- عضویت
- 29/11/20
- ارسال ها
- 46
- امتیاز واکنش
- 782
- امتیاز
- 203
- سن
- 21
- زمان حضور
- 1 روز 9 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکی از آشپزا گفت:
- چه با ادب شدی!
یگانه گفت:
- فکر کردن کسی دیگس. اشتباه گرفتم.
با هم از آشپز خونه خارج شدیم. همین طوری که از پله ها بالا می رفتیم گفت:
- ببخشید خانم. شما رو دیدم هل کردم. فکر نمی کردم شما شخصا بیایید. دارویی که می خواید توی اتاق شارمینه. اتاق شارمین طبقه سومه و هیچکس جز زینب حق رفتن به طبقه سوم رو نداره.
با دیدن...
- چه با ادب شدی!
یگانه گفت:
- فکر کردن کسی دیگس. اشتباه گرفتم.
با هم از آشپز خونه خارج شدیم. همین طوری که از پله ها بالا می رفتیم گفت:
- ببخشید خانم. شما رو دیدم هل کردم. فکر نمی کردم شما شخصا بیایید. دارویی که می خواید توی اتاق شارمینه. اتاق شارمین طبقه سومه و هیچکس جز زینب حق رفتن به طبقه سوم رو نداره.
با دیدن...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان ستاره مرگ | ...Hilda... کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: