خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
- عمو می‌خوای چه بازی باهام کنی؟
کنارم نشست و رو موهام دست کشید. حالم داشت بد می‌شد؛ اما مجبور بودم خودم رو جمع‌وجور کنم.
- عه عمو تازه موهام رو درست کرده بودم. باز خرابش کردی.
دست از کار کشید و لبخند شیطانی زد و گفت:
- نمی‌دونی چقدر خوشحالم که این‌جوری می‌بینمت.
کثافت آشغال روانی! همیشه پشتم نقشه می‌کشیدی. ازت متنفرم؛ بودم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • قهقهه
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 15 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سینا
- اهورا چی شد؟
اهورا سرش توی مانیتور بود؛ اما یهو بلند شد و گفت:
- بریم.
پشت سرش رفتم و با هم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم. من که بلد نبودم، اهورا رانندگی می‌کرد.
بالاخره بعد از سه هفته عشقم رو می‌دیدم. قطره اشکی از چشمم چکید.
- سینا آروم باش. همه چی درست می‌شه داداش.
بهش نگاه کردم و لبخند غمگینی زدم. سرم رو انداختم پایین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 14 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
- سینا تو رو خدا ولش کن. تو رو خدا فقط بریم. اینجا اذیتم می‌کنه.
الهی دورش بگردم! معلوم نیست چه بلاهایی سرش آوردن که حتی نمی‌خواد یه دقیقه هم بمونه. جوری گریه می‌کرد که انگار یه دریای آروم یهو طوفانی شد و فقط دلش می‌خواست یکی رو با خودش ببره.
پشتش رو نوازش کردم و گفتم:
- باید یه کاری رو بکنی بعد بریم.
با چشم‌های اشکیش بهم نگاه کرد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 13 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
رسیدیم خونه و سینا یه‌راست من رو فرستاد حموم.
بعد از بیست دقیقه اومدم بیرون و داشتم موهام رو خشک می‌کردم که یهو دستم کنترلش رو از دست داد و حوله از دستم افتاد. لابد اثرات اون شوک‌هایی بود که بهم دادن.
- خدا لعنتتون کنه! تو سه هفته زندگیم رو نابود کردین.
خواستم حوله رو بردارم که یکی زودتر از من گرفتش. نگاه کردم دیدم که سیناست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 14 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
یک سال بعد
نگین
- حالا حتماً واجبه سینا؟
دست‌به‌کمر عین مادرها وایستاد و گفت:
- آره، از این به بعد هر ماه می‌ری چکاپ می‌شی. امروز هم می‌ری.
مظلوم نگاهش کردم و گفتم:
- عشقم!
- نگین لجبازی نکن گفتم برو.
چاره چیه؟ حرف حرفِ خودشه.
- باشه.
لبخند زد و گل کوچیکی روی صورتم کاشت. یک سال گذشته. سینا و رهامیر روزبه‌روز پیشرفت می‌کنن. امیر هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 13 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهم نگاه کرد و گفت:
- الان متوجه می‌شی عزیزم.
با تعجب بهش نگاه کردم که از توی کشوش یه جعبه درآورد و گرفت طرفم و دوباره یکی دیگه هم پشت سرش درآورد و هر دو رو روبه‌روم گذاشت. بهش نگاه کردم که گفت:
- بازش کن ببین. خودت متوجه می‌شی.
به جعبه‌ها نگاه کردم و بازشون کردم. توشون دوتا کفش بچگونه بود. هنوز هم متوجه نشده بودم. به دکتر نگاه کردم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 13 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
- خانوم دکتر لطفاً قبول کنین. شما خبر به این خوبی رو بهمون دادین. نمی‌شه این‌جوری.
دکتر به روم لبخند زد و گفت:
- آقای درخشنده، همین که خوشحالتون کردم برام کافیه. تازه یه جعبه شیرینی هم گرفتین. دیگه کافیه برام.
لبخند زدم و پول رو دادم بهش و گفتم:
- پس لطفاً این رو بدین به هر کسی که احتیاج داره.
لبخند زد و گفت:
- این یکی باشه.
لبخند زدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 13 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
- قربونت بشم من! این ناراحتی داره؟ چشمای خوشگلت رو این‌جوری نکن عزیزم. خدا هر وقت که موقعش شد یه نی‌نی کوچولوی فسقلی به ما می‌ده.
لبخند زد و گفت:
- مرسی که هستی امیر!
روی گونه‌ش گل کوچیکی کاشتم و دوباره به نگین و سینا نگاه کردم و گفتم:
- خب این فسقلی جنسیتش مشخص نشد؟
به هم نگاه کردن و بعد خندیدن و نگین گفت:
- یکی نیست، دوتاست.
مات و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • قهقهه
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 12 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
سرگیجه داشتم. خدایا چیکار کنم؟ تو آشپزخونه بودم و سرم رو نگه داشتم که نیفتم. صدای ریحانه اومد و گفت:
- نگین خوبی؟
سرم رو تکون دادم که گفت:
- چند ماهی؟
با تعجب بهش نگاه کردم که گفت:
- نگین من هم باردارم؛ این علائم رو داشتم که دارم بهت می‌گم.
یهو سرگیجه یادم رفت و رفتم توی حصار دست‌هام قرارش دادم و گفتم:
- وای عزیزم خیلی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تعجب
  • ناراحت
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 11 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 1 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم رو روی شکمم گذاشتم و داد زدم.
هیچی حس نکردم. حس افتادن نداشتم. چشم‌هام رو باز کردم که متوجه شدم یکی من رو گرفته. بهش نگاه کردم که دیدم سامان بود. قشنگ بلندم کرد که خودم رو توی حصار دست‌هاش قرار دادم و شروع کردم به گریه کردن.
- داداش بچه‌هام! بچه‌هام!
صدای سینا اومد:
- نگین خوبی؟ فدات بشم من خوبی؟
سرم رو تکون دادم و خودم رو توی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 12 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا