خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از خوندن خاطرات خودت و بقیه چه مودی می گیری ؟

  • :))

  • )):

  • :||


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Number one

کاربر انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
1,465
امتیاز
203
سن
25
زمان حضور
15 روز 4 ساعت 23 دقیقه
۲۰ ژانویه ۲۰۲۱
این پست با پست قبل تکمیل می‌شه!
وقتی که میدونن ایشون لحظه‌ی آخر نمره میذاره و واسش مهمه که وقتی نمره بذاره که کسی نتونه اعتراض بزنه! وبازم روی مخش اسکی میکنن و باعث میشن بیشتر از ۱۰ نمره نده!
بدتر از این دسته، اون دسته‌ای هستن که... استغفرالله[تسبیح من کو!]
بیشتر از هرچیزی اون لفظ دکتر اعصابمو خورد میکنه. امروز محمد میگفت:
-ببین کار به کجا رسیده که منی که پیام نور درس میخونم، باید واسه بچه های دولتی امتحان بگذرونم.
راستم میگه، بعد همونایی که داره به جاشون امتحان میده میشن دکتر های ریاضیات بعدی:l3b:
دکترهایی که از درک قضیه‌ی فیثاغورث عاجزن! و در حوزه‌ی علاقیاتشون نیست!



■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
  • تشکر
  • خنده
  • قهقهه
Reactions: Melika_hsh، *ELNAZ*، LIDA_M و 7 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 12 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
خب اینم از 3 بهمن . طبق معمول ساعت 2 شب .
تا همین لحظات پیش فکر می کردم کاروانفر با من یکی مشکل داره، مگه میشه همه رو سیو کنه با اسم صدا کنه به من می رسه برج زهرمار شه ؟
ولی دیدم نه بابا ، اوکیه . و من چقدر از ادمایی که به جای خوشبختی بم میگن مهدیه خوشم میاد .
××
کی فکرشم می کرد پسر آس از نظر بچه ها taha باشه ؟ از نظر من که نیست ...
---
L
من همیشه دلم می خواد برای ادما موزیکامو بفرستم.. نمی دونم چرا فرستادم و نمی دونم چرا تا دیدم آفه پاکیدمشون ؟!
نمی دونم. شایدم می دونم نمی خوام بگم.
!
:sighb:
نیستم.
:big_grin::tongueym:


■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: Melika_hsh، *ELNAZ*، |Nikǟn| و 5 نفر دیگر

Number one

کاربر انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
1,465
امتیاز
203
سن
25
زمان حضور
15 روز 4 ساعت 23 دقیقه
بعضی وقتا، خوبه که آدم حالش بد باشه و بزنه زیر گریه... منم دوست دارم این موقع رو چون قلمم صیقلی میشه.
و خیلی بده حالت بد باشه، اما نه اونقدر که گریه کنی.
میدونی چی بدتره؟
تنهایی
بدتر
تنهایی مطلق نیست و نسبیه
بدتر
این انتخاب خودت بوده...
+
اونقدر که میخواستم بد نشدم. اونقدر که دلم میخواد، نمیتونم تظاهر کنم.
+
سر و صدای واحد رومخی بالا(خفه شید الله وکیلی نصف شب)

۲۲ ژانویه ۲۰۲۱


■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Melika_hsh، *ELNAZ*، Amerətāt و 2 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
این امتحان هم میگذره و نمیدونم کی قراره یاد بگیرم همه چیو واس روز اخر نندازم:lollipop1b:


■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
  • تشکر
Reactions: ZaHRa، *ELNAZ*، کوثر پورخضر و 3 نفر دیگر

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
626
امتیاز واکنش
17,018
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
امروز 22/1/2021 اگه اشتباه نکنم..
دیشب.. وقتی که حالم بشدت بد بود!
بقیه رو می خندوندم :) عادتم بود دیگه.. همیشه سکوت میکنم..
باز شدی منبع ارامشم..:)
حال منو از دم بلدی دیگه :)
خوشحالم که تو این دنیا فیک، رفیق حقیقی مثل تو دارم!
همیشه باش برام :) حتی مثل همیشه با کتک منو به خودم بیار :)
باور کن زبانم خوب نیست :|||||
گیر دادی بهم ترجمه کار کن :|||| و چقدر ترجمه کار کردن با تو حالم خوب کرد:tearsofjoy:
میدونم موهات سفید شد :||| ولی عزیزم دق نکن تو این دنیا یه آرمیتا بیشتر نداری ک :)))
ته موفقیتمم این بود تو بیست دقیقه یه بند انگلیسی رو از حفظ بخونم :||||
هنوز باورم نمیشه لحجم از لولو به هلو تغییر کرد !:tearsofjoy:
خلاصه که یادم نرفته قراره امتحانای زبانم تو برام حل کنی:tearsofjoy:

#نوشته_هایی_برای_رویای_زندگی_من :)


■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Melika_hsh، *ELNAZ*، Amerətāt و 3 نفر دیگر

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,849
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
دیگ وارد شنبه شدیم:)
4 بهمن:/
لنتی خیلی زود داره زمان میگذره
هففف خیلی خستم:/
علاقه شدید به سکوتِ اتاقم:)
و هنوز نمیدونم این تغییرات مختص سنمه یا...
امروز مامانی اینا خونمون بودن:)
خاله عصر اومدن:):tongueym:
چقدر از علاقه شدید بچه ها به طاها حرص خوردم:/

دیشب با ر. چت کردم لنتی خیلی سادس:/

کار با فتو هم دارم یاد میگیرم بهم ارامش میده

نمیدونم چرا این حس خواب الودگی زیاد از تنم و روحم خارج نمیشه:/
اوههه مامانمم خجالت دادم ظرفا رو شستم:tongueym:

یه پوچیِ خاصی تو ذهنمِ:/
ک دیوونم کرده:)
هنوزم...


■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، *ELNAZ*، Crazygirl و 6 نفر دیگر

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,849
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
4 بهمن99

تا قبل ناهار مامانی برام از زندگیش گفت:)
هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر سختی کشیده باشن...
سرِ فرصت باید رمانِ زندگیشونو بنویسم:) نمیشه از دستش داد...

ناهارِ مامان هم ک عالی بود
چقدر دل دل کردم برای دوباره برنج ریختن:/
+
تو ظرف شستن هم ک سوتی دادم:tongueym:

استوری جدیدشو دیدم:/

بعد از اینهمه ذوق و تلاش گفتن امکان نداره:)
هیچوقت راستشو نگید...
مردم انقدر دروغ شنیدن ک حقایق شما براشون کذبه:)
+
متنفرم از اینهمه توضیح دادنِ خودم:/

مثلِ همیشه هم خستم:/
امیدوارم فردا دیگ مثل امروز نباشه:)

22:55


■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، *ELNAZ*، Crazygirl و 4 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,830
امتیاز واکنش
43,280
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
293 روز 10 ساعت 47 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم

امشب از اون شبا بود.اعصابم حسابی خورد شد نه به خاطر خودم به خاطر عمم.من همیشه براش دردسرم.
همه دنیا با من بد باشن اشکال نداره فقط کاری با عمم نداشته باشن.از همشون متنفرم اینم حس جدیدم.عزیز باهام قهرکرده، برام مهم نیست.فقط عمم مهمه.عمو یه جوری با کنایه حرف میزنه.مهم نیست.فقط عمم مهمه.امشب دلم هوای بابامو کرده.هوای اون موقع هایی که هیچ کس جرئت نداشت بهم چیزی بگه. مطمئنم اگه بابابود اجازه نمی‌داداینجوری باهام رفتار کنند.بابایی دلم تنگته ای کاش بودی.من خیلی تنهام دلم شونه هاتو میخواد.
۴/۱۱/۹۹


■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
  • ناراحت
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Melika_hsh، *ELNAZ*، • Zahra • و 4 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,830
امتیاز واکنش
43,280
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
293 روز 10 ساعت 47 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم

روز بدی نبود اگه همون بحث ها و دعوا های همیشگی رو فاکتو بگیریم.
۶/۱۱/۹۹


■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: Melika_hsh، Rxana، SheRviN DoKhT و یک کاربر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,830
امتیاز واکنش
43,280
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
293 روز 10 ساعت 47 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز بهش زنگ زدم:boredb:
در کمال تعجب جواب داد:boredb:
حس خاصی نداشتم:boredb:
نمی دونم چرا تصمیم گرفتم دوباره بهش زنگ بزنم ولی فکر کنم یکی از دلایلی که باعث شد بهش زنگ بزنم، ..... بودامیدوارم دیگه مجبور نشم بهش زنگ بزنم. این قدر از رفتن هادی ناراحت بودکه حد نداشت.نمی دونم از رفتن من بعد شیش سال هنوزم ناراحته یا نه:boredb:

۶/۱۱/۹۹


■♡♧|•°دفتر خاطراتمون :) °•|♧♡■

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Melika_hsh، *ELNAZ* و Amerətāt
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا