- عضویت
- 6/12/19
- ارسال ها
- 410
- امتیاز واکنش
- 9,752
- امتیاز
- 263
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرسام: چی شد؟
- نمیدونم به چه کوفتی گیر کردم بعدم به ملاقات نیوتن رفتم یه سرم به آزمایشگاه تسلا زدم و برگشتم.
خندش گرفته بود.
آرسام: بیا پاشو.
و دستم رو گرفت و بلندم کرد، منم دیدم داره از خنده جون میده گفتم:
- راحت لاش، خندت گرفته بخند.
یه لحظه ترکید اما زود خودش رو جمع کرد و گفت:
- بیا بریم بیرون اب هم خودت رو شستی هم منو الان...
- نمیدونم به چه کوفتی گیر کردم بعدم به ملاقات نیوتن رفتم یه سرم به آزمایشگاه تسلا زدم و برگشتم.
خندش گرفته بود.
آرسام: بیا پاشو.
و دستم رو گرفت و بلندم کرد، منم دیدم داره از خنده جون میده گفتم:
- راحت لاش، خندت گرفته بخند.
یه لحظه ترکید اما زود خودش رو جمع کرد و گفت:
- بیا بریم بیرون اب هم خودت رو شستی هم منو الان...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان بازگشت بهار | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com