- عضویت
- 17/3/20
- ارسال ها
- 466
- امتیاز واکنش
- 6,926
- امتیاز
- 263
- سن
- 28
- زمان حضور
- 7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
پهلو به پهلو شدن در تـ*ـخت خواب بیفایده شده بود. پتو را کنار زدم و بر تـ*ـخت نشستم. کف دستم را بر صورت خیس از عرقم کشیدم. درد وحشتناک و شدیدی که از کمر تا زیر شکمم منتشر میشد، امانم را بریده و نفسهایم را تند و بریدهبریده کرده بود. با صدایی که بهخاطر نفسهای نامنظمم به لرزش افتاده بود، نالیدم:
-آی! آی!
چشم بستم و با گرفتگی و...
-آی! آی!
چشم بستم و با گرفتگی و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: