خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشم‌هاش رو بدون زدن هیچ پلکی، بهم دوخته بود و نفس‌های عمیق می‌کشید. به خودم جرات دادم و به عقلم حکم دادم تا نگاه ازش بگیرم!
لی‌ یون: مگه آرامش نداری؟
نگاهش نکردم. نمی‌تونستم باز هم به چشم‌های شب رنگش زل بزنم و اعتراف کنم به خسته بودن کوتاه مدتم! اخم‌هام رو توی هم کشیدم و گفتم:
- مگه این‌که تعریف شما از آرامش چی باشه! اگه از نظر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: *NiLOOFaR*، Delvin22، -FãTéMęH- و 40 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از چند لحظه، چشم‌هام رو باز کردم و زمزمه کردم:
- فوق العاده‌ست!
بانو کیم شه لبخندی زد و گفت:
- بانوی من، شما می‌تونید این اطراف رو تماشا کنید.
روی آب پل چوبی جالبی زده بودن و بسیار تماشایی شده بود.
لبخند روی لـ*ـبم پررنگ شد و به سمت گل‌ها پرواز کردم. دستم رو، روی گل‌ها کشیدم و هم‌زمان نگاهم رو به آب رودخونه انداختم. زلالی آب،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، Delvin22، -FãTéMęH- و 33 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
خندید و دست‌هاش رو به پشتش برد و در حالی که نگاهش رو به آسمون می‌دوخت، گفت:
- متوجه‌ی تعجبتون نسبت به خودم شدم. احتمالا ذهنتون درگیر بود که من اینجا چی‌کار می‌کنم! این‌طور نیست؟
واقعا از این همه بی‌پروا بودن، تعجب کرده بودم و نمی‌دونستم چه واکنشی در برابر حرف‌هاش نشون بدم.
لی‌ یون: اینجا چی‌کار می‌کنید؟
هول شدم و با ترس برگشتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، Delvin22، -FãTéMęH- و 33 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
حس می‌کردم موهام روی سرم خیلی داره سنگینی می‌کنه برای همین رو به بانو کیم شه گفتم:
- نمیشه من موهام رو باز کنم؟
از تعجب ابروهاش رو انداخت بالا و گفت:
- بانوی من، این جزو رسوم بانوان دربار هست.
پوفی کشیدم و با کشیدن دامنم به سمت بالا، پشت میز کوچک نشستم. دستم رو، روی میز گذاشتم و به بانو کیم شه گفتم:
- خوب، از کی شروع کنیم؟
لبخندی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، Delvin22، -FãTéMęH- و 28 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
اما خیلی داشت بهم خوش می‌گذشت و من رو از بی‌کاری نجات داده بود. انقدری مشغول کار کردن با استاد کیم ‌سان بودم که حتی متوجه حضور لی یون نشدم.
کیم ‌سان: نان گین جانا آ.
دستم رو گذاشتم روی دهنم و گفتم:
- خیلی سخته.
خندید و گفت:
- بانوی من، شما می‌تونید!
لـ*ـب‌هام رو از هم فاصله دادم و در حالی که زل زده بودم به چشم‌های خندون کیم‌ سان، به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، Delvin22، -FãTéMęH- و 27 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
***

با عصبانیت، جلوتر از لی یون خارج شدم و دست‌هام رو مشت کردم. با حضور لی یون پشت سرم، غریدم:
- این... این رفتار بیش از حد گستاخانه بود!
- آرامش خودت رو حفظ کن.
مثل همیشه که عصبی می‌شدم تک خندی زدم و گفتم:
- من این خطا رو انجام دادم و باید سرزنش می‌شدم، این عادلانه نیست شما رو جلوی پادشاه و ...
لی یون دستش رو بالا آورد و آروم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: *NiLOOFaR*، Delvin22، Varl و 21 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتابی که استاد کیم برام آورده بود رو برداشتم و نگاهش کردم. حتی متوجه نبودم که داخلش چه چیزی نوشته شده.
مطمئنم اگه برای یادگیری تنبلی کنم، ملکه کاملا از من متنفر میشه و اون موقع مردم از من به عنوان یک ملکه احمق یاد می‌کنن.
کمی به چیزهایی که داخل کتاب نوشته شده بود نگاه کردم و شونه‌ای بالا انداختم.
اینجا نه اسبی بود برای تمرین نه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، Delvin22، Varl و 21 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
"دو ماه بعد"

با حس سوزش دستم، اخم‌هام رو در هم کشیدم و داد زدم:
- هی!
استاد کیم با دیدن اخم‌هام لبخندی زد و سرش رو کمی کج کرد تا با دقت بیشتری به صورتم نگاه کنه.
- بانوی من، الان وقت استراحت نیست.
به بادبزنی که توی دستش بود و با سرش زده بود روی دستم نگاه کجی انداختم و نالیدم:
- چندین ساعت تمامه که دارم با شما مطالعه می‌کنم و آموزش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، Delvin22، Varl و 19 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفس عمیقی کشیدم و منتظر موندم تا سرنوشت کار خودش رو بکنه.
نزدیکم شد و با شمشیری که حالا دستش بود و لباسی که عوض شده بود و نشون دهنده‌ی جایگاهش بود، به سمتی اشاره کرد و جلوتر قدم برداشتم.
دستم رو، روی دامنم گذاشتم و فشردمش، همین الان داشتم به خودم امیدواری می‌دادم که اصلا قرار نیست کار سختی انجام بدم. کنارم بود و من هراس این رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، Delvin22 و 19 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاهم پایین و پایین‌تر رفت تا اینکه متوجه شدم بند لباسم کلا باز شده. بدنم سرد شد و نفسم کاملا بند اومد، سرم رو بلند کردم که دیدم نگاه لی یون کاملا روی من به گردش در میاد.
- امشب زیبا شدید.
و تیر خلاص!
حسی داشتم بین سرما و گرما و لازم می‌دیدم هرچه سریع‌تر از اونجا فرار کنم. گونه‌هام از خجالت داغ کرده بود و مطمئنم تا الان حالی که بهش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسنده‌ی انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، Delvin22 و 13 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا