- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- مامان این نرهغول من رو عین توپ شوت کرد. یه چیز بهش بگو دیگه.
مامان کفگیر رو بالا برد و میخواست بزنه تو سرش که سریع در رفت.
مامان هم یه «امان از دست شما» گفت و رفت. ساغر اومد و روی پاهام نشست و گفت:
- نگین زنگ زد. با سینا میخوان برن لباس عروس ببینن. گفتن شما هم بیاین.
موهاش رو دست کشیدم و گفتم:
- اگه تو الان بخوای لباس عروس بپوشی،...
مامان کفگیر رو بالا برد و میخواست بزنه تو سرش که سریع در رفت.
مامان هم یه «امان از دست شما» گفت و رفت. ساغر اومد و روی پاهام نشست و گفت:
- نگین زنگ زد. با سینا میخوان برن لباس عروس ببینن. گفتن شما هم بیاین.
موهاش رو دست کشیدم و گفتم:
- اگه تو الان بخوای لباس عروس بپوشی،...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: