Mohadeseh.f
مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
- عضویت
- 24/7/18
- ارسال ها
- 1,355
- امتیاز واکنش
- 29,315
- امتیاز
- 418
- سن
- 26
- محل سکونت
- •بیــــگ هــوپ•
- زمان حضور
- 124 روز 6 ساعت 28 دقیقه
نویسنده این موضوع
پدر هم بلند خندید و همدیگه رو به آغو*ش کشیدن. مادر، دست لی یون رو گرفت که لی یون متعجب نگاهش کرد. نم اشک داخل چشمهای مادر نشست و گفت:
- مراقب دخترم باش.
پوفی کشیدم و بیحوصله به کالسکهای که ظاهرا برای من حاضر کرده بودن، نگاه کردم.
با کشیده شدن دستم توسط مادر، به آ*غو*شش رفتم و بیاختیار بغض کردم. دلم نمیخواست گریه کنم. کمی بعد...
- مراقب دخترم باش.
پوفی کشیدم و بیحوصله به کالسکهای که ظاهرا برای من حاضر کرده بودن، نگاه کردم.
با کشیده شدن دستم توسط مادر، به آ*غو*شش رفتم و بیاختیار بغض کردم. دلم نمیخواست گریه کنم. کمی بعد...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان امپراتریس | محدثه فارسی نویسندهی انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: