- عضویت
- 17/3/20
- ارسال ها
- 466
- امتیاز واکنش
- 6,926
- امتیاز
- 263
- سن
- 28
- زمان حضور
- 7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی آنکه نگاهش را به من بکشاند، گوشهی راست لـ*ـبش را به بالا کش داد و گفت:
-دخترم رو گذاشتم مهد.
با ناباوری گفتم:
-واقعاً؟! فکر کنم اولین بار باشه مهد میذاریش!
لبخند کجش را کمی عمیقتر کرد و گفت:
-اولین بار که نیست؛ اما شاید بشه گفت بیشتر از بیست بار در سال نمیذارمش مهد.
لبخندی زدم و با کمی شیطنت گفتم:
-خب همون بیست روز رو هم نذار...
-دخترم رو گذاشتم مهد.
با ناباوری گفتم:
-واقعاً؟! فکر کنم اولین بار باشه مهد میذاریش!
لبخند کجش را کمی عمیقتر کرد و گفت:
-اولین بار که نیست؛ اما شاید بشه گفت بیشتر از بیست بار در سال نمیذارمش مهد.
لبخندی زدم و با کمی شیطنت گفتم:
-خب همون بیست روز رو هم نذار...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: