نویسنده این موضوع
اما برای هیلا فکر اینکه جون تکخواهرش توی خطر بود، مثل شکنجه بود. معنا و مفهوم صدمه براش تموم شده بود. چشمهاش رو سوق داد سمت دنیز و با لحنی هشداری و محکم گفت:
- دنیز سر راهم نباش!
نمیتونست ببینه موجب صدمهزدن به اون هم میشه. این رو گفت و بهسمت در غاری که ناعادلانه و نامعقول بسته شده بود سر برگردوند. دنیز خشمگین نفسش رو بیرون داد...
- دنیز سر راهم نباش!
نمیتونست ببینه موجب صدمهزدن به اون هم میشه. این رو گفت و بهسمت در غاری که ناعادلانه و نامعقول بسته شده بود سر برگردوند. دنیز خشمگین نفسش رو بیرون داد...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان راز آنتروپوئیدیس | Hannaneh کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: