خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
رسیدن به این حالات دست خود انسان نیست، بلکه خدادادی است. یعنی خداوند باید به انسان لطف کند و او را به این مقام‌ها برساند، ولی تحصیل مقدمات و زمینه‌سازی به دست خود انسان است. مثلاً رسیدن به حضور قلب در نماز دست کسی نیست و خدا باید عنایت کند، اما انسان باید زمینۀ آن ‌را فراهم کند. رعایت ‌آداب ظاهری نماز و کنترل فکر و ذهن، از جمله راهکارهای زمینه‌ساز برای درک حضور قلب است. آدمی باید ذهنش را کنترل کند تا در نماز بماند و خیال‌پردازی نکند، دلش را حین نماز، از غیر خدا خالی کند تا کم‌کم حضور قلب تحصیل شود. دستیابی به مراتب والای خلوص نیز چنین است. انسان باید با خداوند متعال ارتباط عاطفی داشته باشد و رفتار او صادقانه و خالصانه باشد، تا خداوند متعال او را به مقام خلوص و مراتب برتر آن برساند و وی را از ریا و خودنمایی دور سازد.



در بحث کنونی نیز باید بگوییم رسیدن به مقام شکر، مقام ذکر و کسب محبت الهی دست خداوند متعال است، اما زمینه‌سازی آن دست خود انسان است و او باید با عمل خویش رضای حق تعالی را کسب کند تا خدا او را به این مقام‌ها برساند. مقام‌هایی که هریک از دنیا و آنچه در دنیاست، ارزشمندتر است. اگر کسی به مقام تسلیم و رضا دست یابد و به جایگاهی برسد که خداوند منّان صددرصد از او راضی گردد، به مقام‌های بلندی نظیر مقام شکر و مقام ذکر می‌رسد و دلش از حبّ خداوند پر می‌شود. درک این حالات روحانی و عرفانی بسیار مشکل است، اما اگر انسان اراده کند و برای رسیدن به آن تلاش نماید، حتماموفق خواهد شد و خداوند نیز دست او را می‌گیرد و به وی کمک می‌نماید. به ویژه طلبه‌ها، روحانیون و اساتید وافرادی که سرمشق دیگران هستند، باید با عمل صالح و نیکو و با تحصیل رضایت الهی به این‌گونه مقام‌ها برسند و سبب صعود معنوی دیگران نیز بشوند.



تحصیل محبّت خداوند تعالی برکات بی‌نظیر و بی‌شماری دارد. از جمله در روایت معراجیّه، در ادامۀ جملاتی که در این جلسه شرح داده شد، می‌فرماید:

«فَإِذَا أَحَبَّنِی أَحْبَبْتُهُ وَ أَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی فَلَا أُخْفِی عَلَیْهِ خَاصَّةَ خَلْقِی» ‌[۱۴]



کسی که خدارا دوست داشته باشد، خداوند متعال نیز به او محبّت می‌ورزد و او را دوست دارد. آنگاه می‌فرماید: چشم دل به او می‌دهم و می‌تواند به مقام جلال و کبریایی من بنگرد. به عبارت دیگر چنین کسی می‌تواند خداوند را ببیند و ذات کبریایی او را به نظاره بنشیند. فطرت او بیدار می‌شود و نظیر آدم تشنه که تشنگی و سیراب ‌شدن را می‌یابد، او هم خداوند را خواهد یافت. وقتی چنین شد خداوند قدرت انسان‌ شناسی به او عطا می‌فرمایلا أخْفِی عَلَیْهِ خاصَّةَ خَلْقِی»



در اثر رعایت صداقت و اخلاص با خداوند، محبّت خدا را کسب می‌کند. خدا نیز به وی محبّت می‌ورزد و چشم بصیرت او را باز می‌کند و علاوه بر دیدن خدا و شناخت معنویّات، بندگان خاصّ خدا را هم می‌بیند و می‌شناسد. حضرت موسی «سلام‌الله‌علیه» به چنین مرتبه‌ای دست یافت و بندۀ خاصّ خداوند، یعنی حضرت خضر را شناخت و او را پیدا کرد. آدم شناس شد و معلّم حقیقی که قرار بود از طرف خداوند سبحان او را تعلیم دهد و تربیت کند، یافت و به دنبال او رفت.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
در زمان حاضر نیز اگر کسی به این روایت عمل کند، کم به جایگاهی می‌رسد که خداوند سبحان بندگان خاصّ خود را به او نشان می‌دهد.

مهم‌تر از همه، می‌تواند حضرت ولیّ‌عصر «عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» را بشناسد، ایشان را بیابد و خدمت آن حضرت تشرف پیدا کند. کسانی که توفیق تشرف داشته‌اند از همین راه به این توفیق دست یافته‌اند. با کسب رضایت الهی و طی مراتب محبّت خداوند، آدم شناس شده‌اند و امام خویش را یافته‌اند. به تعبیر دیگر اگر کسی خودش آدم شود، بندگان خاص خدا و آدم‌های حقیقی را به او نشان می‌دهند، می‌تواند معلم اخلاق خاص و رفیق خاص پیدا کند. می‌تواند با خواص بندگان خدا تماس داشته باشد و بالاتر از آن می‌تواند تشرف داشته باشد.



این روایت و جملاتی از آن که در این جلسه بیان شد، بسیار پرمحتوا و امیدوار کننده است. در واقع راه ارتباط با خواص الهی در آن نمایان شده‌است. عجیب است که خداوند سبحان چه جلالتی و چه کرامتی برای بندگان قائل شده، ولی بسیاری از افراد خودشان را گم کرده‌اند، راه را اشتباه می‌روند و به جای اینکه این مقام‌های والا را درک کنند، به بیراهه می‌روند. باید از خداوند بخواهیم دست‌کم توفیق توجه به این مطالب را به ما عنایت فرماید تا کم‌کم لیاقت پیمودن این راه تا رسیدن به راه مستقیم را بیابیم.



پی نوشت ها:

[۱]. بحار الأنوار، ج‌۷۴، ص ۲۸؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۲۰۴.

[۲] . سبأ، ۶۴: «و اندکی از بندگان من سپاس گزارند».

[۳] . ر. ک: دراساتٌ فی‌الاخلاق، ج۳، ص۲۳۱-۲۱۹؛ دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص۳۶-۱۹.

[۴] . الکافی، ج‌۲، ص ۹۵.

[۵]. شرح أصول الکافی(صدرا)، ج۱، ص۳۴۴.

[۶]. آل عمران، ۱۹۱: «کسانی که ایستاده، نشسته و به پهلو- در همه حال- به یاد خدا هستند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشتند- و می‌گویند- پروردگارا! این‌ها را بی هوده نیافریده‌ای. تو پاک و منزه ای. لذا ما را از عذاب آتش در امان بدار».

[۷]. الأحزاب، ۴۱و۴۲: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار. و صبح و شام او را به پاکی بستایید.»

[۸]. الکافی، ج‌۲، ص ۸۰.

[۹]. بحارالأنوار، ج ۵۵، ص ۳۹.

[۱۰]. یوسف، ۳۰: «و [دسته‌ای از] زنان در شهر گفتند: زن عزیز از غلام خود، کام خواسته و سخت خاطرخواه او شده است. به راستی ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم.»

[۱۱]. تفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۵۷.

[۱۲]. اقبال الأعمال، ج ۲، ص ۷۰۹.

[۱۳]. یوسف، ۳۳: پروردگارا زندان را بیشتر از آن چیزی که مرا به آن فرا می‌خوانند دوست می‌دارم.

[۱۴]. بحار الأنوار، ج‌۷۴، ص ۲۸؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۲۰۴.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلیل ماندگاری کتاب "مفاتیح الجنان"


حوزه/ محدّث عالیقدر مرحوم شیخ عباس قمی «رحمت‌الله‌علیه» صاحب کتاب شریف «مفاتیح‌الجنان» می‌فرماید: من ابتدا یک دوره به مفاتیح عمل کردم، سپس اجازۀ انتشار آن را دادم.



به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

- حدیث سی‌ و سوّم: دو عامل پرواز مستقیم به بهشت
جلسۀ اوّل: حیا از خداوند در خلوت

بِسْمِ‌ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‌
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‌ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
روایتی در برخی از کتب روایی نقل شده [۱] که از نظر اخلاقی بسیار آموزنده است. شهید دوّم «رحمت‌الله‌علیه» این روایت را در کتاب «مسکّن الفؤاد» آورده است. [۲] علّامه مجلسی «رحمت‌الله‌علیه» نیز در کتاب شریف بحارالانوار آن را نقل می‌کند. طبق آن حدیث، پیامبر گرامی «صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرموده‌اند:

«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَنْبَتَ اللَّهُ تَعَالَی لِطَائِفَةٍ مِنْ أُمَّتِی أَجْنِحَةً فَیَطِیرُونَ‌ مِنْ قُبُورِهِمْ إِلَی الْجِنَانِ یَسْرَحُونَ فِیهَا وَ یَتَنَعَّمُونَ کَیْفَ شَاءُوا فَتَقُولُ لَهُمُ الْمَلَائِکَةُ هَلْ رَأَیْتُمُ الْحِسَابَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا حِسَاباً فَیَقُولُونَ هَلْ جُزْتُمُ الصِّرَاطَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا صِرَاطاً فَیَقُولُونَ هَلْ رَأَیْتُمْ جَهَنَّمَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا شَیْئاً فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ مِنْ أُمَّةِ مَنْ أَنْتُمْ فَیَقُولُونَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص فَیَقُولُونَ نَشَدْنَاکُمُ اللَّهَ حَدِّثُونَا مَا کَانَتْ أَعْمَالُکُمْ فِی الدُّنْیَا فَیَقُولُونَ خَصْلَتَانِ کَانَتَا فِینَا فَبَلَّغَنَا اللَّهُ هَذِهِ الدَّرَجَةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ فَیَقُولُونَ وَ مَا هُمَا فَیَقُولُونَ کُنَّا إِذَا خَلَوْنَا نَسْتَحِی أَنْ نَعْصِیَهُ وَ نَرْضَی بِالْیَسِیرِ مِمَّا قُسِمَ لَنَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ حَقٌّ لَکُمْ هَذَا» [۳]؛ وقتی قیامت می‌شود، خداوند متعال به طائفه‌ای از امّت من، دو بال عطا می‌فرماید و به‌وسیلۀ آن دو بال، به سرعت، از قبرهای خود به سوی بهشت پرواز می‌کنند. در بهشت جای می‌گیرند و هر نعمتی که بخواهند، برخوردار می‌گردند.

ملائکه از آنها سؤال می‌کنند که شما محاسبۀ اعمال و صراط و جهنّم را دیدید؟ یعنی مواقف قیامت را چگونه گذراندید که به بهشت رسیدید؟ آنان پاسخ می‌دهند: ما چیزی ندیدیم. منظور اینکه از ما حسابی نخواستند و بدون بازجویی آمدیم.
ملائکه می‌گویند: شما چه طایفه‌ای هستید؟ از امت کدام پیغمبرید؟ آنها پاسخ می‌دهند: ما از امت محمد «صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» هستیم. ملائکه می‌پرسند: در دنیا چه کردید که به این مقام رسیدید؟

آنها می‌گویند: ما دو خصلت داشتیم و خداوند به فضل و رحمت خود، ما را به این مرتبه رسانید. خصلت اوّل اینکه: ما در خلوت، مرتکب گنـ*ـاه نمی‌شدیم، یعنی خلوت و جلوت برای ما تفاوت نداشت و همان‌طور که در بین مردم مراقب بودیم معصیت نکنیم، در خلوت و در نهان نیز گنـ*ـاه نمی‌کردیم.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوم: توانسته بودیم مقام تسلیم و رضا به دست آوریم؛ یعنی به آنچه قسمت ما شده بود، راضی بودیم.



ملائکه به آنها می‌گویند: حق شماست که به چنین مقامی دست یافته‌اید.



از این روایت شریف استفاده می‌شود که دو عامل یاد شده، یعنی «اجتناب از گنـ*ـاه، در خلوت» و نیز «تسلیم و رضا» سبب ورود مستقیم انسان به بهشت، آن هم بدون محاسبه است.



از عبارت: «یَتَنَعَّمُونَ کَیْفَ شَاءُوا» نیز برداشت می‌شود که از درجات و مراتب بهشت بهره‌مند می‌گردند، امّا هرکسی با این دو بال، مستقیم به مرتبه‌ای از بهشت که جایگاه اوست و برای او تعبیه شده، می‌رسد. بهشت سه مرتبۀ کلی دارد که عبارتند از: بهشت عوام، بهشت خواص و بهشت اخصّ‌الخواص؛ بهشت عمومی برای عموم مردم است، در بهشت عدن خواص را راه می‌دهند و بهشت رضوان، جایگاه اخصّ‌الخواص است.

قرآن کریم جایگاه متّقین حقیقی را نزد خداوند متعال می‌داند: «إِنَّ الْمتّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر» [۴]

یعنی کسانی که حقیقت تقوا را درک کرده‌اند، در بهشت به مقام‌ عنداللّهی‌ که بالاترین مقام است، خواهند رسید و از قبر خود به‌طور مستقیم، به آن مقام و جایگاه دست می‌یابند.



معنای جملۀ اوّل آنها، این است که همه‌جا محضر خداست، ما در محضر خداییم، ادب حضور باید رعایت شود. همان که امام خمینی «قدّس‌سرّه» بارها می‌گفتند: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید».



گنـ*ـاه، خطرات و خسارات فراوانی برای انسان دارد. گنـ*ـاه، روح و بعد ملکوتی انسان را می‌کُشد و دل را سیاه می‌کند. گنـ*ـاه چشم، گنـ*ـاه زبان و سایر اعضای بدن و نیز ظلم و حقّ‌النّاس، روح آدمی را می‌میراند و کارکرد آن را نابود می‌سازد.



امام صادق «سلام‌الله‌علیه» در روایتی می‌فرمایند: اگر کسی گنـ*ـاه کند، یک نقطۀ سیاه در دلش پیدا می‌شود. سپس اگر توبه کند، آن گنـ*ـاه و آن نقطه پاک می‌شود؛ امّا اگر مرتکب گنـ*ـاه دوم شود، نقطۀ سیاه بیشتر می‌شود و رفته رفته در اثر گنـ*ـاه روی گنـ*ـاه، همۀ دل او سیاه خواهد شد. سپس امام صادق «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: چنین شخصی دیگر رستگار نمی‌شود: «فلَا یُفْلِحُ‌ بَعْدَهَا أَبَداً» [۵] .



کسی که گنـ*ـاه خود را تکرار و به آن عادت کند، مانند اتومبیلی که ترمزش بریده، با شتاب فراوان در سراشیبی گنـ*ـاه واقع می‌شود و نجات و بازگشت وی بسیار مشکل است.



امام صادق «سلام‌الله‌علیه» در روایت دیگری از قول پدر بزرگوار خویش، امام باقر «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: مهم‌ترین عامل برای فساد دل، گنـ*ـاه است؛ چراکه گنـ*ـاه، قلب انسان را وارونه می‌کند: «مَا مِنْ شَیْ‌ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ‌ مِنْ خَطِیئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَیُوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّی تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیُصَیِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ» [۶] .


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
گنـ*ـاه، مفاسد و تبعات ناگوار فراوان دیگری نیز در دنیا و آخرت دارد که ذکر آن مربوط به بحث فعلی نیست. [۷] آنچه در شرح روایت این جلسه، موضوع بحث ماست، اجتناب از گنـ*ـاه و حیا از خداوند سبحان، در خلوت است. یعنی عامل مهمّ سعادت انسان و رسیدن مستقیم و بدون محاسبه به بهشت، آن است که آدمی در خلوت و جایی که هیچ کس جز خدا او را نمی‌بیند، از خدا حیا کرده، دست از معصیت بردارد. چنان‌که اهل بهشت به ملائکه می‌گویند: «کُنَّا إِذَا خَلَوْنَا نَسْتَحِی أَنْ نَعْصِیَهُ».



عمل به این نکته، در حالی که بسیار مشکل است، بسیار لازم است. حتی می‌توان گفت: کسی که ادب حضور را در محضر خداوند متعال مراعات نکند و به ویژه در خلوت و در نهانی، مرتکب گنـ*ـاه شود، به نفاق اخلاقی دچار شده است.



آشکار و نهان انسان باید از نظر اجتناب از گنـ*ـاه، یکسان باشد. یکی از علمای اخلاق می‌فرماید: انسان متّقی آن است که بتواند اعمال خویش را روی طبقی بر سر بگذارد و در بین مردم بگرداند. همه باید مراقب باشند که اعمال آنها در خلوت و جلوت متفاوت نباشد، یعنی منافق نباشند.



پیامبر اکرم «صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» به روایت امام صادق «سلام‌الله‌علیه» فرموده‌اند: «مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَی مَا فِی الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ» [۸]؛ اگر خشوع ظاهری از آنچه در دل می‌گذرد بیشتر باشد، نزد ما نفاق است.



نفاق انواعی دارد و یک نوع آن، همین تفاوت رفتار در نهان و آشکار است. اگر اجناس یک کاسب، زیر و رو داشته باشد و روی آن با جلوۀ بیشتری ظاهر گردد، عمل او منافقانه است. به همین ترتیب، کردار انسان هم باید زیر و رو نداشته باشد و در همۀ شرایط و در همۀ زمان‌ها و مکان‌ها، از حیث اجتناب از گنـ*ـاه یکسان باشد. امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» در توصیف ویژگی‌های مؤمنین می‌فرمایند: «أَعْمَالُهُ لَیْسَ فِیهَا غِشٌ‌ وَ لَا خَدِیعَةٌ» [۹]؛ اعمالشان بدون ‌غش و نیرنگ‌ است.



یکسان نبودن ظاهر و باطن اعمال انسان، تفاوت داشتن در نهان و آشکار و دوگانگی قول و عمل، نوعی غش نیز به‌حساب می‌آید. پیغمبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از کسی که غش در او باشد، سلب ایمان کرده‌اند: «أَلَا وَ مَنْ‌ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا» [۱۰].



گاهی اتفاق می‌افتد افراد مشهور و سرشناس و خواصّی نظیر اساتید و روحانیون، در بین مردم اعمالی نیکو دارند، امّا در خانه و نزد همسر و فرزندان، مرتکب گنـ*ـاه می‌شوند و ابهت خود را در نظر آنها می‌شکنند. این افراد که به نفاق اخلاقی مبتلا هستند، باید توجه داشته باشند که سرمشق همسر و فرزندان و الگوی اطرافیان خود هستند، مثلاهمسر یک طلبه، به امید پیشرفت معنوی و حرکت به سوی خدا، به خانۀ او آمده، فرزندانش انتظار عمل به اسلام و رفتار اخلاقی از او دارند؛ و اگر از او گنـ*ـاه یا عمل خلاف مروّت مشاهده کنند، دلسرد می‌شوند. از این گذشته، چون می‌بینند که ظاهر و باطن او یکسان نیست، او را مؤمن و با تقوا نمی‌دانند و در امور دینی و معنوی، به او تکیه نخواهند کرد.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
امام باقر «سلام‌الله‌علیه» فرمودند: «مَنْ کَانَ ظَاهِرُهُ‌ أَرْجَحَ‌ مِنْ‌ بَاطِنِهِ‌ خَفَّ مِیزَانُهُ» [۱۱]؛ کسی که ظاهر او از باطنش برتر باشد، ترازوی اعمالش سبک و کم ارزش است.



یکی از مظاهر صداقت و راستی، تطابق عمل با گفتار و نوشتار انسان است. انسان باید قبل از دیگران، خودش به آنچه می گوید یا می‌نویسد، عمل کند.

محدّث عالیقدر مرحوم شیخ عباس قمی «رحمت‌الله‌علیه» صاحب کتاب شریف «مفاتیح‌الجنان» می‌فرماید: من ابتدا یک دوره به مفاتیح عمل کردم، سپس اجازۀ انتشار آن را دادم.

آیت‌الله العظمی بروجردی «رحمت‌الله‌علیه» می‌فرمودند: شیخ طوسی «رحمت‌الله‌علیه» بعد از تألیف کتاب «مصباح‌المتهجد»، ابتدا خودش به آنچه در کتاب بود عمل کرد، بعد طبق قاعدۀ «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ» [۱۲] قبل از چاپ، خانوادۀ خود را وادار کرد یک دوره به آن عمل نمایند.



اگر خلوص، صداقت و صمیمیت در کار باشد، همه می‌توانند آثاری نظیر «مفاتیح» یا «مصباح المتهجد» از خود به یادگار بگذارند که سالیان سال مردم از آن کتاب‌ها استفاده کنند و به مستحبات آن عمل نمایند.



طلبه‌ای به یکی از علمای بزرگ گفته بود: مرا با یک جمله نصیحت کنید. ایشان فرموده بود: دروغ نگو، بعد توضیح داده بود: منظور من دروغ‌های بزرگ نیست، بلکه از دروغ‌های محاوره‌ای و عادی نیز بپرهیز.



یکی از دروغ‌های عادی که در بین مردم رایج است، همین تفاوت رفتار آنها در خلوت و جلوت است. وقتی ظاهر و باطن انسان تفاوت داشته باشد، هنگامی که در بین مردم، حقیقت باطنی خویش را پنهان کند و با رفتاری خلاف واقعیت وجودی‌اش، تظاهر نماید، رفتارش بر اساس دروغ و نفاق است.



مثلاً گاهی افراد سؤال می‌کنند که آیا اگر نماز ما در خانه و در مسجد تفاوت داشته باشد، باطل است؟ یعنی در خانه سرسری و بدون توجه نماز می‌خوانند و در مسجد و در بین مردم، سعی می‌کنند ادب ظاهری را مراعات کنند. معلوم است که این نماز، اگر از نظر فقهی باطل نباشد، از نظر اخلاقی نماز صادقانه نیست که موجب قبول خداوند متعال گردد. نقل است که یک نفر همیشه در صف اول نماز جماعت، به نماز می‌ایستاد. یک نوبت مجبور شد در صف دوم نماز بخواند و این موضوع روی نماز او تأثیر گذاشت. بعد فهمید نمازهای قبلی او به خاطر ایستادن در صف اول خوانده شده و مقبول درگاه الهی نبوده است.



در روایتی از قول امام صادق «سلام‌الله‌علیه» آمده است که خداوند متعال می‌فرماید: «أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ‌ فَمَنْ عَمِلَ لِی وَ لِغَیْرِی فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَهُ غَیْرِی» [۱۳].


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
خدای سبحان می‌فرماید من شریک خوبی هستم. هرکس در عملی، دیگری را با من شریک کند، من همۀ عمل را به شریک خود واگذار می‌کنم. گاهی انسان هفتاد سال عبادت کرده، ولی چون ریا و شرک خفی همراه آن بوده است، ناگهان در قیامت می‌بیند هیچ ندارد. گردویی با ظاهر خوب و درونی پوچ و بی‌مغز نصیب او شده است.



امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» فرمودند: انسان ریاکار، سه نشانه دارد: وقتی مردم را می‌بیند، فعّال می‌شود، در خلوت و تنهایی دست از عمل برمی‌دارد و در هر کاری، دوست دارد او را تحسین کنند. [۱۴]



این مطالب شوخی‌بردار نیست. رفتار انسان باید با یکرنگی و بدون دوگانگی باشد. همچنین همه باید با عمل نیکوی خویش، صداقت، صفا و یکرنگی را به دیگران نیز بیاموزند.

امام صادق «سلام‌الله‌علیه» می فرمایند: «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ».[۱۵]

اگر مبنای اعمال انسان صداقت و راستی باشد، فرزندان و اطرافیان او رفتار منافقانه نخواهند داشت. به قول سعدی: «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.»



پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در روایتی، هشدار داده و فرموده‌اند: «سَیَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ‌ فِیهِ‌ سَرَائِرُهُمْ‌ وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلَانِیَتُهُمْ»؛ زمانی فرا می‌رسد که ظاهر مردم نیکو و درونشان خبیث و آلوده است. سپس می‌فرمایند: آنان به عقاب خداوند گرفتار می‌شوند و مثل غرق شدگان دعا می‌کنند، امّا هرگز دعای آنها مستجاب نخواهد شد. [۱۶]



در واقع، دوگانگی ظاهر و باطن انسان، یکی از موانع استجابت دعا نیز به‌شمار می‌رود.



قرآن کریم در آیاتی، بر مراقبت انسان نسبت به رفتارش، چه در نهان و چه در آشکار، تأکید دارد. مثلاً در آیه‌ای می‌فرماید: «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری» [۱۷]؛ یعنی خداوند متعال اعمال انسان را می‌بیند.



در آیۀ دیگر، که آیۀ مهمی است، می‌فرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونََ» [۱۸]؛ هر کاری دوست دارید، انجام دهید، ولی بدانید که خداوند و رسولش و مؤمنان، یعنی اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» کردار شما را می‌بینند.



برخی از مفسرّین، حرف «سین» در عبارت «فسیری الله» را استقبالی گرفته و گفته‌اند: خداوند در آینده، یعنی در قیامت اعمال انسان‌ها را می‌بیند. امّا این مطلب فقط مربوط به آخرت نیست، بلکه در همین دنیا اعمال انسان در محضر خداوند متعال است.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
طبق این آیۀ شریفه، علاوه بر خداوند، پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و ائمۀ طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» نیز اعمال انسان را می‌بینند. به ویژه در زمان حاضر، ما در محضر مقدس حضرت ولّی عصر «ارواحنافداه» هستیم و در خلوت و جلوت باید مواظب اعمالمان باشیم که گنـ*ـاه و معصیت در آن نباشد و از هرگونه رفتار خلاف اخلاق و خلاف مروّت اجتناب کنیم.



دومین عاملی که سبب می‌شود اهل بهشت، صاحب بال شوند و به سوی جایگاه ابدی خود در بهشت پرواز کنند، «تسلیم و رضا» در برابر اوامر و مقدّرات الهی است.



پی نوشت های مبحث جلسه اول:

[۱]. مجموعه ورام، ج‌۱، ص۲۳۰.

[۲]. مسکن الفؤاد ص۸۴.

[۳]. بحارالأنوار، ج ۱۰۰، ص ۱۸.

[۴]. قمر، ۵۵- ۵۴: «در حقیقت، مردم پرهیزگار در میان باغ‌ها و نهرها، در قرارگاه صدق، نزد پادشاهی توانایند.»

[۵]. الکافی، ج ۲، ص ۲۷۱.

[۶]. الکافی، ج ‌۲، ص ۲۶۸.

[۷] . ر. ک: سیروسلوک؛ تقوا.

[۸]. الکافی، ج‌۲، ص۳۹۶.

[۹]. الکافی، ج‌۲، ص۲۳۰.

[۱۰]. وسائل الشیعة، ج ‌۱۷، ص ۲۸۳.

[۱۱] . من لا یحضره الفقیه، ج‌۴، ص۴۰۴.

[۱۲]. شعراء، ۲۱۴: «و خویشانِ نزدیکت را هشدار ده.»

[۱۳]. المحاسن، ج ۱، ص ۲۵۲.

[۱۴]. الکافی، ج‌۲، ص۲۹۵.

[۱۵]. کافی، ج ‌۲، ص ۷۶.

[۱۶]. الکافی، ج‌۲، ص۲۹۶.

[۱۷]. علق، ۱۴: «مگر ندانسته که خدا می‌بیند؟»

[۱۸]. توبه، ۱۰۵: «و بگو: [هر کاری می‌خواهید] بکنید، که خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست.»

-------------------------


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
- حدیث سی‌ و سوّم: دو عامل پرواز مستقیم به بهشت

جلسۀ دوم: رضایت به مقدّرات الهی



بِسْمِ‌ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‌

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‌ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»

بحث جلسۀ گذشته، به شرح روایتی از پیامبر گرامی «صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» اختصاص داشت که در آن می فرمایند:

«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَنْبَتَ اللَّهُ تَعَالَی لِطَائِفَةٍ مِنْ أُمَّتِی أَجْنِحَةً فَیَطِیرُونَ‌ مِنْ قُبُورِهِمْ إِلَی الْجِنَانِ یَسْرَحُونَ فِیهَا وَ یَتَنَعَّمُونَ کَیْفَ شَاءُوا فَتَقُولُ لَهُمُ الْمَلَائِکَةُ هَلْ رَأَیْتُمُ الْحِسَابَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا حِسَاباً فَیَقُولُونَ هَلْ جُزْتُمُ الصِّرَاطَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا صِرَاطاً فَیَقُولُونَ هَلْ رَأَیْتُمْ جَهَنَّمَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا شَیْئاً فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ مِنْ أُمَّةِ مَنْ أَنْتُمْ فَیَقُولُونَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص فَیَقُولُونَ نَشَدْنَاکُمُ اللَّهَ حَدِّثُونَا مَا کَانَتْ أَعْمَالُکُمْ فِی الدُّنْیَا فَیَقُولُونَ خَصْلَتَانِ کَانَتَا فِینَا فَبَلَّغَنَا اللَّهُ هَذِهِ الدَّرَجَةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ فَیَقُولُونَ وَ مَا هُمَا فَیَقُولُونَ کُنَّا إِذَا خَلَوْنَا نَسْتَحِی أَنْ نَعْصِیَهُ وَ نَرْضَی بِالْیَسِیرِ مِمَّا قُسِمَ لَنَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ حَقٌّ لَکُمْ هَذَا» [۱]؛ وقتی قیامت می‌شود، خداوند متعال به طائفه‌ای از امّت من، دو بال عطا می‌فرماید و به‌وسیلۀ آن دو بال، به سرعت، از قبرهای خود به سوی بهشت پرواز می‌کنند. در بهشت جای می‌گیرند و هر نعمتی که بخواهند، برخوردار می‌گردند.



ملائکه از آنها سؤال می‌کنند که شما محاسبۀ اعمال و صراط و جهنّم را دیدید؟ یعنی مواقف قیامت را چگونه گذراندید که به بهشت رسیدید؟ آنان پاسخ می‌دهند: ما چیزی ندیدیم. منظور اینکه، از ما حسابی نخواستند و بدون بازجویی آمدیم.



ملائکه می‌گویند: شما چه طایفه‌ای هستید؟ از امت کدام پیغمبرید؟ آنها پاسخ می‌دهند: ما از امت محمد «صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» هستیم. ملائکه می‌پرسند: در دنیا چه کردید که به این مقام رسیدید؟



آنها می‌گویند: ما دو خصلت داشتیم و خداوند به فضل و رحمت خود، ما را به این مرتبه رسانید. خصلت اوّل اینکه: ما در خلوت، مرتکب گنـ*ـاه نمی‌شدیم، یعنی خلوت و جلوت برای ما تفاوت نداشت و همان‌طور که در بین مردم مراقب بودیم معصیت نکنیم، در خلوت و در نهان نیز گنـ*ـاه نمی‌کردیم.



دوم: توانسته بودیم مقام تسلیم و رضا به دست آوریم؛ یعنی به آنچه قسمت ما شده بود، راضی بودیم. ملائکه به آنها می‌گویند: حق شماست که به چنین مقامی دست یافته‌اید.



در آن جلسه، قدری راجع به عامل اوّل ورود مستقیم به بهشت که «اجتناب از گنـ*ـاه، در خلوت» بود، صحبت کردیم. در این جلسه به شرح فراز بعدی روایت، یعنی عامل دوّم ورود مستقیم و بدون محاسبۀ آدمیان به بهشت، خواهیم پرداخت.



دومین عاملی که سبب می‌شود اهل بهشت، صاحب بال شوند و به سوی جایگاه ابدی خود در بهشت پرواز کنند، «تسلیم و رضا» در برابر اوامر و مقدّرات الهی است.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
تسلیم و رضا، گاهی در برابر اوامر و نواهی الهی، نظیر انجام واجبات و عبادات و اجتناب از گناهان و نیز اطاعت از دستورات خداوند سبحان است. مثل حضرت ابراهیم «سلام‌الله‌علیه» که نسبت به دستور خداوند، برای ذبح فرزندش، تسلیم و رضا بود. خداوند به ابراهیم دستور داد که همسر و فرزند خردسالش را به بیابانی ببرد و در آنجا تنها بگذارد. ابراهیم «سلام‌الله‌علیه» بدون چون و چرا، به فرمان الهی عمل کرد. پس از سال‌ها دوری، ابراهیم به دستور خداوند، به مکّه رفت و با کمک اسماعیل، خانۀ کعبه را بازسازی کرد. سپس خداوند فرمان داد تا حج به‌جا بیاورند. پس از اعمال حج، خداوند به ابراهیم فرمود که اسماعیل را در قربانگاه، قربانی کند. حضرت ابراهیم «سلام‌الله‌علیه» که تسلیم أوامر الهی بود، به این فرمان خداوند نیز سر ‌سپرد. حتی فرزند عزیزش، اسماعیل نیز تسلیم امر خدا شد و گفت: افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ» [۲].



قرآن کریم دربارۀ مقام تسلیم حضرت ابراهیم «سلام‌الله‌علیه» می‌فرماید: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ‌ لِرَبِ‌ الْعالَمینَ» [۳].



گاهی نیز تسلیم و رضا، در برابر مقدّرات خداوند تعالی است. قرآن کریم می‌فرماید: هرچه در عام هستی وجود دارد، با نظم و مقدار ویژه‌ای، همگی از خزانۀ علم الهی سرچشمه گرفته و به دست قدرت او موجود شده است: «وإنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» [۴]



بلاها و مصیبت‌هایی نظیر مرگ ناگهانی فرزند، که انسان در رخداد آن تقصیر ندارد، از جمله مقدّرات الهی است.



باید توجه شود که مصائب و مشکلات، در سه دسته بررسی می‌شوند. دستۀ اوّل مشکلاتی هستند که وقوع آنها تقصیر خود انسان است. قرآن کریم می‌فرماید: «وما أصابکمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ» [۵]؛ این مصیبت‌ها دستاورد اعمال خود شماست و خداوند سبحان، بسیاری از اعمالتان را ندیده می‌گیرد و می‌بخشد، وگرنه بیش از این دچار بلا می‌شدید. در این‌گونه مصیبت‌ها، «رضایت به بلا» بدون توبه، بازگشت، جبران و تلاش برای اصلاح وضعیّت، فایده‌ای ندارد.



دستۀ دوّم، بلاهایی است که جبر جامعه برای انسان پدید می‌آورد و خودش در وقوع مصیبت، نقش و تقصیری نداشته است. نظیر وقتی که اکثر افراد مرتکب گنـ*ـاه می‌شوند و اشخاص بی‌گنـ*ـاه نیز مجبورند به آتش گنـ*ـاه دیگران بسوزند.



دستۀ سوّم، مصائبی هستند که از سوی خداوند تعالی برای آزمایش بنده یا ارتقای درجه و نظایر آن، به بندگان می‌رسد. در واقع خود بندگان و اجتماع آنها، هیچ تقصیری در وقوع این نوع بلاها ندارند. این بلاها، از «الطاف خفیّۀ» خداوند است.



الطاف خفیّه، به الطافی گفته می‌شود که ظاهر آن بلا و مصیبت است و معمولابا سختی همراه می‌گردد، امّا باطن آن، نعمتی از جانب خداوند سبحان است که از دید بندگان مخفی می‌ماند. در مقابل این الطاف، «الطاف جلیّۀ» خداوند متعال است که به‌صورت آشکار به بندگان می‌رسد و برای همه قابل درک است.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا