خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

mahan.fatemeh87

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/11/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
6
امتیاز
71
سن
43
زمان حضور
22 ساعت 1 دقیقه
سلام خدمت دوستان...یه رمان بود من چندسال پیش خوندم اسم شخصیت دختر رمان اگه اشتباه نکنم ارام بود و برادر ارام با رفیقش باهم تو یه شرکت کار میکردن و برادر ارام با خواهر دوستش باهم بودن و ولی چون از هم جدا میشن و دختره خیلی شکست میخوره برادر دختره ینی دوست برادر ارام تصمیم میگیره انتقام بگیره و ارام رو عاشق خودش کنه و ولش کنه...مغزمو داره میخوره هذچی فکر میکنم اسمش یادم نمیاد خواهش میکنم اگه کی مینشناسهاسمشو بگه :(
شهربازی


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، ❁کوکے❁ و MaRjAn

mahan.fatemeh87

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/11/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
6
امتیاز
71
سن
43
زمان حضور
22 ساعت 1 دقیقه
یه رمان چند سال پیش خوندم اسمشو فراموش کردم راجب یه خواهر برادری بود برادره عاشق یه دختری میشه اما برادر دختری که عاشقش شده بود مخالف ازدواجشونه و دختره خودکشی میکنه بعدش برادر دختره میاد از خواهر پسره انتقام میگیره و میدزدش بعد تا اونجاش یادمه که دختره لال میشه... اگه خوندنش و اسمشو یادتونه بهم بگید ممنون میشم
دنیا پس از دنیا


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، ❁کوکے❁ و MaRjAn

Mohijoun

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
4
امتیاز
46
سن
25
زمان حضور
4 ساعت 15 دقیقه
سلام و خسته نباشید
دنبال رمانی هستم که دختره دانشگاه اصفهان قبول میشه و میره خونه پدر بزرگ و مادر بزرگ و داییش زندگی میکنه و اونهارو مخصوصا داییش رو خیلی دوست داشته بعد متوجه میشه دختر خوانده خانوادس و با داییه ازدواج میکنه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
  • خنده
Reactions: SelmA و MaRjAn

᭄⌬෴ثــنا قاسـمی෴⌬᭄

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
281
امتیاز واکنش
4,245
امتیاز
228
سن
15
محل سکونت
دنیا :)
زمان حضور
23 روز 7 ساعت 19 دقیقه
سلام
یه رمان بود دختره جیب میزد بعد دو تا دوست داشت فک کنم رویا و سارا بودن
بعدش ترغیبش میکنن بره دبی ولی میره اونجا میفهمه میخوان بدنش به شیخ عرب
ولی یه پسر ایرانی که فک کنم اسمش پارسا بود میخرتش
ازش میخواد که چند نفرو بکشه که بعدا میفهمه مادر و دایی‌ش بودن و بعد هم عاشق هم میشن و ازدواج میکنن
اکه کسی اسم رمانو میدونه لطف کنه بگه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: MaRjAn و ~ĤaŊaŊeĤ~

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
141
امتیاز واکنش
2,898
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 6 دقیقه
سلام
یه رمان بود دختره جیب میزد بعد دو تا دوست داشت فک کنم رویا و سارا بودن
بعدش ترغیبش میکنن بره دبی ولی میره اونجا میفهمه میخوان بدنش به شیخ عرب
ولی یه پسر ایرانی که فک کنم اسمش پارسا بود میخرتش
ازش میخواد که چند نفرو بکشه که بعدا میفهمه مادر و دایی‌ش بودن و بعد هم عاشق هم میشن و ازدواج میکنن
اکه کسی اسم رمانو میدونه لطف کنه بگه
فکرکنم منظورتون قاتل تاریکی هست


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، ᭄⌬෴ثــنا قاسـمی෴⌬᭄، MaRjAn و یک کاربر دیگر

_mah_

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
عضویت
6/8/20
ارسال ها
10
امتیاز واکنش
48
امتیاز
83
زمان حضور
4 روز 9 ساعت 45 دقیقه
سلام و خسته نباشید
دنبال رمانی هستم که دختره دانشگاه اصفهان قبول میشه و میره خونه پدر بزرگ و مادر بزرگ و داییش زندگی میکنه و اونهارو مخصوصا داییش رو خیلی دوست داشته بعد متوجه میشه دختر خوانده خانوادس و با داییه ازدواج میکنه
سلام، «کدامین نگاه» به خلاصه‌تون نزدیکه؛ ولی دختره پزشکی دانشگاه شیراز قبول می‌شه.


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Mohijoun و MaRjAn

᭄⌬෴ثــنا قاسـمی෴⌬᭄

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
281
امتیاز واکنش
4,245
امتیاز
228
سن
15
محل سکونت
دنیا :)
زمان حضور
23 روز 7 ساعت 19 دقیقه
یه رمان بود
پلیسی بود
بعد چهار نفر بودن دو تا دختر دو تا پسر
وارد یه باندی بودن که داشت ویروس میساخت
اخرشم یادمه خونه منفجر شد

ممنون میشم کسی میدونست بگه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: _mah_ و MaRjAn

hodhod

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/12/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
1
امتیاز
46
سن
36
زمان حضور
31 دقیقه
سلام به دوستان
چندسال قبل رمانی رو خوندم با این خلاصه ، که دختر از مادر تهرانی و پدر عرب زبان در سن خیلی کم مجبور به ازدواج میشه ، باردار میشه و یه پسر نارس به دنیا میاره ( نویسنده این پروسه ها در حین روند اصلی داستان تعریف میکنه ) ، بعد از اون مادر این دختر، اون و نوه اش رو به تهران میبره و اونجا بزرگ میشن ولی بخاطرشرایط روحی دختر داستان، بهش میگن این برادرته
همسر دختره هم بعداز این جریان ها میره خارج از کشور و اگردرست خاطرم باشه حالا پسرشون به بیماری مبتلا شده که نیاز به کمک داره و ادامه ماجرا...

اگر دوستی اسم کتاب یا نویسنده محترمش رو میدونه ممنون میشم راهنماییم کنه


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: _mah_

_mah_

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
عضویت
6/8/20
ارسال ها
10
امتیاز واکنش
48
امتیاز
83
زمان حضور
4 روز 9 ساعت 45 دقیقه
سلام به دوستان
چندسال قبل رمانی رو خوندم با این خلاصه ، که دختر از مادر تهرانی و پدر عرب زبان در سن خیلی کم مجبور به ازدواج میشه ، باردار میشه و یه پسر نارس به دنیا میاره ( نویسنده این پروسه ها در حین روند اصلی داستان تعریف میکنه ) ، بعد از اون مادر این دختر، اون و نوه اش رو به تهران میبره و اونجا بزرگ میشن ولی بخاطرشرایط روحی دختر داستان، بهش میگن این برادرته
همسر دختره هم بعداز این جریان ها میره خارج از کشور و اگردرست خاطرم باشه حالا پسرشون به بیماری مبتلا شده که نیاز به کمک داره و ادامه ماجرا...

اگر دوستی اسم کتاب یا نویسنده محترمش رو میدونه ممنون میشم راهنماییم کنه
سلام
«پانتی بنتی» به خلاصه‌تون نزدیک هست.


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، hodhod و MaRjAn

Faaafa

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/12/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
1
امتیاز
46
سن
24
زمان حضور
4 دقیقه
سلام و وقت بخير خدمت تماميه دوستان عزيز
من حدوداً ٨-١٠ سال پيش يك رمان از اين سايت خوندم كه موضوعش فكر كنم عاشقانه بود ،
داستان دختر خانمي بود كه عشق رفتن از ايران بود ،و هيچ دليلي نداشت كلا خوش گزوني با دوستانش بود و كنكور داشت ،
به سرش ميزنه كه با كسي ازدواج كنه و بره خارج و ازش جدا بشه
حالا به هر ترفندي شده
يك شب توي دورهمي با دوستانش ،يك پسر رو ميبينه و باهاش صحبت ميكنه و معامله ميكنه كه اون پسر اين كار رو براش انجام بده،
بعداز ازدواج ناخواسته عاشق پسر ميشه
و همچنان پيگير رفتن بود
و زماني كه همه چيز جور ميشه كه بره خارج از كشور ،
همسرش به بهانه كار تنهاش ميزاره
و دختر پروازش انجام ميشه
به محض رسيدم به كشور مد نظرش حس تنهايي ميكنه
و يه صدايي ميشنوه كه يكي داره صداش ميكنه
وقتي برميگرده ميبينه همسرشه كه اونجاست و
و ميفهمه كه اون هم عاشق شده و باهم زندگي ميكنن.

لطفاً اگر كسي اسمش رو ميدونه بهم بگه
رمان قرار نبود


~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا