خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
پوزخندی زد و درحالی‌که لیوان شربت را به دهانش نزدیک می‌کرد، با لحن طعنه‌آمیزی گفت:
-واقعاً جالبه! اون‌قدر که برای کتابای مرده‌ی به قول خودت باارزش، ارزش قائلی برای آدمای زنده‌ی مهم و باارزش زندگیت ارزش قائل نیستی! کاش همون‌قدری که دنبال بیدارشدن با این کتابا بودی، دنبال بیدارشدن واسه زندگیمون بودی! واقعاً فکر نمی‌کنی ارزش من از اون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 11 نفر دیگر

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
اخمی غلیظ بر ابروهایم نقش بست. با صدایی که از بغض و خشونت می‌لرزید، گفتم:
-هلنا هیچ کار اشتباهی نکرده. من برای خودم این رو می‌گم. رسیدن به آرزوهای درستم حق منه! کار کردن حق منه فرزاد! تو خودت می‌دونی حتی مادر من هم که از من بزرگ‌تره کار می‌کرد! پس چرا من حقش رو ندارم؟!
به‌سمتم خم شد و صورتش را به صورتم نزدیک کرد. نگاهش با دقت فراوانی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 11 نفر دیگر

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
همچنان که حرف می‌زد، ساعد دستم را بیشتر و بیشتر می‌فشرد. از شدت دردی که تحمل می‌کردم، چشم بستم و چندین نفس عمیق کشیدم. دستش کمی شل شد و ساعد دستم را آزادتر کرد. آهسته چشم باز کردم و از فاصله‌ی کمی که بینمان مانده بود، در چشمان سرخش نگاه کردم. چندین نفس عمیق کشید که نفس گرمِ مخلوط‌شده با بوی سیگار و آن نوشیدنی ، بر صورتم پخش شد و باعث...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 12 نفر دیگر

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
-آخه واسه‌ی چی؟ نفس درست تعریف کن بفهمم چی شد که این رو گفت.
نفسی عمیق کشیدم و جرعه‌ای از قهوه‌ی نیمه‌شیرین و غلیظی را که مثل همیشه در کافه‌ی همیشگیمان سفارش داده بودم، نوشیدم. فنجان را بر روی نعلبکی گذاشتم و نگاهم را از سنجاق‌سـ*ـینه‌ی نقره‌ای روی مانتوی سرمه‌ای‌رنگش تا صورتش بالا کشاندم. او با آن پوست سفید مثل برف، صورت لاغر و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 11 نفر دیگر

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستش را از روی ساعد دستم برداشت و از من فاصله گرفت. تکیه‌ی کمرش را به پشت صندلی‌اش داد و نفسی عمیق کشید. فنجان قهوه‌اش را برداشت و جرعه‌ای از آن قهوه نوشید. نگاهی به اطراف انداخت و گفت:
-اگه هم من می‌خوام کمکت کنم، واسه اینه که از توی چشمات می‌خونم از نظرت کار کردن درسته و هنوز هم رؤیای دست‌یافتنی توئه که فرزاد داره برات دست‌نیافتنیش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 11 نفر دیگر

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
توجهی نکردم و با صدایی آهسته گفتم:
-پس بیا راجع به یه چیز دیگه حرف بزنیم.
-بیا راجع به اتفاقایی که بعد از فوت بنیامین و فرار آدن و نیاوند از ایران افتاد حرف بزنیم. بیا از اینکه مامانم از ترس اینکه مشابه بلایی که سر دو تا پسرش اومد، سر بقیه‌ی بچه‌هاش نیاد، کتابای بنیامین و آدن رو آتیش زد حرف بزنیم. می‌دونی نفس، مامانم همیشه می‌گفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 11 نفر دیگر

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
در کمد را بستم و به اتاق خالی فرزند آینده رفتم. با چند قدم بلند که بر آن موکت زمخت برداشتم، به کمد چوبی گوشه‌ی اتاق رسیدم. درِ آن را باز کردم و جعبه را که تنها جسم داخل آن فضای خالی بود، برداشتم. همان جا روی زمین نشستم و با نوک ناخن‌های دستم، چسب کلفتی را که جعبه را بسته نگه می‌داشت، خراش دادم. درهای جعبه را باز کردم و در آن یک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 11 نفر دیگر

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
اصلاً بگذار به‌جای ریا، از عشقشان برایت بگویم. یک چیز جالب را می‌دانستی؟ شک ندارم نمی‌دانی؛ پس بگذار برایت تعریف کنم. فرانسوی‌ها مردم جالبی هستند؛ چون همان‌قدر که می‌توانند عاشق باشند، همان‌قدر هم می‌توانند خودخواه و تنها باشند. بگذار برایت مثالی بزنم. چند باری که با آدن و کوروش، همان دوست ایرانیِ من در پاریس که جعبه را به دستت رسانده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 10 نفر دیگر

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
حال می‌خواهم درباره‌ی آنچه برایت فرستاده‌ام به تو بگویم. همان‌طور که می‌دانی، امسال اولین تولدت بود که من در ایران نبودم تا مثل هر سال به تو یکی از کتاب‌هایی که از خواندنش لـ*ـذت بردم، هدیه بدهم و هدیه‌ی تولدت هم دو ماه دیرتر از روز تولدت به دستت رسید؛ ولی بااین‌حال خوشنود هستم که توانستم هدیه‌ات را در سریع‌ترین فرصت به دستت برسانم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 11 نفر دیگر

روشنک.ا

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
  
عضویت
17/3/20
ارسال ها
466
امتیاز واکنش
6,925
امتیاز
263
سن
27
زمان حضور
7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
هرچند می‌توانی انتخاب کنی با چه چیز بر آن بنویسی، نوشتن با آن قلم فرانسوی و جوهر را به تو پیشنهاد می‌کنم. یک حس نوستالژی خاصی به آدم می‌دهد که قابل توصیف نیست و هرچند خودمان در گذشته نوشتن با آن‌ها را تجربه نکرده‌ایم، به تجربه‌اش می‌ارزد. قلم را که برداشتی و در جوهر فرو بردی، می‌توانی از هر چه دوست داری با نوشتن به کتاب رفیق بگویی. به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، Aynaz_2006، زهرا.م و 11 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا