار خود فرد است و گاهی رفتار دیگران است، و هر کدام از آنها مصالح خاص خودش را دارد.

ما انسانها معمولاً کاری را که انجام می‌دهیم برای رسیدن به هدف خاصی است، و ممکن است منافع دیگری هم داشته باشد که اصلاً به آنها توجه نداریم، یعنی کار را معمولاً برای یک هدف انجام می‌دهیم، و خیال می‌کنیم کارهای خدا هم همین گونه است، در صورتی که کار خدا این گونه نیست، و هر نوع اثری که هر پدیده‌ای در حال یا آینده برای فرد یا گروه دیگری ممکن است داشته باشد همه اینها منظور است، چیزی از علم خدا غایب نیست و خدای متعال هر خیری را می‌خواهد و اگر شرور بالتبعی هم بوده باشد، بالعرض و بالتبع متعلق اراده او خواهد بود.

بنابراین ممکن است اولاً یک پدیده برای کسی یا گروهی فقط امتحان باشد، مثل شرّ ابتدایی که زمینه انتخاب را فراهم می‌کند: «لِیَبْلُوَکُمْ أیُّکُمْ أحْسَنُ عَمَلاً»، و در عین حال، همین کار برای کسانی می‌تواند وسیله تنبیه و گوش‌مالی باشد تا هوشیار و بیدار شوند، و نیز ممکن است برای کسانی موجب تخفیف عذاب و تکفیر سیّئات و تطهیر از آلودگی‌های گناهان باشد. حتی در روایات داریم که گاهی خدای متعال، جان مؤمنی را سخت می‌گیرد تا موجب تطهیر و آمرزش او شود و پاک از دنیا برود.



پس کارهای خدا می‌تواند چند علت مختلف داشته باشد. جالب این است که بسیاری از آیات اشاره به هدف‌های متعدد دارد، می‌گوید: ما این کار را انجام می‌دهیم تا چنین شود و چنین شود و چنین شود، و گاهی معطوفٌ علیه را حذف می‌کند و می‌فرماید: وَلَعَلّ ...، یعنی لِعِلَلٍ و مِن جُمْلَتِها کذا.



پرسش ۷:

سؤال: سؤال قبلی ما راجع به این بود که یک پدیده ممکن است برای افراد و گروه‌های مختلف خیر باشد یا شرّ، و موجب لـ*ـذت باشد یا رنج. آخرین سؤال این است که آیا ممکن است یک پدیده خاص برای یک نفر، هم موجب لـ*ـذت و هم موجب رنج باشد یا نه؟


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
پاسخ استاد:

این یک مسئله عمیق و قابل توجهی است و جا دارد که در اطرافش بحث‌های گسترده‌ای انجام بگیرد. باید به این حقیقت روان شناختی توجه کرد که انسان‌ها از لحاظ رشد انسانی مراتب مختلفی دارند.

همه ما می‌دانیم که انسان در ابتدای پیدایش خود، چندان فرقی با حیوان ندارد و معمولاً از یک امر ملایم با بدن لـ*ـذت می‌برد و از امر ناملایم ناراحت می‌شود، و چیزی را که موجب لـ*ـذت محسوس زودگذر باشد «خیر» می‌داند، و امر دردناک و رنج‌آور را «شرّ» می‌شمارد. ولی وقتی رشد می‌کند، گویا لایه دیگری در روح او بوجود می‌آید که فراتر از سطح پیشین است. بچه وقتی بزرگ می‌شود کم کم چیزی به نام احترام و آبرو را درک می‌کند و به آن دل می‌بندد. بچه‌هایی که نزدیک سن بلوغ می‌رسند، می‌خواهند نزد دیگران محترم باشند و آبرویشان محفوظ باشد، اگر اشتباهی کردند کسی دیگر نفهمد، اگر نقصی دارند دیگران متوجه نشوند، و اگر در اثر فقر خانواده کمبودهایی دارند و حتی گرسنگی می‌کشند نزد دیگران ابراز نیاز نکنند.

چنین کسی اگر احساس گرسنگی کند طبعاً ناراحت می‌شود، همچنانکه هر حیوانی از گرسنگی ناراحت می‌شود، اما یک احساسی فوق احساس گرسنگی دارد که می‌گوید، من نباید بگذارم نیاز خودم را دیگران بفهمند و با اینکه گرسنه است اظهار گرسنگی نمی‌کند و چنین وانمود می کند که سیر است و نیازی به غذا خوردن ندارد، برای اینکه آبرویش حفظ شود. و از این گونه مثال‌ها فراوان است. این وضعْ نشانه آن است که روح او یک ظرفیت طولی بیشتری پیدا کرده و رشد یافته است. روان‌شناسان تا حدودی این مراحل رشد را شناسایی و بیان کرده‌اند، با اختلافاتی که در بیاناتشان هست.

و اما از نظر دینی، مطلب بسی فراتر است و گاهی ممکن است که انسانی در یک لحظه نسبت به یک پدیده، چند نوع احساس مختلف داشته باشد. فرض بفرمایید مثلاً کسی طفل فقیر مریضی را می‌بیند که از گرسنگی یا بیماری در حال جان دادن است و نمی‌تواند کاری برای او انجام دهد؛ دلش می سوزد و اشکش جاری می‌شود، و در همین حال توجه پیدا می‌کند به اینکه این احساس دل‌سوزی و هم‌دردی یک کمال انسانی است و از داشتن چنین کمالی خوشحال می‌شود و در یک سطحی از روحش لـ*ـذت می‌برد.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا