~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

اسما درخشانی · 7/11/21

سلام من حدود یک سال پیش یه رمان خوندم که عاشقانه و خون بسی بود در باره یه دختر بود که برادرش خواهر خیـ*ـانت کار خان جوون روستا رو میکشه و خان جوون روز خاک سپاری خواهرش به دختره بی احترامی میکنه و بعد از چند روز همه ی روستا میفهمن و خان که عاشق دختره هم بوده میره و دختره رو میگیره و به عنوان خون بس خیلی اذیتش میکنن تا این که پسر نمیدونم چیه دختره به نام اریا از خارج بر میگرده و میبینه که رفیقش یعنی همون خان دختر مورد علاقش را گرفته و سعی میکنه دختره رو از دست خان نجات بده ولی خان چون دختره رو دوست داره بهش نمیده و بعد که برادر دختره میمیره دختره سر خاک برادرش خیلی حرف به خان و مادرش میزنه که خان اونو میزنه و بچش سقط میشه و بعد از چند وقت میفهمه که خون بس بودن بهونه خان بوده و اصلا میخواسته که اونو به دست بیاره فک کنم اسم پسره سامیار بود

Asta · 7/11/21

Asta گفت:
سلام. دنبال یک رمانی میگشتم دختره خیلی پولدار بود و شکل مونیکا بلوچی بود اسم برادرش مسیح بود وسرطان داشتو مرده بود و مادرشم از غم برادرش مرده بود این میره خارج دنبال یک تابلو خانوادگی میگرده تابلو پیش یه پسر خوشگل چشم گربه ای بود پسره ایرانی بودخلاصه اینا عاشق هم میشن پسرم میخواد دختره رو پیش خودش نگه داره میگه چند تا تابلو بکش برام این تابلو رو بهت میدم خلاصه اینا ازدواج میکنن بعد کلی داستان بعد یکی از فامیلای دختره که ثروت دختره میخواسته شوهر دختره رو میدزده و بهش مواد تزریغ میکنه خلاصه دختره شوهرش رو پیدا میکنه ترکش میدن اونم دستگیر میشه اگه کسی اسم این رمان رو میدونه لطفا بگه خیلی ممنون

کسی اسم این رمان رو نمیدونه؟

Arizo · 13/11/21

سلام من دنبال رمانی میگردم که راجب یه پسر خلبان مغروره که توی یه پرواز اتفاقی با دختری که قراره سیستم هواپیما رو چک کنه آشنا میشه پسره تنها زندگی می‌کنه و خیلی دختربازه ولی آخرش عاشق همون دختره میشه

Phantom · 14/11/21

ممنون میشم راهنماییم کنید
رمان درمورد دختری ب اسم هستی ک به پسر عمش علاقه داره ولی مامانش دوس نداره با فامیلای باباش ازدواج کنه و همین دخالتا باعث میشه ک بهم نرسن و هرکدوم با فرد دیگ ای ازدواج کنن
ولی بعد چند سال شوهر و بچه هستی میمیرند و باز توی ی مهمونی همو میبینن
پسره هم ی پسر داشت ب اسم سینا
دختره هم اخر مشکل قلبی داره و میمیره:(

لیلیوم · 16/11/21

سلام من دنبال رمانی میگردم که تقریبا شیش هفت سال پبش خوندم ، داستان درمورد یه پسر ایرانی به اسم شایان بود که تو خارج زندگی میکنه و اونجا شاین صداش میکنن ، برای یه گروه مافیایی کار میکنه و با دختر داستان که خارجیه و اسمشو یادم نیست خیلی لجن ولی بعدش عاشق هم میشن .....

atiye1989 · 18/11/21

سلام خدمت دوستان...یه رمان بود من چندسال پیش خوندم اسم شخصیت دختر رمان اگه اشتباه نکنم ارام بود و برادر ارام با رفیقش باهم تو یه شرکت کار میکردن و برادر ارام با خواهر دوستش باهم بودن و ولی چون از هم جدا میشن و دختره خیلی شکست میخوره برادر دختره ینی دوست برادر ارام تصمیم میگیره انتقام بگیره و ارام رو عاشق خودش کنه و ولش کنه...مغزمو داره میخوره هذچی فکر میکنم اسمش یادم نمیاد خواهش میکنم اگه کی مینشناسهاسمشو بگه :(

hayati · 20/11/21

سلام میشه توی پیدا کردن این رمان به من کمک کنید . اسم رمان یادم نیست ۶ یا ۷ سال پیش خونده بودم دختر قصه یه کافه دار بود و از یک خانواده ی ثروتمند بود ولی با خانواده ش زندگی نمی کرد. پسر قصه نمایشگاه دار نزدیکه کافه ی دختره بود و و یه دوست دختر داشت. یه بار که دختر قصه برای کمک به نمایشگاه میره پیش پسره ؛ پسره بخاطر موهای بلند دختره بهش میگه راپانزل. بعدها پسره با دوست دخترش کات میکنه و با دختر قصه ازدواج میکنه

نگین yas · 23/11/21

یه رمان بود اسمش یادم نیست ولی آنلاین هنوز چاپ نشده دختر دامپزشک است و توی یه مهمانی با یه پسری که سوار کار آشنا میشه...

zizigoloo · 25/11/21

Grilblue@ گفت:
سلام یه رمان خوندم واسمشو بیاد نمیارم موضوعش خون بس بود
دوتا زوج بودن که براثریه تصادف ماجراشون به هم گره میخوره اونا عاشق هم بودن وقتی ازمهمونی میان تصادف میکنن براثرتصادف ‌دخترنمیمیره پسر هلش میده ومی میره دختر برااینکه رضایت شوهر زن روبگیره قبول میکنه زن مرد بشه

اعدام یا انتقام چک کن

S.Maryam.Shirdel · 26/11/21

سلام
یه رمان بود که اسم اش یادم رفته هرکی میدونه بگه لطفا
رمان درمورد یه دختری بود که وقتی کوچیکه پدرش اونو میده به عمو و زن عموش چون بچه نداشتن و اونا میرن خارج وقتی دختره بزرگ میشه عاشق میشه و روز عروسیش اون فرد پدر مادرشو که در واقع همون عمو و زن عموش بود میکشه درواقع ترور میکنه دختره برمیگرده پیش پدر و مادر واقعی اش ولی روحیه خیلی خولی برای زندگی نداره ......

بعد چند سال پدر اش ازش میخواد برای کاری که میکنه بره و چند تا دستگاه از خارج بیاره و اون دوباره برمیگرده به همون شهری که از بچگی اونجا بود و خاطرات اش دوباره زنده میشن .....

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین