- عضویت
- 30/3/20
- ارسال ها
- 119
- امتیاز واکنش
- 2,667
- امتیاز
- 213
- سن
- 43
- زمان حضور
- 2 روز 14 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
یادش آمد که چطور مهرانه زار میزد.
«آقا نوکریتو میکنم؛ تا آخر عمر کلفتیتو میکنم؛ نمیذارم آب تو دل زن و بچهت تکون بخوره؛ آقا به خداوندی خدا اگه از خون بابام بگذری من میشم یه جنازهی متحرک و بیجیره و مواجب، تا ته ته عمرم میشم فدای تو و خانوادهت. تو رو خدا ببخش! تو رو خدا...
«آقا نوکریتو میکنم؛ تا آخر عمر کلفتیتو میکنم؛ نمیذارم آب تو دل زن و بچهت تکون بخوره؛ آقا به خداوندی خدا اگه از خون بابام بگذری من میشم یه جنازهی متحرک و بیجیره و مواجب، تا ته ته عمرم میشم فدای تو و خانوادهت. تو رو خدا ببخش! تو رو خدا...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سیتا | س اکبری نویسنده افتخاری انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: