- عضویت
- 17/3/20
- ارسال ها
- 466
- امتیاز واکنش
- 6,926
- امتیاز
- 263
- سن
- 28
- زمان حضور
- 7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
سپس بیآنکه منتظر پاسخی از جانب مادر و پدرش باشد، از روی مبل بلند شد و با قدمهایی تند و کوتاه بهسمت دری که به حیاط پشتی باز میشد، رفت. پس از خروجش از پذیرایی، مادرش با خشم فراوانی رو به من گفت:
-چی توی گوشش خوندی که نمیخواد رنگ خوشی رو توی زندگی خواهرش ببینه؟! نکنه یادت رفته خواهرشوهرت دوست دورهی دانشگاهت و دلیل آشناییت با فرزاد...
-چی توی گوشش خوندی که نمیخواد رنگ خوشی رو توی زندگی خواهرش ببینه؟! نکنه یادت رفته خواهرشوهرت دوست دورهی دانشگاهت و دلیل آشناییت با فرزاد...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: