خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

دوست دارید رمان دوجلدی باشه یا نه؟

  • نه

    رای: 9 81.8%
  • بله

    رای: 2 18.2%

  • مجموع رای دهندگان
    11
  • نظرسنجی بسته .

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
خنده‌ای عمیق کردم.
رایان با خنده: چیه؟ به چی می‌خندی؟
- میدونم مسخرس اما این برتی من مثل یه تفریح و بازیه! سالها بود که اینطوری بهم خوش نمی‌گذشت.
رایان خنده‌ی دیگه‌ای کرد و گفت:
- حالا وقتی از پرنسس برفا کلی گوله برف نوش جان کردی بعدم یه سرمای درست و خسابی خوردی می‌فهمی خوش گذشتن یعنی چی؟
با شیطنت گفتم:
- تو فعلا بیخیال سرما خوردن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Saghár✿ و 27 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
از شدت هیجان درونیم قلبم بی‌وقفه می‌تپید، انگار تو مسابقه دو بودم که اینطوری میزد و دستام از شدت هیجانات درونیم نامحسوس می‌لرزید!
دوست داشتم از ته دل قهقه بزنم، دوست داشتم جیغ بزنم و بگم مامان من دارم میام، ولی همه‌ی سعی خودم رو می‌کردم که احساستم رو کنترل و خفه کنم که کار دستم ندن باز.
بعد از جمع کردن همه‌ی وسایل مورد نیازم همشون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Saghár✿ و 24 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
- چی؟!
رایان: اونا اشباح سایه هستن، خیلی قدرتمند و خطرناک.
بعد بلند تر داد زد؛
رایان: اشباح سایه تو خونه هستن، هیچ کس به جاهای تاریک و سایه نره تا بیرونشون کنیم.
- چطور وارد شدن؟!
رایان: یکی کمکشون کرده، خودشون به تنهایی قدرت عبور از مرز نیروهای ما که هیچ حتی تحمل نزدیک شدن بهشم ندارن پس نتیجه میگیریم یکی کمکشون کرده.
- اما کی؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Saghár✿ و 26 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
به زمین سفت و سختی برخورد کردیم اما حسار سخت دستای رایان مانع آسیب دیدن من بود.
به سرعت تکون خوردم و تو چشماش نگاه مکردم...رگه‌های قرمز رنگی تو سبزی چشماش بود که اونها رو زیبا اما ترسناک تر جلوه می‌داد.
- تو خوبی؟
رایان لبخندی گرم زد؛
رایان: من خوبم... تو چی؟
- چیزیم نیست منم خوبم، به لطف تو.
و به حسار محکم دستاش اشاره کردم.
کمکم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Saghár✿ و 23 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
(فصل دوم)
به نام خدا سلام به دوستای عزیزم از این پست فصل دوم شروع میشه کارکترهای جدیدی وارد داستانمون میشن و قصه قرار عوض بشه اما بهزی تازه شروع شده...
*دو ماه بعد*
*ملورین*
از پشت پرده‌ی سفید و طوسی اتاقم به ابر‌های خاکستری رنگ خیره بودم و غرق توی دریای افکارم.
دو ماه...درست دو ماه از زمانی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Narín✿ و 23 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
اوهه که میره این همه راهو.
گوشه گونه‌ام کمی به سمت بالا متمایل شد و نیشخندی زدم.
با لودگی گفتم:
- اوه جدا! پس چرا نمیای جلومو بگیری تا هات ویلیج رو با خاک یکسان نکنم؟
پوزخندی زد؛
رایان: از کجا میدونی نمیام... ملورین.
اینبار من پوزخند زدم؛
- از اونجا که جنمش رو نداری، از وقتی من به تاریکی ملحق شدم تا حالا یه بارم برای مقابله به مثل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Narín✿ و 22 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
گروه باید از دروازه مخصوصشون می‌رفتن و من به سمت دروازه خاص رفتم...
درحالی که باد تندی می‌وزید و موهای بلند و سفیدم رو تو آسمون برافراشته بود در حالی که مه‌ی غلیظ فضای تاریک و ترسناک رو ترسناک تر کرده بود و ابرهای تیره ‌نشان از نزدیکی باران میداد...
آفتاب تقریبا غروب کرده بود و نور کمی هم که تو این شهر همیشه تاریک بود پشت ابرهای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Saghár✿ و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
کامل هوشیار نبود وگرنه محال بود اجازه بده به این راحتیا بهش دست بزنم.
تو آیینه به خودم نگاه کردم و متوجه خراش عمیقی رو صورتم شدم چون فرق راست جلوی موهام که چطری بلند بود تو صورتم بود و پشت موهامم به خاطر پف و پریش بودنش از پشت گوشم بیرون اومده بود و کامل سمت راست صورتمرو پوشونده بود و مانع دیده شدن زخم روی صورتم شده بود.
آهی کشیدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Saghár✿ و 25 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم رو بین دستام گرفتم و محکم فشار دادم تا شاید کمی از دردش کم بشه.
- آخه تو کی هستی ملورین؟
قاب عکس بتی رو از تو اولین کشوم دراورم و بهش خیره شدم برق اون چشماش حتی از تو قاب عکسم مشخص بود.
- آخه تو کجایی؟ بگو من چیکار کنم؟ دو ماهه نیستی اندازه دو سال برام گذشته، عذاب وجدان ولم نمی‌کنه هیچ کس منو نمی‌فهمه ولی تو چرا، تو همیشه با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Saghár✿ و 27 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
ملکه: خب ملورین تو چرا می‌خوای به من کمک کنی؟
درحالی که نقشه‌ها رو جلوش میذاشتم شونه هام رو بالا انداختم.
- نمیدونم.
ملکه: وا! یعنی چی؟
- ببین اینا یکم عجیبه.
ملکه: بگو، من راز دار خوبیم. البته کلا با کسی هرگز انقدر راحت نبودم که در این حد حرف بزنم اما دهنم قرصه.
- ببین من تازه دو ماهه به اینجا اومدم و...
همه چیز رو براش تعریف کردم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~XFateMeHX~، *ELNAZ*، Saghár✿ و 22 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا