- عضویت
- 6/12/19
- ارسال ها
- 410
- امتیاز واکنش
- 9,752
- امتیاز
- 263
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
تکخندهای کردم.
- دو کیلو بیشتر نبودم. اما تو دومین طلوع ماه کامل، درست شبی که فرداش چهل روزه میشدم، رنگم که خیلی کبود بود برگشت و مثل مهتاب سفید و رنگپریده شد. مامان و مادربزرگم تا صبح پیشم بودن. خالهم هم بود؛ اون آفتاب و هاله رو نگه...
- دو کیلو بیشتر نبودم. اما تو دومین طلوع ماه کامل، درست شبی که فرداش چهل روزه میشدم، رنگم که خیلی کبود بود برگشت و مثل مهتاب سفید و رنگپریده شد. مامان و مادربزرگم تا صبح پیشم بودن. خالهم هم بود؛ اون آفتاب و هاله رو نگه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان فرشته نجات | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: