خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
چند روز بعد، یعنی دقیقا روزی که فردای آن یک‌شنبه بود، خانم مهرانی با دو تا از بچه‌هایی که قرار بود به پرورشگاه دیگری انتقال پیدا کنند، صحبت می‌کرد. توی خوابگاه، دست به سـ*ـینه نشسته بودند و با چهره‌ای رنگ‌پریده و معصوم و چشمانی که ترس و اضطراب در آن شعله می‌کشید، گوش سپرده بودند به آنچه که خانم مهرانی شرح می‌داد.
جایی که قراره برین مثل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 28 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
زمان انتقال فرا رسیده بود. در خصوص این موضوع، با مریم صبح همان روز، بعد از اینکه صبحانه‌اش را خورد صحبت کردند. او در آن لحظه توی اتاق بازی، کنار گلنار نشسته بود و با دو عروسک پلاستیکی نه چندان زیبا، بازی می‌کردند.
آن دو طبق معمول جدا از بقیه بچه‌ها، گوشه‌ای نشسته بودند و در حال و هوای کودکانه‌شان، گرم شادی‌های این دوران زودگذر بودند و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 30 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
مریم اخم‌‌‌هایش را در هم فرو برد و در همان حال که دندان‌هایش را از روی خشم با فشار روی هم می‌سایید، نگاه پر تنفرش را به سوی خانم مهرانی انداخت و گفت:
-من بدون گلنار هیچ جا نمی‌رم.
عروسک‌ها را با خشونت گوشه‌ای انداخت، گلنار را از روی زمین بلند کرد، دست‌هایش را گرفت و با گام‌هایی که سعی می‌کرد با سرعت آن را روی زمین به حرکت در آورد،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 29 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر دو داخل شدند. اتاق در تاریکی کم‌رنگی فرو رفته بود. چند میزِ پایه شکسته، گوشه‌ی سمت راست با بی‌نظمی روی هم تلمبار بود. یکی از پره‌های پنکه‌ی توی سقف از جایش کنده شده بود و معلوم نبود چه بلایی سرش آمده. چند تشک ابری کهنه و رنگ و رو رفته، گوشه‌ی دیوار جا‌ خوش کرده بود و روی کف زمین پر بود از اسباب‌بازی‌های ریز و درشتی که تاریخ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 28 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
خانم مهرانی با شنیدن صدا، اتاق را ترک کرد و لحظه‌ای بیش به طول نینجامید که او و خانم پیام داخل شدند. کوکب بدون اینکه به حضور آن‌ها توجهی نشان دهد، مریم را مخاطب قرار داده بود و تلاش می‌کرد با صحبت‌هایش به او دلگرمی دهد.
-چند سال دیگه وقتی گلنار بزرگ شد، میارنش پیشت؛ قرار نیست تا همیشه جدا از هم زندگی کنید.
قطرات اشک کم‌کم می‌رفت تا در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 29 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل ششم

پرورشگاه جدید برای مریم حکم یک زندان را داشت. جو خشکی بر آن حکم‌فرما بود و روحش به سردی زمستان‌های دلگیری بود که سرمایش آدم را در خانه حبس می‌کند و توان بیرون آمدن را از او می‌گیرد.
محل زندگی تازه‌ی مریم، ساختمان خاکستری رنگ نو بنیادی بود که در فاصله‌ای نه چندان دور از خانه‌های لوکس و اعیانی بالای شهر واقع شده بود. روزی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 24 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
مریم بی‌مقدمه و اندکی ترس که از صدای لرزانش معلوم بود، گفت:
-خانوم می‌شه خواهرم هم واسه همیشه اینجا بمونه؟
خانم معصومی با نگاهی نامهربان و با لحنی که از همین لحظه بوی تنبیه از آن به مشام می‌رسید، گفت:
-هنوز یاد نگرفتی وقتی یه نفر داره صحبت می‌کنه، نباید بیای تو حرفش!
مریم با بغض سرش را پایین انداخت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 24 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
مریم با بی‌علاقه‌گی وسایل ناچیزش را توی کمد می‌چید. لباس‌هایش چند دست بیشتر نبود و به کهنگی می‌زد. یکی از شلوارهایش برایش کوتاه شده بود و هر وقت آن را می‌پوشید، پنج شش سانتی بالاتر از قوزک پایش بود.
بقیه‌ی لباس‌هایش هم تعریف چندانی نداشت. آستین بلوز سبز رنگش، چند وقت پیش پاره شد، که کوکب خانم با نخ و سوزن آن را برایش دوخت. این اتفاق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 24 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
آن دو با رویی نه چندان گشاده، نگاه‌هایشان را دور اتاق چرخاندند تا تغییر و تحولات جدید را ارزیابی کنند. از حالت اخمو و ترش‌رویی چهره‌شان می‌شد نارضایتی را در چشم‌هایشان دید.
-چرا اتاق رو به هم ریخته کردین! زود لباس‌هاتون رو جمع کنید، اینجا که آشغال‌دونی نیست.
دختری که این حرف را زد، بالای سر سمیرا ایستاده بود، در حالی که نگاهش رو به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 19 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
-چطور جرات کردی منو بزنی!
طاهره را پرت کرد روی رختخواب و به سمتش یورش برد. گردنش را در دست گرفت و در حد مرگ فشار داد. مریم و سمیرا وحشت‌زده این صحنه را نگاه می‌کردند و گلنار همچنان از درد شکم به خود می‌پیچید و گریه می‌کرد.
-فکر کردی این اتاق مال خودت تنهاست فسقلی!
طاهره نفس نفس می‌زد و تقلا می‌کرد خودش را از زیر دستان اکرم بیرون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 20 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا