- عضویت
- 17/3/20
- ارسال ها
- 466
- امتیاز واکنش
- 6,926
- امتیاز
- 263
- سن
- 28
- زمان حضور
- 7 روز 8 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمانم از شدت تعجب گرد شدند و با ناباوری گفتم:
-داری میگی ارزش ما از کسایی که سرکار میبینی کمتره؟!
نگاهش را از من دزدید و پر خشم به سمتم آمد؛ تنهای به شانهام زد و از کنارم گذر کرد. بی هیچ حرفی از در آشپزخانه بیرون رفت و مرا بی هیچ جوابی در آشپزخانه تنها گذاشت.
بی حال و حوصله به پذیرایی برگشتم و رایان که چهار دست و پا بر زمین راه...
-داری میگی ارزش ما از کسایی که سرکار میبینی کمتره؟!
نگاهش را از من دزدید و پر خشم به سمتم آمد؛ تنهای به شانهام زد و از کنارم گذر کرد. بی هیچ حرفی از در آشپزخانه بیرون رفت و مرا بی هیچ جوابی در آشپزخانه تنها گذاشت.
بی حال و حوصله به پذیرایی برگشتم و رایان که چهار دست و پا بر زمین راه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان در پس یک پایان | روشنک.ا نویسنده افتخاری انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: