خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
وارد آشپزخونه شدم و یک لیوان آب پر کردم واسه‌ی روشا، رفتم بالا و آب رو دستش دادم.
-حالا می‌شه بگید چی شد؟
-یک دقیقه وایستا آروم بگیره.
روشا بینیش رو بالا کشید و با صدایی گرفته گفت:
-تو اتاق بودم، بعد یکی به پنجره سنگ پرت کرد، دقیقاً جلوی پاهام افتاد.
-سنگ؟!
روشا سرش رو تکون داد و به پنجره خیره شد و در ادامه گفت:
-برگشتم نگاه کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عجیب
  • عالی
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 31 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب نتونستم خوب بخوابم؛ دائماً ذهنم سمت اون موجودی می‌رفت که خودم نقاشیش رو کشیدم. انگار تو خونه همش یکی داره نگاهم می‌کنه، و این واقعا دیوونه کننده‌ست!
امروز هشت صبحِ روز جمعه بود و برای این‌که حالم بهتر بشه، تصمیم گرفتم یه نگاهی به دنیای بیرون بندازم.
لباس‌های راحتیم رو با شلوار جین خاکستری و تیشرت مشکی عوض کردم. جلوی آیینه ایستادم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 32 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو راه کیوان بدون هیچ دغدغه‌ای به کوچه و ماشین‌ها نگاه می‌کرد؛ اما من به فکر اون دختره و صدا بودم.
یعنی واقعی بودند؟ شاید یکی داره ذهنم رو کنترل می‌کنه! شاید هم یکی سرکارم می‌ذاره؛ ولی نه، اون کوچه کاملاً ساکت و خلوت بود. کیوان هم که امکان نداره اون صدا رو درآورده باشه.
دم در خونه که رسیدم رفتم سمت در و کلید رو از جیبم درآوردم. برگشتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 29 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
روشا برگشت و نگاهم کرد. یک تای ابروش رو بالا انداخت و گفت:
-واسه‌ی چی؟
پشت گردنم رو خاروندم و آروم گفتم:
-همین‌‌جوری... نرو.
-ترسیدی؟
با تعجب نگاهش کردم، با چشم‌های تیزش من رو از نظر گذروند و گفت:
-از چی ترسیدی؟
-من نترسیدم!
چند قدم جلوتر اومد و چشم‌هاش رو ریز کرد.
-دروغ می‌گی.
-چرا واست مهمه؟
روشا سرش رو چپ کرد، اخمی رو ابروهاش گره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 28 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
-مطمئنید؟
-آره پسرم، تو کوچه کسی نبود.
نفسی عمیق کشیدم و آروم گفتم:
-باشه؛ ممنون.
مرد مسن به آرومی از کنارم رد شد و رفت. به دیوار تکیه دادم و به زمین خیره شدم.
تا الان همه یا اطلاعی نداشتند یا چیزی ندیدند.
آخه امکان هم نداره کسی ندیده باشه، کر نیستن که می‌تونند صدای شکستن شیشه رو بشنوند!
یعنی حتی با صدای جیغ روشا، نیومدن نگاه کنن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 28 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
آروم پام رو توی محوطه‌ی مارکت گذاشتم و به اطرافم نیم نگاهی انداختم.
امیدوارم مجید نباشه، وگرنه زنده به گورم می‌کنه!
بعد از این‌که مطمئن شدم کسی نیست نفسی عمیق کشیدم و به سمتِ میز رفتم.
با آرامش نشستم و سرم رو روی میز گذاشتم. چند ثانیه بعد احساس کردم سرم درحال انفجاره؛ واسه‌ی همین دستم رو گذاشتم روی سرم و چشم‌هام رو بستم.
صدای خنده‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 26 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
کیوان وارد کلبه شد، من‌هم پشت سرش وارد شدم.
کلبه دکوراسیون عجیبی داشت؛ از سقف چندتا شیء دایره‌ای شکل آویزون بود که وسط اون‌ها طرح‌های مختلف با رنگ‌های گوناگون نقش داشت.
سمت چپ کلبه، یه گوشه بخاری قدیمی‌ای بودش که روش یه قوری مسی گذاشته بود.
دور تا دور خونه پر از پوستر و گیاه بود که بین اون‌ها کاکتوس بیشتر توی چشم می‌خورد.
دست از نظاره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • خنده
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 26 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
از دور، پشت پنجره می‌تونستم دوتا چراغ نورانی رو ببینم.
احتمالش هست چشم باشند؛ ولی دوست ندارم به این احتمال فکر کنم!
نگاهم رو از پنجره جدا کردم که فکرم سمتش نره. رو به کیوان گفتم:
-می‌شه من برم؟
-دیرت شده؟
-آره...
-الان هوا تاریکه؛ می‌خوای برسونمت؟
-نه ممنون؛ خودم می‌رم.
-اوکی، هر جور مایلی.
کیوان مکث کرد و ادامه داد.
-می‌شه بازم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 25 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
بیخیال فکر کردن، آماده شدم که برم مارکت.
یک شلوار جین آبی و یک بلوز سفید پوشیدم. به موهام جلو‌ی آیینه نگاه کردم، شبیه تیمارستانی ها بودم.
با تُف موهام رو بالا زدم.
به خدا شرمنده‌ی موهامم، از بس پول ندارم یه ژل مو بگیرم!
کاپشنم رو هم پوشیدم و از خونه بیرون زدم. به حیاط که رفتم، چشمم به انباری خورد.
تازه یادم افتاد من این‌جا یک نقاشی ول...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 27 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
-چجوری اون رو می‌خوری؟
کیوان گازی به ساندویچش زد و با دهنی پر گفت:
-با لـ*ـذت!
سرم رو به بالا و پایین تکون دادم.
بز درونم فعال شد و شروع به کندن چمن‌ها کردم. یه‌دفعه کیوان با عصبانیت دستم رو کشید و گفت:
-نکُن!
نفسم رو فوت کردم و گفتم:
-اون شخصی که تو خواب دیدی چه شکلی بود؟
-هم، کلاه قرمز جیغ داشت.
-بعد؟
-نمی‌دونم لباس تنش بود یا نه، ولی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Leila_r، Number one، Ghazaleh.A و 28 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا