خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,356
امتیاز واکنش
29,187
امتیاز
418
سن
25
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 5 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
از جام بلند شدم و کناری ایستادم و در سکوت اشک ریختم. درسته که از پدر و مادرم دور شدم اما لحظه‌ای نمی‌خوام تصور کنم که خبر مرگشون رو برام بفرستن.
با حضور کسی کنارم، نگاه تارم رو برگردوندم که با دیدن بانو کیم شه، نفس لرزونم رو بیرون فرستادم:
- بانوی من، باید برگردید اقامتگاهتون.
خواستم چیزی بگم که با بلند شدن مقامات، سکوت کردم و به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: daryam1، *NiLOOFaR*، Delvin22 و 12 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,356
امتیاز واکنش
29,187
امتیاز
418
سن
25
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 5 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
"شخص سوم"
[داستان از این بخش به بعد از دیدگاه شخص سوم روایت میشه]


دستش رو، روی دامن سفید رنگش قرار داد و فشردش. براش عجیب بود که بر خلاف رسم سرزمین خودش که موقع عزا، سیاه به تن می‌کردن، مردم اینجا سفید می‌پوشیدن.
با نگاهی که همین الان هم از اشک تار شده بود به ملکه‌ی مادر و لی یون خیره شده بود‌. با شنیدن صدای پچ پچی که از سمت چپش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: daryam1، n@ziii، *NiLOOFaR* و 3 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,356
امتیاز واکنش
29,187
امتیاز
418
سن
25
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 5 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
فریماه تمام سعیش رو می‌کرد تا به لی یون نگاه نکنه. در واقع خودش هم این رو به راحتی فهمیده بود که لحن ملکه‌ی مادر چقدر جدی و تذکر دهنده‌ست. تمام ذهنش پر شده بود از حرف‌هایی که لی یون شب گذشته باهاش در میون گذاشته بود، اون از پسش برمیومد، مگه نه؟
در مقابل تمام افکار لی یون پر شده بود از اینکه چطوری بین تمام کسایی که به دروغ و تظاهر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • عالی
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: daryam1، homora، n@ziii و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا