
- عضویت
- 9/10/19
- ارسال ها
- 93
- امتیاز واکنش
- 2,440
- امتیاز
- 153
- زمان حضور
- 1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای ثانیههایی همه چیز را از یاد برد اما اندکی بعد خندهاش را خورد و گفت:
-هنوز خیلی مونده تا گلنار رو بیارن. کی یه هفته تموم میشه؟
کوکب دست مشت شدهاش را جلوی صورتش گرفت و گفت:
-بذار ببینم چند روز میشه.
انگشتانش را یکییکی از هم باز کرد.
-سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه. همهاش چهار روز مونده. خیلی نیست که، اندازه یه آب خوردنه...
-هنوز خیلی مونده تا گلنار رو بیارن. کی یه هفته تموم میشه؟
کوکب دست مشت شدهاش را جلوی صورتش گرفت و گفت:
-بذار ببینم چند روز میشه.
انگشتانش را یکییکی از هم باز کرد.
-سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه. همهاش چهار روز مونده. خیلی نیست که، اندازه یه آب خوردنه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,

آخرین ویرایش توسط مدیر: