خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نهادی بر دلم داغ فراق و سوختی جان را

بداغ و درد دوری چند سوزی دردمندان را!

منه زین بیشتر چون لاله داغی بر دل خونین

که از دست تو آخر چاک خواهم زد گریبان را

شدم در جستجوی کعبه وصلت، ندانستم

که همچون من بود سر گشته بسیار این بیابان را

اگر چشم خضر بر لعل جان بخش تو افتادی

بعمر خود نکردی یاد هرگز آب حیوان را

خوش آن باشد که در هنگام وصل او سپارم جان

معاذالله! از آن ساعت که بینم روی هجران را


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
بروز غم، سگش خواهم، که پرسد خاکساران را

که یاران در چنین روزی بکار آیند یاران را

عجب خاری خلید از نو گلی در سـ*ـینه ریشم!

که برد از خاطر من خار خار گل عذاران را

ز ناز امروز با اغیار خندان میرود آن گل

دریغا! تازه خواهد کرد داغ دل فگاران را

بصد امید عزم کوی او دارند مشتاقان

خداوندا، بامیدی رسان امیدواران را

تو، ای فارغ، که عزم باغ داری سوی ما بگذر

که در خون جگر چون لاله بینی داغداران را

اگر من بلبلم، اما تو آن گل برگ خندانی

که از باغ تو بویی بس بود من هزاران را

هلالی کیست؟ کان مه توسن برانگیزد بقتل او

بخون این چنین صیدی چه حاجت شهسواران را


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
بچه نسبت کنم آن سرو قد دلجو را؟

هر چه گویم، به از آنست، چه گویم او را؟

مشنو، از بهر خدا، در حق من قول رقیب

که نکو نیست شنیدن خبر بد گو را

آنکه بد خوی مرا داد چنان روی نکو

کاشکی خوی نکوهم دهد آن بد خو را

تیغ بر من چه زنی؟ حیف که همچون تو کسی

بهر آزار سگی رنجه کند بازو را

چشمت آهوست، نظر سوی رقیبان مفگن

پند بشنو، بسگان رام مکن آهو را

بسکه دارم المی بر دل از آزردن او

شب همه شب به خس و خار نهم پهلو را

چون هلالی صفت روی نکو گویم و بس

که بسی معتقدم این صفت نیکو را


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
گه نمک ریزد بخم، گه بشکند پیمانه را

محتسب تا چند در شور آورد می خانه را؟

هر کجا شبها ز سوز خویش گفتم شمه ای

شمع را بگداختم، آتش زدم پروانه را

قصه پنهان ما افسانه شد، این هم خوشست

پیش او شاید رفیقی گوید این افسانه را

این همه بیگانگی با آشنایان بس نبود؟

کاشنای خویش کردی مردم بیگانه را

از هلالی دیگر، ای ناصح، خردمندی مجوی

بیش ازین تکلیف هشیاری مکن دیوانه را


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
ای شوخ، مکش عاشق خونین جگری را

شوخی مکن، انگار که کشتی دگری را

خواهی که ز هر سو نظری سوی تو باشد

زنهار! مرنجان دل صاحب نظری را

زین پیر فلک هیچ کسی یاد ندارد

ای تازه جوان، همچو تو زیبا پسری را

روزی که در وصل برویم بگشایی

از عالم بالا بگشایند دری را

سر خاک شد از سجده آن کافر بد کیش

تا چند پرستم ز خدا بی خبری را؟

از گوشه می خانه برون آی، هلالی

شاید که ببینیم بت جلوه گری را


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
دیدیدیم ز یاران وفادار بسی را

لیکن چو سگان تو ندیدیم کسی را

قطع هـ*ـوس و ترک هوی کن، که درین راه

چندان اثری نیست هوی و هوسی را

فریاد! که فریاد کشیدیم و ندیدیم

در بادیه عشق تو فریادرسی را

تا از لـ*ـب شیرین مگسان کام گرفتند

گیرند به از خیل ملایک مگسی را

گر از نظر افتاد رقیبت عجبی نیست

در دیده خود ره نتوان داد خسی را

پیش سگش این آه و فغان چیست هلالی؟

از خود مکن آزرده چنین هم نفسی را


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
بحمدالله که صحت داد ایزد پادشاهی را
برآورد از سر نو بر سپهر حسن ماهی را





معاذالله! اگر می کاست یک جو خرمن حسنش
بباد نیستی می داد هر برگ گیاهی را





چو پا برداشتی، ای نرگس رعنا، بغمازی
قدم آهسته نه، دیگر مرنجان خاک راهی را





بشکر آنکه شاه مسند حسنی، بصد عزت
مران از خاک راه خود بخواری دادخواهی را





چو بیمارند چشمان تو خون کم می توان کردن
چرا هر لحظه می ریزند خون بی گناهی را؟





سهی سرو ریاض حسن چون سر سبز و خرم شد
چه نقصان گر خزان پژمرده می سازد گیاهی را؟





هلالی را فدای آن شه خوبان کن، ای گردون
چرا بی تاب میداری مه انجم سپاهی را


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
بنام ایزد، میان مردمان آن تندخو با ما

چه خوش باشد که ما در گوشه ای باشیم و او با ما

ز بد خویی بما جنگ و باغیار آشتی دارد

چه دارد؟ یارب! این بیگانه خوی جنگجو با ما؟

کنون خود از نکورویی چه با ما میکند هر دم؟

چه گویم تا چه خواهد کرد زان خوی نکو با ما؟

بکویت آمدیم و آرزوی ما نشد حاصل

ز کویت می رویم اینک، هزاران آرزو با ما

اگر پهلوی ما از طعنه اغیار ننشینی

چنین جایی نشین، باری، که باشی روبرو با ما

رقیبا، گفتگوی عشق را همدرد می باید

خدا را! چون تو بی دردی مکن این گفتگو با ما

هلالی، در ره عشقست از هر سو غم دیگر

عجب راهی که غم رو کرده است از چار سو با ما!


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
چند نادیده کنی؟ آه! چه دیدی از ما؟

نشنوی زاری ما، وه! چه شنیدی از ما؟

آخر، ای آهوی مشکین، چه خطا رفت که تو

با همه انس گرفتی و رمیدی از ما؟

حیف باشد که چو گل بر کف هر خار نهی

دامنی را، که بصد ناز کشیدی از ما

کام جان راست ببازار غمت صد تلخی

که بیک عشوه شیرین نخریدی از ما

بود مقصود تو آزردن ما، شکر خدا

که بمقصود دل خویش رسیدی از ما

اینک این جان ستم دیده که میخواست دلت

اینک آن دل که بجان می طلبیدی از ما

ما بمهرت، چو هلالی، دل و جان را بستیم

تو بشمشیر جفا مهر بریدی از ما


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,241
امتیاز واکنش
64,115
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نمی توان بجفا قطع دوستداری ما

که از جفای تو بیشست با تو یاری ما

بسی چو ابر بهاران گریستیم و هنوز

گلی نرست ز باغ امیدواری ما

بچشم چون تو عزیزی شدیم خوار ولی

ز عزت دگران بهترست خواری ما

غبار کوی تو ما را ز چهره دور مباد

که با تو می کند اظهار خاکساری ما

ز حال زار هلالی شبی که یاد کنم

فلک بناله درآید ز آه و زاری ما


اشعار هلالی جغتایی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا