خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
تک‌خنده‌ای کردم.
- دو کیلو بیشتر نبودم. اما تو دومین طلوع ماه کامل، درست شبی که فرداش چهل روزه می‌شدم، رنگم که خیلی کبود بود برگشت و مثل مهتاب سفید و رنگ‌پریده شد. مامان و مادربزرگم تا صبح پیشم بودن. خاله‌م هم بود؛ اون آفتاب و هاله رو نگه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، ASaLi_Nh8ay و 10 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
- آقافرید؟
- چیزی نیست، فقط خوابت برد.
- تلفن من زنگ نخورده؟
- نه...
اما صدای زنگ تلفنش اجازه‌ی کامل شدن حرفم رو نداد.
تلفنش رو به‌سمتش گرفتم.
- بیا.
- ممنونم!
تماس رو وصل کرد و به‌آرومی شروع به صحبت کرد.
- چی؟ چی؟... باشه... باشه... باشه حتماً!
این بار نمی‌دونم طرف چی گفت که هدیه نگاهی به من انداخت.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، ASaLi_Nh8ay و 5 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نمی‌دونم چند ساعت گذشته بود که از دور، چندین ماشین رو دیدیم که دارن میان. تعدادشون خیلی زیاد بود.
اولین ماشین جلوی ما ایستاد و مادر و مادربزرگ هدیه که شب جشن باهاشون آشنا شده بودم، همراه یه خانم جوون که شباهت زیادی به آفتاب داشت، به همراه خود آفتاب و هاله از ماشین پیاده شدن.
- سلام، از دیدن همه‌تون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، ASaLi_Nh8ay و 2 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
مادربزرگ گفت:
- هدیه الان وقت ترس نیست. اگه تو نمی‌تونستی، هرگز انتخاب نمی‌شدی دخترم. نیازه بهت یادآوری کنم چه سختیایی کشیدی؟ نیازه که بهت یادآوری کنم از چه چیزایی جون سالم به در بردی؟ نیازه یادآوری کنم در برابر چه چیزایی ایستادی؟ نیازه یادآوری کنم در برابر چه کسایی ایستادی؟ تو از پس اونا بر اومدی و خم به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، ASaLi_Nh8ay و 2 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
بالاخره هر شش نفر رو بی‌ اینکه از نیروهام استفاده کنم، زمین زدم. من فوق‌العاده پیشرفت داشتم.
دستی رو شونه‌م نشست که به‌خوبی می‌شناختم.
- عالی بود! شک ندارم موفق می‌شیم.
- من هم همین‌طور. اولش امید چندانی نداشتم؛ ولی الان شک ندارم برد با ماست.
فرید لبخند جذابی زد که باعث شد یه چیزی تو وجودم بلرزه.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، The unborn و یک کاربر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو یه حرکت هر دوتامون رو عقب پرت کرد و شروع کرد به تغییر شکل دادن.
قدش بلندتر شد و پوستش به رنگ قرمز برگشت، لباس‌هاش تماماً پاره شد و بدنش چند برابر عضلانی‌تر از قبل شد. پاهاش از مچ به پایین تبدیل به سُم مشکی شده بود، سرش بزرگ‌تر از قبل و درازتر شده بود، ریش‌هاش بلند و خاکستری شده بود و از یه جایی به بعد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، The unborn و یک کاربر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
از فشار تو ذهنش ناله می‌کرد.
دست‌به‌کار شدم و قدرت کوبنده‌م رو با تمام توان تو پام جمع کردم. ناله‌های ریز هدیه در کنار عذابش، بهم خشم و قدرت رو هدیه می‌داد. نیروهام رو تو پام جمع کردم، با تمام خشم معلق شدم و با قدرت و سرعتی که حتی تو سخت‌ترین تمرین‌ها هم چنین چیزی تو وجودم نبوده، لگد قدرتمندم رو روی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، The unborn و یک کاربر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,751
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمره به ناظر: متوسط
پی گیری: متوسط
تایید رمان: خوب
فرستادن تاپیک های مفید و مرتبط: مطالبشون خوب بود
ویرایش:متوسط
ایده و کمک:متوسط
اخلاق: خوب
زمان جواب دهی:متوسط
میزان رضاریت شما:متوسط


رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: زینب باقری، زهرا.م، Ryhwn و یک کاربر دیگر

زهرا.م

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/7/20
ارسال ها
102
امتیاز واکنش
819
امتیاز
263
سن
25
محل سکونت
Rain City
زمان حضور
18 روز 6 ساعت 26 دقیقه

رمان شما به کنترل کیفی منتقل می‌شود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا