خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از اون نگاهم رو زیرچشمی به فرید دوختم. پسری قدبلند، چهارشونه و هیکلی بود. قدش از کاوه سالار هم بلندتر بود و در کل خیلی خوش‌هیکل بود. موهای پُر مشکی و مرتب داشت که حالت خاصی داشتن، با پوست سفید و چشم‌هایی به رنگ طوسی تیره با ته‌مایه‌های سرمه‌ای و مشکی. بینی و دهانی متناسب داشت. خیلی جذاب بود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 28 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
فرید لبخند جذابی زد که جذابیت چهره‌ش رو چند برابر کرد و گفت:
- این خانم جوان همون خانمیه که مثل من توی چهار سالگی وارد مدرسه شده و فقط یک سال از من کوچیک‌تره.
با مطرح‌کردن این موضوع، شوک جدیدی به جمع وارد شد. برای همه‌شون غیرقابل‌باور بود ‌که من همون دختر استثنایی باشم.
فرید گفت:
- می‌دونم برای همه‌تون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 23 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهتاب با حالتی نمایشی گفت:
- بفرمایید برای چه کاری تشریف آورده بودید؟
- با هدیه کار داشتم.
پررو چه زود پسرخاله هم می‌شه با آدم! خوبه دو کلمه هم تا حالا باهام حرف نزده!...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 22 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
متعجب نگاهم کرد.
- چه درخواستی؟
- درسته شما جزء هیئت داورانید؛ اما به‌خاطر اول شدن من به‌هیچ‌وجه به نفعم رای ندید، باشه؟
صورتش جدی شد.
- به عدالت اعتقاد دارم، به ناحق رأی نمی‌دم. مطمئن باش من در صورت خوب‌ بودن کارِت بهت رأی می‌دم.
لبخندی رو صورتم نشوندم.
- ازتون ممنونم! دوست دارم اگه قراره اول بشم، این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 23 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
ضربان قلبم رو توی گلوم احساس می‌کردم. خیلی نگران بودم. منتظر بودم ببینم چی می‌شه.
داورها داشتن با هم مشورت می‌کردن و ما با استرس داشتیم به اون شیش نفر نگاه می‌کردیم تا ببینیم بالاخره کدوممون تونستیم اول بشیم. واقعاً لحظات حساسی بود.
بالاخره دست برداشتن و از بین جمعیت، باز فرید بلند شد و اعلام کرد:
- خب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 24 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهتاب هم تو این حین، خنده‌ی آروم و دخترونه‌ای کرد که زیبایی چهره‌ش رو دوچندان کرد.
مهتاب دختر خیلی زیبایی بود؛ خیلی زیبا. چشم‌های درشت طوسی روشن داشت با لــب‌های قلوه‌ای صورتی. بینی عروسکی با گونه‌هایی برجسته به همراه موهای مشکی از اون یه فرشته‌ی کامل ساخته بود. ابروهای پهن و کشیده‌ای که هشت برداشته بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
- عزیزم، من اینجام. چی شده؟
به مرد قدبلند و چهارشونه‌ای که پشت سر مهتاب بود نگاه کردم. چشم‌های آبی و موهای بور فر که فرم خاصی داشتن.
مهتاب از جاش بلند شد و گفت:
- اوه عزیزم، خوش اومدی!
و به‌سمت مهام رفت و بعد از خوش‌وبشی تقریباً طولانی به‌سمت ما اومدن.
مهام به پشت سر مهتاب که ما بودیم اشاره کرد و گفت:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 21 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهام گفت:
- مهتاب یعنی تو سر یه قرار با دوستات هنوز این رو به من نگفتی؟
- بله تنها دلیلم همین قرار بود؛ برای همین به کسی حرفی نزدم. تو که خوب می‌دونی من هیچ‌وقت زیر قولم نزدم و نمی‌زنم؛ برای همین حرفی بهت نزدم.
- چی رو نگفتی؟
همه‌ی سر‌ها سمت مهتاب برگشت؛ چون فرید پشت سر اون ایستاده بود.
مهتاب گفت:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 22 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهتاب هم که کُفری شده بود داد زد:
- تو چی؟ تو می‌دونی من کی‌ام؟ من مهتابم، مهتاب آریا، دختر بزرگ مهرشاد و فریبا آریا.
دختره اصلاً ماتش برده بود. با تته‌پته عذرخواهی کرد و در رفت....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 23 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
هدیه
فرید به شکل مرموزی اومده بود، به همون شکل هم رفت. ولی انگار مهام می‌دونست چرا رفته؛ چون بی‌تفاوت مشغول صحبت با مامان بود. تنها عضو ساکت جمع انگار من بودم که داشتم تو سکوت به اطراف نگاه می‌کردم....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، طوفان سفید، زهرا.م و 23 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا