خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستش رو گرفتم و کمک کردم که بلند بشه، باهم رفتیم بالا، اون ضبط سالن و من ضبط اتاق رو برداشتم.
برگشتیم به راه پله و روی پله‌ها نشستیم. وقتی بهشون گوش دادیم اونی که توی سالن بود خراب شده بود و صدایی نمی‌داد. می‌تونستم صدای کیوان رو بشنوم که می‌گفت:
-تف تو روحت ممد!
ممد رو نمی‌شناسم؛ اما احتمالاً دستگاه‌ها رو از اون گرفته!
دستگاهی که توی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • خنده
Reactions: Leila_r، Sh@bnam، Nargesabd و 24 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
«سه روز بعد»
صدای اذان صبح توی سرم اکو شد. بدون اینکه چشم‌هام رو باز کنم با حرص پتو رو روی سرم کشیدم.
خوابم پریده بود و دیگه هیچ فایده‌ای نداشت که خودم رو به خواب بزنم.
ناچار منتظر موندم که صدای اذان تموم بشه.
دستم رو زیر بالشت گذاشتم و با اون یکی دستم قسمتی از پتو رو فشار دادم، به خاطر اینکه سرم زیر پتو بود اکسیژن کم ‌می‌آوردم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Leila_r، Sh@bnam، Nargesabd و 25 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
-انگار واسش یونجه‌ طلایی گذاشتن، مرتیکه عوضی!
-آروم باش! نفس عمیق بکش.
تا به حال این‌قدر عصبی ندیده بودمش، دندون‌هاش رو فشار می‌داد و این باعث می‌شد فکش برجسته بشه. پای چپش رو تند تند تکون می‌داد و با دستش روی میز چوبی ضرب می‌گرفت.
به توصیه‌ا‌م گوش داد و چشم‌هاش رو بست، نفس عمیقی کشید و لبخندی تصنعی زد.
چند تا بشکن زد، معنی این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: Leila_r، Sh@bnam، Ghazaleh.A و 23 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
داخل لیوان رو نگاه کردم، تهش یکم چای مونده بود که اونم بلافاصله سر کشیدم.
گمونم معتاد چای‌ سبزهای کیوان شدم، لامصب خیلی طعم باحالی داره!
-از وُیس چه خبرا؟
-ویس چیه؟
-همون یارو تو سرت زندگی می‌کنه.
-حرفی نمی‌زنه.
-رامین... دختره؟ اگه آره واسم جورش کن بی‌زحمت هر از گاهی به منم سر بزنه.
-نمی‌دونم...
-وا! دختر نیست؟! یعنی پسرم نیست؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • جذاب
Reactions: Leila_r، Sh@bnam، Nargesabd و 24 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
خندیدم و چاییم رو نوشیدم. به زنگوله‌ها نگاه کردم، دیگه تکون نمی‌خوردند و صداشون در نمی‌اومد.
زنگوله مساوی با گاو و گاو مساوی با مجید!
با این فکر ریز خندیدم.
هر چند بیشتر شبیه دایناسوره تا گاو، بی‌خیال!
گوشیم رو از قصد خاموش کردم و هیچ اطلاعی بهش ندادم.
از نظرم اشکالی نداشت، تهش چندتا دروغ سرهم می‌کنم و نیم ساعت صوتِ عربده مانندش رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • خنده
  • گریه‌
Reactions: Leila_r، Sh@bnam، Ghazaleh.A و 24 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
«ساعت بیست و یک دقیقه»
آخرین ضربه‌ قلم رو به کاغذ زدم و به اثر هنریم خیره شدم.
دستی که از تاریکی به سفیدی دراز شده و سر سایه زنیش پدرم در اومد؛ اما خیلی خوب از آب در اومده بود. پایینش کلمه‌ "لمس" رو نوشتم و امضای هنریم رو هم زدم.
روی تـ*ـخت دراز کشیدم و با نگاه کردن به برگه لبخندی ناخودآگاه روی لـ*ـب‌هام نشست.
یادمه قبلاً وقتی تازه کار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Leila_r، Sh@bnam، Ghazaleh.A و 23 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
-اصلا نخوندی که... یه بار دیگه ببین!
-برو؛ برو که حوصله ندارم!
صدای برخورد چیزی به پنجره رو شنیدم، برگشتم و نگاهی کردم، هیچی نبود.
هیچ عکس العملی نشون ندادم و خونسردانه نگاهم رو ازش گرفتم؛ اما روشا تا نگاهش به پنجره افتاد جیغی کشید و به گردنم چسبید.
سرش رو فرو برده بود و شونه‌هام رو طوری فشار می‌داد که احساس فلج شدن بهم دست داد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Nargesabd و 23 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
جلو رفتم و کنار تختش نشستم؛ گرچه می‌دونم سر تختش خیلی حساسه و دوست نداره کسی روش بشینه.
دستم رو از روی پتو روی سرش گذاشتم و گفتم:
-گریه نکن من این‌جام.
از زیر پتو داد زد:
-مسخره‌‌ام نکن!
نفسم رو بیرون دادم.
-باشه، فقط جمع کن خودت رو.
چشم‌هام روی پنجره قفل موند.
چرا یعنی؟!
درک کردنش سخت بود؛ با این کار چی به دستشون می‌رسه؟!
جرئت نداشتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Nargesabd و 23 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
حس سوزناکی داشتم، حس اینکه یکی توی سرم چاقو کرده و داره چاقو رو داخل مغزم می‌چرخونه!
دائم چشم‌ها رو باز و بسته می‌کردم که از دست تصویر تار رو به‌ روم خلاص بشم.
انگار میون خلاء و وجود گیر کردم؛ یعنی وسط پوچی!
نفس کشیدن واسم سخت بود و قلبم نمی‌تپید، کل روح و بدنم از کار افتاده بود و حتی صدایی رو نمی‌‌شنیدم.
کم کم لرزوندن شونه‌ام از طرف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Nargesabd و 21 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
-چرا این‌جوری شده؟
بی‌تفاوت نگاهش کردم و پرسیدم:
-چه جوری شده؟
-چیزی داخل گوشتون کردید؟
باید چی می‌گفتم؟! احتمالاً بگم صداهای خیالی می‌شنوم به سلامت روحی روانیم شک می‌کنه، دوست ندارم قضاوتم کنه بدون اینکه ذره‌ای از زندگیم خبر داشته باشه.
-آره، چوب کبریت.
فکر کنم عیبی نداره یک دروغ کوچیک به گوش پزشک بگم!
راستش من رو می‌ترسوند؛...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Nargesabd و 23 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا