- عضویت
- 25/8/20
- ارسال ها
- 101
- امتیاز واکنش
- 1,877
- امتیاز
- 163
- زمان حضور
- 3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
با حس فرو رفتن تیزی توی پوست دستم، چشمام رو به سختی باز میکنم.
"اوف لعنتی چرا باز نمیشه انگار چسب زدن به پلکهام"
چشمام رو روی هم فشار میدم و اینبار باقدرت بیشتری بازش میکنم که احساس میکنم چشمهام کور شدن.
آروم لای چشمام رو باز میکنم.
اولین چیزی که به چشمم میخوره؛ قیافه اخمو امیر که مشغول وصل کردن سرم به دست بدبختم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: